eitaa logo
🕌یߊ‌ܝ‌ߊ‌ܔ ܩܝ̇ߺࡅ߳ظܝ‌🦋
174 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
48 فایل
《بسم الله الرحمن الرحيم》 اندیشکده مهدویت عصراصل ظهور فرهنگی/اجتماعی/مذهبی/سخنرانی احادیث امام معصومین/ثقلین📚 #نهضت_نهج_البلاغه_خوانی📗 #اللهم_عجل_لویک_فرج🕛فقط امیرالمومنین حیدرعلی است @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">《آگاهی-شجاعت-معنویت-معرفت-اخلاص-بصیرت》جمیل:1Yaranmontazer@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
راوی حدیث در منابع تاریخی آمده است که سکینه علیها السلام از پدرش امام حسین علیه السلام و عمّه اش امّ کلثوم روایت نقل کرده و فائد مدنی مولی عبیدالله بن ابی رافع و فاطمه بنت الحسین از او حدیث نقل کرده اند. ابن عساکر به سند خود از فائد مدنی می گوید: سکینه دختر حسین بن علی از پدرش برای من این حدیث را گفت که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: حملةالقرآن عرفاء اهل الجنّة؛ (روز قیامت) حاملان قرآن، شناخته شدگان اهل بهشتند.» علاّمه مجلسی به سند خویش از بکر بن احنف، از فاطمه دختر علی بن موسی الرضا علیه السلام، و از فاطمه و زینب و امّ کلثوم، دختران موسی بن جعفر علیه السلام و آنها از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام، از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام و آنها از امّ کلثوم دختر علی علیه السلام، از فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت می کند که فرمود: در معراج که به آسمان رفتم، وارد بهشت شدم و به قصری از جواهر سفید رسیدم. این قصر دری داشت که با دُرّ و یاقوت تزئین شده بود و بر آن در پرده ای آویخته بود که چون سرم را بلند کردم، دیدم نوشته است: «خدایی جز الله نیست، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر خدا و علی، ولی و سرپرست مردم است.» بر پرده، این عبارت به چشم می خورد که: «خوشا به حال شیعیان علی!» وارد آن قصر شدم، پس در برابرم قصری دیگر دیدم از عقیق که دری از نقره و پرده ای بر آن قرار داشت. سرم را بلند کردم، این جمله را دیدم: «محمّد، پیامبر خداست و علی، وصیّ مصطفی.» و همچنین نوشته بود: «شیعیان علی را به سرشت پاک بشارت ده!» پس وارد قصر شدم، که ناگاه مقابلم قصری دیگر از زبرجد ظاهر شد که از آن زیباتر ندیده بودم. بر آن قصر دری بود از یاقوت سرخ که بالای آن لؤلؤ به چشم می خورد و روی در پرده ای قرار داشت. پرده را بالا زدم و این جمله را روی آن نوشته شده یافتم: «شیعه علی همان رستگارانند!» به جبرئیل گفتم: این قصر از آنِ کیست؟ او گفت: ای محمّد! متعلّق به علی، وصی و پسر عمویت! مردم در روز قیامت پابرهنه و عریان محشور می شوند، جز شیعیان علی؛ مردم در صحنه محشر به اسم مادرانشان خوانده می شوند، غیر از شیعیان علی که به نام پدرانشان خوانده می شوند؛ زیرا آنها علی را دوست داشته اند و به این خاطر، سرشتشان پاک گردیده است. محبوب دل پدر سکینه در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود. تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به وجودش مفتخر. اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح و کاملی بود، عزیز نمود و چون ستاره ای فروزان در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار شایسته خود کرد. امام حسین علیه السلام که آگاه به ضمیر انسان ها و معیار سنجش اعمال است، سکینه را با زیباترین لقب، یعنی «خیرة النّساء» خواند و با عنایتی خاص مقام و منزلت وی را در مواقف بسیار، بر دیگران آشکار نمود. دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود: «ای زینب! ای امّ کلثوم! ای سکینه! علیکنّ منّی السّلام.» چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خدا حافظی می کنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟ سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود: «ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟» صحبت های امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود: «ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی!» لفظ جمع در اینجا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد، مانند حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام. @Yaranmontazer
