فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم ای کاش #عاشورا نگذشته بود...💔
#شهيد_سيد_مرتضي_آوينی
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🔷 قَسم به سید اهلِ قلم که در خط فَتحیم، قدم قدم همه راوی در این روایت فَتحیم...
تصویر زیبای شهید سیدمرتضی آوینی
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
📌 واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
🔷️ یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
◇ دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
🔹 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
◇ ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
◇ مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🌹واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
🔷️ یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
◇ دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
🔹 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
◇ ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
◇ مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━_____
واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
یکی از دوستان شهید آوینی می گوید:
رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه می کرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا(س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┅─═इई 🌺❄️❄️🌺ईइ═─
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱━━
🌷 عادت آقا مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت.
می گفت: «می بـرم تـا بـا خــانواده بخـورم.»
🔹 می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.»
🔹 از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛
برگـزاری نمـاز جمـاعت خـانوادگـی بـود.
📚 همسفر خورشید / علی تاجدینی
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#از_شهدا_بیاموزیم
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺❄️❄️🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🦋 عادت #آقا_مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت. می گفت: «می بـرم تـا بـا #خــانواده بخـورم.»
.
▪️ می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.» ▪️ از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛ برگـزاری #نمـاز جمـاعت خـانوادگـی بـود. ( بروایت همسر شهید #آوینی)
📚 همسفر خورشید / علی تاجدینی
.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#از_شهدا_بیاموزیم
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺❄️❄️🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🌹واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی
🔷️ یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.
◇ دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده.
🔹 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.
◇ ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم.
◇ مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »
📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س)
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
لطفا با لینک انتشار دهید 👇
🌺❄️❄️🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🌷زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتراست.
سلامت تـن زیبـاست؛ اما پـرنده ی عشـق، تـن را
قفسی میبیند که در بـاغ نهـاده باشـند.
• و مگـر نـه آنکـه گــردنها را باریـک آفــریدهاند
تا در مقتـل کـربلای عشـق، آسـانتر بریده شـوند؟
• و مگرنه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند
کـه حسـین (عليهالسلام) را از سَـر خویـش، بیشتر دوسـت داشته باشد؟
• و مگـر ایـن عــاشـق بیقـرار را بـر ایـن سفینـه سرگـردان آسمـانی، کـه کُـرهی زمیـن باشـد، بـرای ماندن در اصـطبل خـواب و خـور آفـریدهاند؟
• و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد؛ جـز کِرم هایی فـربه و تـنپـرور برمیآید؟
🌷 ای شهـید، ای آنـکه بر کـرانهی ازلـی و ابـدی وجـود بر نشـستهای؛ دستی بـرار و مـا قبرستـان نشینـان عـادات سـخیف را نیـز، از این منجـلاب بیـرون کـش ..
🌷#شهید_سید_مرتضی_آوینی 🌷
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Yalesaratal_hoseein113
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━