eitaa logo
لبیڪ یا مهدی(عج)
564 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
37 فایل
ای خوشاروزی‌که مامعشوق رامهمان کنیم.. 😍 دیده از روی نگارینش، نگارستان کنیم.. 🌸🕊 کپی¿ هرپست سه صلوات براظهوروسلامتی آقا✓
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شنیده ام قرار است جمعه برگردی🌷 @Yamahdi85adrekni
🌷 همه عالم در محضر امام زمان(عج) 🌷 در زمان امام هادی علیه السلام شخصی از یکی از شهرهای دور به امام نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟حضرت در جواب ایشان نوشتند: 🌷 إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَهٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏ 🌷 لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم." @Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ڼآم خډا♥️ پارت هفتم رمان[ بهم مێآډ؟ ] اما خیابان ما در کمبرول فرق می کند. اینجا خانواده های تیلور، جان و نیز خانم واسیلی زندگی می کنند. بقیه را اصلا نمی شناسم. آن ها کاری با کسی ندارند😁 من استرالیایی_مسلمان_فلسطینی هستم؛ یعنی استرالیایی به دنیا آمده ام و چند خط تیره من را به هویت های دیگری نیز مربوط می کند. کلاس یازدهم هستم و در سه، چهار روز آینده وارد سومین ترم تحصیلی ام در دبیرستان مک کلینز می شوم. تجربه ی جنیفر آنیستونی من ممکن بود در چنین اوضاع وخیمی اتفاق نیافتد. در مدرسه ای جدید، همین که عرب مسلمان باشی، خودش به اندازه ی کافی سخت است، حتی اگر موهایت روی شانه هایت افشان کرده باشی. شال انداختن که دیگر دیوانگی آشکار است. (این دختر هنوز از خوبی حجاب اطلاع ندارد.) 🌸 وحشت زده ام. اما در عین حال احساس می کنم اشتیاق و باورم به اسلام در درونم در حال شکفتن است. می خواهم به خودم ثابت کنم که به اندازه ی کافی قوی هستم تا یکی از نماد های ایمانم را بپوشم. باور دارم این کار سبب خواهد شد نزدیکی بسیار زیادی را به خدا احساس کنم، چون خیلی سخت است بین مردمی زندگی کنی که تو را به عنوان کسی ببیند که (حوله به سرش بسته است) و احساس خوبی به تو ندارند. اگر موفق شوی از این زل زدن ها و اظهار نظر هایی که درباره ی تو می کنند عبور کنی،در حالی که سرت را بالا گرفته ای، آن هنگام است که این احساس گرم، درون تو همهمه میکند و تو به خودت لبخند میزنی(: پایان پارت هفتم🌿
پارت هشتم رمان[ بهم مێآډ؟ ] می دانی خدا دارد تو را تماشا می کند، می دانی او میداند تو داری تلاش میکنی تا برای خشنود کردن او قوی باشی؛ مثل وقتی که تو حس به خصوصی داری و اتفاقی بی همتا و گرم و خارق العاده درون تو افتاده است که هیچ کس دیگری در دنیا درباره ی آن چیزی نمی داند، چون تجربه ی شخصی خود توست، دوستی شخصی تو با آفریدگارت🌱♥️ احساس میکنم وقتی که حجاب نمی پوشم، چیزی کم دارم. احساسی مانند اینکه از رابطه ای عمیق و خاص کنار گذاشته شده ام. برای گام بعدی آماده ام و از بابت آن مطمئنم. اما هنوز عصبی ام. آه! هزار جور صدای متفاوت در سرم هست که دارند من را رم می دهند. اما چرا باید از فکر هایم فرار کنم، وقتی که همیشه بهترین روش فکر کردنم این است که فهرست درست کنم؟ فکر می کنم باید این یکی را این گونه تنظیم کنم: ۱. مسائل مذهبی/کتاب آسمانی/مقدس: من به دستور های خدا که در قرآن امده است، معتقدم. خدا می گوید زنان و مردان باید با حجب و حیا رفتار کنند و لباس بپوشند. من به این کار این طور نگاه می کنم که از دستور خدا پیروی کرده ام.... پایان پارت هشتم🌿