🕋✨قتل حضرت سيدالشهداء (عليه‌السلام) از🔥سقيفه شروع شد كلام امام صادق (عليه‌السلام) + سندمعتبر امام صادق (عليه‌السلام) : ✍️ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام هنگاميكه نوشته شد امام حسين(عليه‌السلام)به شهادت رسيد. 📕 نام کتاب : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 8 صفحه : 180 http://lib.eshia.ir/11005/8/180 ترجمه كامل: https://lib.eshia.ir/12543/1/261 توثیق: ✍️ الحديث الثاني والمائتان : موثق على الأظهر. 📕 نام کتاب : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 26 صفحه : 68 اللهم عجل لولیک الفرج @Yaranmontazer    شیعـہ اهل بیت
🚷 ین مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات در صفحهٔ بحث گفتگو کنید. بیشتر بدانید این نوشتار می‌تواند با ترجمهٔ متن از مقالهٔ مربوط در ویکی‌پدیای انگلیسی گسترش یابد. بیشتر بدانید برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. جنایت علیه بشریت (به انگلیسی: Crimes against humanity) اعمال مشخصی هستند که عمداً توسط یک دولت، یا از طرف یک دولت، به‌عنوان بخشی از یک سیاست گسترده یا سازمان‌یافته، معمولاً علیه افراد غیرنظامی، در زمان جنگ یا صلح، انجام‌ می‌شود. جنایت علیه بشریت با جنایت جنگی متفاوت است زیرا جنایت جنگی معمولاً اعمال جداگانه و موردی است که سربازان مرتکب می‌شوند، در حالی که جنایت علیه بشریت در راستای پیش‌برد سیاست یک دولت یا سازمان انجام‌ می‌شود. ماهیت خشونت‌آمیز چنین اعمالی نقض شدید حقوق بشر تلقی می‌شود، از این رو این نام انتخاب شده است. جنایت علیه بشریت، اولین بار در دادگاه نورنبرگ به‌ عنوان یک اتهام حقوقی مطرح شد. از آن زمان تا کنون، دادگاه‌های بین‌المللی دیگری مانند دادگاه بین‌المللی کیفری یوگسلاوی سابق، دادگاه بین‌المللی کیفری برای رواندا و دیوان کیفری بین‌المللی، و همچنین دادگاه‌های داخلی کشورها، اتهام جنایت علیه بشریت را مورد پیگرد و رسیدگی قرار داده‌اند. موازین حقوقی جنایت علیه بشریت عمدتا از طریق تکامل و پیشرفت حقوق بین‌الملل عرفی شکل گرفته است. جنایت علیه بشریت تاکنون در قالب یک معاهدهٔ بین‌المللی تدوین نشده است اما طی سالیان اخیر تلاش‌هایی در سطح بین‌المللی برای تدوین چنین معاهده‌ای انجام شده‌‌است. برخلاف جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت ممکن است هم در زمان جنگ و هم در زمان صلح انجام شود.[۱] جنایت علیه بشریت به رخدادهای انفرادی و پراکنده توسط چند فرد اطلاق نمی‌شود بلکه هنگامی محقق می‌شود که ارتکاب جنایات گسترده، بخشی از سیاست یک دولت باشد (هرچند لازم نیست که مباشران ارتکاب جنایت با این سیاست همراه و همدل باشند) و یا وقتی که ارتکاب گستردهٔ اعمال قساوت‌بار، از سوی دولت یا یک مقام دفاکتو، تحمل یا تشویق شود. جنایت جنگی، قتل، کشتار، اقدامات ضدانسانی، نسل‌کشی، پاکسازی نژادی، نفی بلد، آزمایش‌های غیراخلاقی بر روی انسان، مجازات‌های غیرقانونی شامل اعدام خودسرانه، استفاده از سلاح کشتار جمعی، تروریسم دولتی یا حمایت دولتی از تروریسم، استفاده از جوخه‌های مرگ، آدم‌ربایی و ناپدیدسازی قهری، استفاده نظامی از کودکان، حبس ناعادلانه،برده‌داری، شکنجه، تجاوز جنسی، سرکوب سیاسی، تبعیض نژادی، آزار دینی و دیگر موارد نقض حقوق بشر، ممکن است به حد و آستانه‌ای برسد که مصداق جنایت علیه بشریت محسوب شود البته به شرطی که بخشی از یک سیاست و رفتار گسترده و سازمان‌یافته باشد. جنايت علیه بشریت، مفهوم گسترده‌تری از نسل‌کشی دارد. در جنایت علیه بشریت لازم نیست یک گروه خاص هدف قرار بگیرد بلکه به طور کلی، یک جمعیت غیرنظامی شامل گروه‌های سیاسی و غیره ممکن است هدف این جنایات واقع شود. در جنایت علیه بشریت، برخلاف نسل‌کشی، قصد مرتکب به نابودی کل یا بخشی از گروه موردنظر، شرط نیست.[۲] @Yaranmontazer
⛔️باحق ستيزه مكن! به زمين خواهى خورد 💥مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ. 🌎آن‌كه با‌حق در آويزد، حق بر زمينش زند. 📘 🔸http://eitaa.com/Yaranmontazer
سکینه بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود. این توان، برخاسته از باطن پاک و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده: «دخترم، دائم محو جمال الهی است.» مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد. سکینه به مرتبه ای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست. وی نظاره گر وقایع عاشورا بود. او ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت. با آنکه عطش تا عمق وجودش پنجه افکنده بود، دلیرانه مقاومت کرد و از بی آبی، شکوه ننمود. او پس از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه عباس علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان حسین علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست داده اند. او به خدا دل بسته بود، با صبر قرین بود و از راه مستقیم الهی خارج نشد. سکینه از اوّلین افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید. وقتی اسب بی صاحب امام، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جویا شد. او به این فکر می کرد که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه! زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست که دوست و دشمن گریان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام حسین علیه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند. سکینه می گوید: وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم، از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می گفت: شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید! تبلیغ در اسارت حفظ ارزش های دینی، جزء اهداف مقدّس رهبران الهی است. آنها در نشر آیین محمّدی به اقتضاء زمان و مکان کوشیده اند. فرزندان اهل بیت علیهم السلام نیز چون اجداد خویش با پیش گرفتن روش صحیح در میدان رویارویی حقّ و باطل، دشمن را رسوا نموده و با پاسداری از خون شهیدان، هدف مقدّس آنها را زنده نگه داشته اند. دختر امام حسین علیه السلام می دانست پدر بزرگوارش به خاطر امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بدعت ها و انحرافات دینی و اجتماعی قیام نموده، بنابراین دیدن سر بریده امام بر نیزه، او را نگران نساخت؛ اما وقتی چشم نامحرمان به ساحت مقدّس اهل حرم افتاد، کوشید از آن نگاه ها در امان بماند. سهل بن ساعد انصاری- از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم - در چگونگی ورود اهل بیت علیهم السلام به شام می گوید: من قصد رفتن به بیت المقدّس را داشتم. چون نزدیک شام رسیدم، دیدم مردم، شهر را آذین بسته و به جشن و سرور پرداخته اند. سؤال کردم: آیا برای شامیان عیدی هست که من اطلاع ندارم؟ پاسخ شنیدم: ای پیرمرد! از بیابان آمدی؟ گفتم: من سهل بن ساعدی هستم و رسول خدا را دیده ام. گفتند: عجب است که آسمان، خون نمی بارد و زمین، اهلش را فرو نمی برد! گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: این، سر حسین است که از عراق هدیه آورده اند! جلوتر رفتم، پرچم هایی دیدم که در بین آنها سری بر نیزه است. او شبیه ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود و پشت سر آن، بانوانی بر شترانی بی پوشش سوار بودند. نزدیک تر رفتم. از نخستین زن پرسیدم: کیستی؟گفت: من سکینه، دختر حسینم. گفتم: من سهل ساعدی از اصحاب جدّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستم، اگر حاجتی داری برآورم! فرمود: به حامل سر بگو جلوتر رود تا مردم به تماشای آن بپردازند و چشمانشان به حرم پیامبر نیفتد! سهل می گوید: من نزد آن نیزه دار رفتم و مبلغی به او دادم و گفتم: سر را جلوتر از زنان ببر. و او پذیرفت آری، همچنان که جدّه اش حضرت زهرا علیها السلام تا لحظه های آخر زندگی به پاسداری از فرامین الهی کوشید و در نظر هیچ نامحرمی ظاهر نشد، او نیز در بحرانی ترین لحظات حیات، تابع دستورات الهی بود؛ گرچه حوادث آن روزها کافی بود تا کوه را از هم بپاشد و زمین و آسمان را درهم کوبد. ادامه👇
اسیران آل سول را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند و از میان جمعیت عبور می دادند، وارد مجلس یزید کردند. جفاکاران شام که از بزرگی، شکوه و ابّهت آنها در شگفت مانده بودند، پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟ سکینه فرمود: ما اسیران، از خاندان محمّد صلی الله علیه وآله وسلم هستیم! تبلیغ روشنگرانه، با بیان موجز و مختصر جهت بیداری خفتگان در غفلت، از رسالت های مهمّ بازماندگان واقعه عاشورا بود. دختر امام حسین علیه السلام با سخن کوتاه «ما اسیران آل محمّدیم»، مردمِ مسخ شده از تبلیغات پوچ و پرهیاهوی یزید را به تفکّر واداشت که: اگر اینها آل محمّدند، چرا اسیر شده اند؟ بنابراین، یزید در مواقف مختلف با اقدامات سنجیده و درستِ وابستگان امام علیه السلام رسوا می شد و جوانه های هوشیاری در دلها و افکار مردم شام روییدن آغاز می کرد. حضرت سکینه علاوه بر بیدارگری های غیر مستقیم، در برابر دید همگان مقابل ظالمان می ایستاد. وی وقتی سر بریده فرزند زهرا علیها السلام را مقابل یزید مشاهده کرد که او با جسارت بدان هتاکی می کند و شعر پیروزی می سراید، فریاد برآورد و گفت: به خدا، سخت دل تر از یزید ندیدم و کافر و مشرکی بدتر و جفاکارتر از او نیست. آنگاه که یزید در مورد پدرش گفت: حسین، حق را منکر شد و قطع رحم نمود و در ریاست و رهبری با من ستیز کرد. در پاسخش فرمود: ای یزید! از کشتن پدرم خوشحال نباش! او مطیع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادتِ شهادت نائل آمد! ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می کنند، خود را برای پاسخگویی آماده کن! ولی تو چگونه می توانی پاسخ دهی؟ دختر امام حسین علیه السلام دریافته بود که ستمگران یزیدی و ناسپاسان کوفی برای اسیران حُرمتی قائل نیستند و یزید ظالم به جز انتقام گیری از امام و ذرّیه اش هدفی ندارد. مصیبت دشت نینوا و شهادت پدر و برادرها عواطف وی را تحت تأثیر قرار داد؛ به ویژه زمانی که یزید ملعون بر لب و دندان امام چوب زد و با آن ضربه ها، روح و روان ریحانه بتول را جریحه دار نمود. او به ناچار همراه خواهرش (فاطمه) به دامن عمّه شان زینب پناهنده شده و گفتند: «یا عمّتاه انّ یزیداً اینکت ثنایا ابینا بقضیبه؛ عمّه جان! یزید با چوبدستی دندان های پدرمان را می زند.» و این استمدادطلبی، حکایت از این دارد تا عمّه نگذارد او چنین کند! نفس فاطمی و علوی، دختر علی 7 آنها را به آرامش دعوت نمود و غیورانه در مقابل یزید ایستاد و فرمود: آیا چوب می زنی؟ دستت بشکند! این سر و صورت از چهره هایی است که سال های طولانی برای خدا سجده کرده است! ادامه.... @Yaranmontazer
فرعون، که ادعای خدایی می کرد و مردم را بنده خویش می دانست، روزی به استراحت مشغول بود. برای او،ظرفی از انگور آورده بودند.فرعون،خوشه ای از انگور برداشته و حبّه های سبز و شفاف آن را به دهان می گذاشت. در آن هنگام مردی در مقابل او ظاهر شد، کسی که فرعون او را ندیده بود و نمی دانست چگونه توانسته است به خلوت کاخ راه یابد.پس، از خوردن انگور دست کشید و پرسید: ـ تو کیستی و چطور به اینجا آمده ای؟! مردناشناس،با صدایی غریب و وهم آلود،پاسخ داد: ـ شیطان هستم؛شیطان! فرعون بر خویشتن لرزید،ظرف انگور را که در کنارش بود،عقب برد و دست ها را روی زمین ستون کرد.این گونه، می توانست لرزش اندام های خود را مخفی بدارد.لبهایش که لرزش داشت و رنگ پریده می نمایاند، تکان می خورد و کلماتی نامفهوم، از بین آنها خارج می شد. شیطان، خنده ای بلند سر داد و گفت:تو ترسیده ای! فرعون به زحمت پاسخ داد:آری، چون منتظر تو نبودم.بعد، بدون آنکه بتواند به چهره شیطان نگاه کند،پرسید:برای چه پیش من آمده ای؟! شیطان دست به ظرف انگور دراز کرد،خوشه ای را برداشت و مقابل نگاه فرعون نگه داشت و پرسید:آیا کسی می تواند این خوشه انگور را به خوشه ای از مروارید گرانبها تبدیل کند؟ فرعون بدون درنگ پاسخ داد:نه کسی نمی تواند. شیطان،با سحر و جادوی خویش، کاری کرد که خوشه انگور به چشم فرعون به مروارید تبدیل شود!خوشه ای از مروارید. فرعون در حالی که بسیار حیرت زده شده بود،گفت:آفرین بر استادی و مهارت تو باد! شیطان خوشه انگور را به درون ظرف پرتاب کرد و با همان دست،در حال حرکت،یک پس گردنی محکم به فرعون زد. شدّت ضربه به حدّی بود که سر فرعون پایین کشیده شد و نوک دماغش با زمین برخورد کرد. شیطان بار دیگر،خنده بلند خود را سر داد و گفت:ای بیچاره! من با این استادی و توانی که می بینی، از پیشگاه خدا رانده شدم و به بندگی قبولم نکردند.تو چگونه با این حماقت خودت، ادعای خدایی می کنی؟! 🌾 مثل گندم باش ؛ زیر خاک می برندش باز می روید پُرتر، زیر سنگ می بَرندش آرد می شود پر بَهاتر، آتش می زنندش نان می شود مطلوب تر، ذات باید ارزشمند باشد…!​ @Yaranmontazer
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🗓 امروز: ☀️ ۲۲ مرداد ماه ۱۴۰۱ ه. ش 🌙 ۱۵ محرم الحرام ۱۴۴۴ ه.ق 🌲 ۱۳ اوت ۲۰۲۲ ميلادى 📿 : "یَا رَبَّ العَالَمِینَ" "ای پروردگار جهانیان" 🔺 🔺 💎 زیارت پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 🌺 🌺 - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن @Yaranmontazer 🌾
*✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان* *📃 قسمت بیست وششم:* *✳️ گفتگوی مستدل با ابوبکر* 🔻 ابوبکر ناراحتی ام را از چهره ام می خواند و هر چه تلاش می‌کرد با خوشرویی مرا به سوی خود جلب کند، موفق نمی شد، تا اینکه یک روز مرا در خلوتی پیدا کرد و از آنچه اتفاق افتاده بود عذرخواهی کرد و از دلایلش برای پذیرش خلافت سخن گفت. او به من گفت: ای ابوالحسن! به خدا سوگند که این جریان از روی تبانی و اقدام و حرصِ من صورت نگرفت و هیچ اعتمادی به خود نداشتم که بتوانم از پس این امر بر بیایم، من از هرگونه قدرت مالی و خویشان و خاندان زیاد دستم خالی بود، لذا نمی توانستم از آن طریق اساس نقشه خود را استوار سازم، پس برای چه از من ناراحت شده ای؟ و با ناراحتی و بغض و عداوت به من می نگری؟ *✳️ چرا خلافت را پذیرفتی؟!* 🔻 من از او پرسیدم اگر به زمامداری حریص نبودی، پس چرا آن را پذیرفتی؟ ابوبکر در پاسخم گفت: به دلیل حدیثی بود که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم: "خداوند امتم را بر گمراهی و خطا هم رای نمی‌کند" و چون اجتماع امت را دیدم از همان فرمایش پیروی کردم، به همین دلیل تن به این تکلیف سپردم اگر میدانستم حتی یک نفر هم از موافقت با خلافت من سر باز خواهد زد، خودداری می‌کردم. *✳️ آیا من یکی از افراد این امت نبودم؟!* 🔻 به او گفتم درباره حدیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کردی؛ آیا من نیز یکی از افراد این امت هستم یا نه؟ 🔻 ابوبکر گفت: آری. گفتم هچنین آیا آن گروهی که از بیعت با تو خودداری کرده‌اند؛ مانند: سلمان، ابوذر، عمار، مقداد، سعد بن عباده و انصارِ همراهِ وی از امت به شمار می آیند یا نه؟ ابوبکر: آری، همه از امت بودند. از او پرسیدم پس با اینکه این افراد حاضر نشدند با تو بیعت کنند، چگونه به حدیث رسول خدا استدلال می کنی؟ ابوبکر گفت: پس از تحقق بیعت بر من متوجه مخالفت این افراد با خلافت شدم و ترسیدم اگر کنار بکشم اوضاع مسلمانان به هم بخورد و حتی غالب مردم از دین خارج شوند. پذیرش این کار برایم بهتر از آن بود که امت مسلمان به کفر سابق خودشان برگردند، علاوه بر این، فکر می‌کردم شما نیز در این باره با من موافق باشید. 📗 کتاب علی از زبان علی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Yaranmontazer
🏴خطبه معاویه پسر یزید در نکوهش پدر و جدش ابن حجر هیتمی در الصواع المحرقه می نویسد : «یزید بن معاویه» در سال شصت و چهارم هجرت مرد، در حالیكه جوان شایسته‏اى داشت و منصب خلافت را به عهده او واگذار كرد. این جوان تا زمانیكه از دنیا رفت، همواره بیمار بود و پس از مرگ پدرش با آنكه منصب خلافت در اختیارش بود، ولى نه با مردم ملاقات مى‏ كرد و نه با آنها نماز مى‏ گزارد و نه در امرى از امور خلافت دخالت مى ‏نمود. مدت خلافتش، چهل روز و به قولى دو ماه و به قول دیگرى سه ماه بود و هنگامى كه درگذشت بیست و یك سال و یا بیست سال داشت. و شایستگى ظاهرى او آن بود كه وقتى خلافت را به دست گرفت، به منبر رفت و در ضمن خطابه‏اى به حاضران گفت: این خلافتى كه اكنون من بر فراز منبر آن پاى نهاده‏ام، ریسمان خدا و رابطه میان ما و اوست و همانا جدّم، «معاویه»، با كسانى كه اهلیت خلافت دارند به ویژه با شخصیتى چون على بن ابیطالب علیه السلام مخالفت كرد، و دم از منافرت زد و كارهایى با شما انجام داد كه خود از آنها باخبرید و از هیچگونه عمل خلاف، دریغ نداشت تا اینكه مرگش فرا رسید و همانطور كه در گرو گناهانش بود به خاك رفت و مردم را از شرارت خویش آسوده ساخت. پس از مرگ او پدرم، «یزید»، بر أریكه خلافت نشست و جایگزین او گردید. او هم در حالیكه از هیچگونه قابلیتى برخوردار نبود با فرزند دختر پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله به نزاع و جدال پرداخت تا آنكه كارى كه نباید انجام بدهد، انجام داد. در این رابطه نیمى از عمرش را تباه كرد و فرزندى از او جز من باقى نماند و سرانجام هم در حالیكه در گرو گناهانش بود به خاك رفت. ▫️سخنش كه بدینجا رسید، گریست و گفت: از مهمترین پیش آمدهایى كه براى ما اتفاق افتاده آن است كه مى ‏دانیم او با چه گرفتاریهایى به خاك رفته و چه سرانجام نكبت‏بارى در انتظار اوست! آرى او بود كه عترت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را از پاى درآورد و باده ‏گسارى را مباح كرد و خانه كعبه را ویران ساخت، و من كه شیرینى خلافت را نچشیده ‏ام، بار تلخى آن را هم بدوش نمى ‏گیرم. اینك شما كارى را كه در نظر دارید انجام دهید. به خدا سوگند! اگر دنیا خوب و پسندیده بوده، ما نصیب خود را از آن بدست آورده‏ایم و اگر بد بوده است، بازماندگان «ابو سفیان» آنچه را كه انجام داده‏اند و به نتیجه نامطلوب آن رسیده‏اند براى آنها كافى است. سخنش را پایان داد و در خانه ‏اش منزوى گردید و در را به روى همگان بست تا پس از چهل روز زندگى را وداع گفت و درگذشت. 👈«ابن حجر» گوید: خدا او را بیامرزاد كه از پدرش با انصاف‏تر بود و مى ‏دانست خلافت از آن دیگرى است. 📚[الصواعق المحرقة لابن حجر، ص ١٣٤] @Yaranmontazer
💠 امام سجاد (علیه‌السلام): 🔹 «إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّه ِ مَن يَقتَدي بِسُنَّةِ إمامٍ ولا يَقتَدي بِأَعمالِهِ» 🔶 دشمن ترين مردم در نزد خدا، كسى است كه سنّت امامى را سرمشق خود قرار مى دهد، امّا كردارش را سرمشق خود قرار نمى دهد. 📚 الکافی، ج۸، ص۲۳۴ ⃣ @Yaranmontazer
شادی اهل شام در مصیبت امام حسین سلام الله علیه! ●سهل بن سعد نقل ميكند: من به عزم بيت المقدس وارد شهر شام شدم؛ ديدم آن شهر، شهرى است داراى جوى‏ هاى بسيار، داراى درختهای فراوان، پرده هاى ديباج را آويزان كرده اند، همه خوشحال و فرحمند، زنانى نزد آنان مشغول نواختن دايره و دنبك (دف و طبل) بودند!!! من با خويشتن گفتم: اهل شام عيدى ندارند كه ما آن را ندانيم؟ گروهى را ديدم كه با يك ديگر گفتگو مي كردند. من به آنان گفتم: ای گروه! آيا شما عيدى داريد كه ما آن را نمي دانيم؟ آنان گفتند: اى شيخ! گويا: تو اعرابى باشى؟ گفتم: من سهل بن سعد هستم كه محمد (صلی الله علیه و آله) را ديده ام. گفتند: اى سهل! تعجب نمي كنى كه چرا آسمان خون نمى ‏بارد و زمين اهل خود را فرو نمي برد؟ گفتم: براى چه؟ گفتند: اين سر حسين (صلوات الله علیه) است كه عترت محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) مي باشد و از عراق به عنوان هديه فرستاده شده است. گفتم: وا عجباه! سر حسين (صلوات الله علیه) به عنوان هديه برده مى ‏شود و مردم اظهار خوشحالی و فرح مي نمايند!؟ گفتم: از كدام درب شهر داخل مى ‏شود؟ اشاره به دروازه اى كردند كه آن را دروازه ساعات مي گفتند. من در همين حال بودم كه ديدم پرچم‏ها هر كدام پس از ديگرى مي آيند بعدا سوارى را ديدم كه نيزه اى در دست داشت؛ بر فراز آن نيزه سرى بود كه‏ از لحاظ صورت شبيه ترين مردم بود به رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) پس از آن سوار، زنانى را ديدم كه بر شتران بى‏ جهاز سوار بودند. من به آن زنى كه جلوتر از همه بود نزديك شدم و به او گفتم: ای جاریه! تو كيستى؟ گفت: من سكينه دختر حسينم. من به او گفتم: آيا به من حاجتى دارى؟ من سهل بن سعد هستم از کسانی كه جَدّ تو را دیدم و حديثش را از آن حضرت شنيدم. فرمود: اى سعد! به اين نيـزه دار بگو اين ســــــر را جلـــوتر از ما ببرد تا مردم مشغول ديدن آن شوند و به حــــــ🔥ـــــــرم رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) نظـــــ❌ـــــــر نكنند.. سهل مي گويد: من نزديك آن نيزه دار رفتم و به او گفتم: ممكن است كه حاجت مرا روا كنى و مبلغ چهار صد دينار بگيرى؟ گفت: چه حاجتى دارى؟ گفتم: سر را جلوتر از حرم ببرى. او اين پيشنهاد را انجام داد و من آنچه وعده داده بودم را به او پرداخت کردم. بحار الأنوار (ط - بيروت)/ج‏45/ص127 @Yaranmontazer
🏴 سالها در کربلا منتظر بود تا در رکاب سید الشهدا علیه السلام به شهادت برسد 🔸عريان بن هیثم نقل می کند : «پدرم در ایام بهار به بیابان می‌رفت. نزدیک آنجایی که قضیۀ کربلا واقع شد چادر می زد. طی این سالهای طولانی هیچ وقت نمی‌شد که به آنجا برویم مگر آن که شخصی از بنی الاسد را می دیدیم که آنجاست. 🔹 پدرم به او گفت به نظر می رسد که تو همیشه اینجا هستی. 🔸مرد اسدی گفت: بله؛ من شنیده ام که حسین [سید الشهدا علیه السلام ] اینجا کشته می‌شوند. من هم همه ساله اینجا می‌آیم؛ شاید به حضورشان برسم؛ و با حضرتش شهید شوم. ▫️ وقتی که حضرت شهید شدند پدرم به من گفت برویم ببینیم که آیا آن مرد اسدی رضوان الله تعالی علیه هم در بین کشته هاست.گشتیم و او را بین شهدا یافتیم.» قال العريان بن الهيثم كان أبي يتبدى فينزل قريبا من الموضع الذي كان فيه معركة الحسين فكنا لا نبدو إلا وجدنا رجلا من بني أسد هناك فقال له إني أراك ملازما هذا المكان قال بلغني أن حسينا يقتل ها هنا فأنا أخرج لعلي أصادقه فأقتل معه فلما قتل الحسين قال أبي انطلقوا ننظر هل الأسدي فيمن قتل وأتينا المعركة فطوفنا فإذا الأسدي مقتول الخبر نقله ابن العديم في بغية الطلب 6 / 2619 📚تاريخ دمشق : ابن عساكر ج : 14 ص : 216 و217 @Yaranmontazer
🔳✨امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: همانا بنده هنگامی که داخل قبر خود شود دو ملک نزد او حاضر شوند (یکی منکر و دیگری نکیر است) و اول چیزی که از وی سؤال کنند (از پروردگار، و پیغمبر، و امام او سؤال نمایند) پس اگر جواب دهد نجات یافته است، و اگر متحیر بماند و جواب نگوید عذابش نمایند مردی از حضرت پرسید: کسی که خدا و رسولش را بشناسد ولی امامش را نشناسد چه سرنوشتی دارد؟ فرمود: متحیر و مردد است و نه به سمت خوبان و نه به سمت بدان می‌رود؛ و هر کس را خدا گمراه کند تو بر (هدایت) او راهی نخواهی یافت. این چنین شخصی راهی ندارد. و به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض شد: ای نبیّ خدا! امام کیست؟ فرمود: امام درر این زمان علی علیه السلام است و پس از او وصیّ او و در هر زمانی عالمی وجود دارد که خدا او را حجت قرار داده و به او احتجاج می‌کند تا مانند گمراهان سابق نباشند که هنگامی که انبیایشان از آنان جدا شدند، گفتند: پروردگارا! چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آن که ذلیل و رسوا شویم؟ تمام گمراهی آنان این بود که به آیات که همان اوصیا بودند، جهالت داشتند؛ پس خداوند به آنان پاسخ داد: « بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما! ) حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا به زودی می‌دانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است» و انتظار آنان این بود که می‌گفتند: ما از معرفت اوصیا راحتیم تا امامی را بشناسیم! پس خدا آنان را در قبال این سخنشان سرزنش فرمود و اوصیا همان اصحاب صراط هستند که بر صراط ایستاده اند و داخل بهشت نمی شود مگر کسی که آنان را بشناسد و آن اوصیا نیز او را بشناسند و داخل جهنم نمی شود مگر کسی که آنان را نشناسد و آنان نیز او را نشناسند؛ زیرا آنان عارفان به خدایند که خدا آنان را به مردم شناساند هنگامی که از آنان اخذ پیمان می‌کرد و در کتاب خود آنان را وصف فرمود: « و بر «اعراف» مردانی هستند که هر یک از آنان را از چهره شان می‌شناسند» آنان بر دوستانشان گواه و پیامبر بر آنان گواه است و خدا پیمان اطاعت از ایشان را از آنان گرفته است و پیامبر نیز پیمان اطاعت از ایشان را از آنان گرفته است و نبوت او بر آنان جاری است و اینست سخن خدا که فرمود: « حال آن‌ها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) می‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ در آن روز، آن‌ها که کافر شدند و با پیامبر بمخالفت برخاستند، آرزو می‌کنند که ای کاش (خاک بودند، و) خاک آن‌ها با زمینهای اطراف یکسان می‌شد. در آن روز، (با آن همه گواهان، ) سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند. » 📘بصائر الدرجات ،ص۴۵۴ 📕بحارالانوار، ج۶،ص۲۳۳،ح۴۶ اللهم عجل لولیک الفرج @Yaranmontazer    شیعـہ اهل بیت
💥أَلاَ وَ إِنَّکُمْ في أَيَّامِ أَمَل مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ، فَمَنْ عَمِلَ في أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ في أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ. 🌎آگاه باشيد هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ را در پى دارد، پس هر كس در ايّام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهرمند خواهد شد، و مرگ او را زيانى نمى رساند، و آن كس كه در روزهاى آرزوها، پيش از فرارسيدن مرگ كوتاهى كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است. 📘 🔸http://eitaa.com @Yaranmontazer
🏷نتیجه فراموشی خدا! 🔅 : 🔸«هر كس خداى سبحان را از ياد ببَرَد، خداوند، خودش را از يادش مى‌بَرَد و دلش را كور مى‌گردانَد» . 🔹«مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأَعمى قَلبَهُ» . 📚 غرر الحكم : ح ٨٨٧٥ @Yaranmontazer