eitaa logo
یاران مهدی موعود
31 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
89 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💚بِسْـم‌ِﷲِاَلْـࢪَّحْمٰـن‌‌ِاَلْࢪَّحْیـمـ💚 خاطره من از در 🎡🎢🎠 من و خانواده‌ام وارد فضای پارک شدیم و همین جور که داشتیم به سمت می‌رفتیم دور و اطراف کسایی که بودند به چشم می‌خوردند👩🏻👱🏻‍♀ خدا رو شکر تعدادشون خیلی زیاد نبود... ولی باز توی دلمون می‌خوردیم 😔😢 توی راه سعی میکردیم به اونائیکه از ‌کنارمون رد میشن بدیم (عزیزم سرتونو بپوشونین، گناهه هااااا....) فکر کنم لفظ( گناهه هاااا ) خیلی بود...چون بعضیا با کراهت سرشون میکردن😒 منو دخترام سوار ، دختر بزرگم رفت اون عقب نشست😬 منو کوچیکه جلو... ردیف جلویی مونم یه دختر بچه ای بود با ی بلند و هیکل درشت...اما مشخص بود سنش کمه🤏 تصمیم گرفتم موقع پیاده شدن بهش بدم، ولی چون سنش ‌کمتر بود مدام بهش میزدم که ذهنیت بدی ازم نداشته باشه☺️ همین طور که داشتیم تاب میخوردیم، دخترِ داشت نگامون میکرد و صداهای عجیب و غریبی از خودش درمیاورد🙄 درحالیکه سرعت حرکت کم بود و بقیه ساکت... اما چون مردا هم سوار بودن یکم نداشت🤐 با لبخندگفتم نترس عزیزم، دیگه تندتر ازین نمیره، خیالت راحت👌 و شروع کردیم به صحبت کردن که آروم شد😓🤗 ازلحن صحبتام خیلی خوشش اومده بود و مدام ازم می‌کرد😍 راستشو بخوایین منم ازش خوشم اومده بود میگفت: شما چه خوبین با بقیه فرق دارین😍(فهمیدم منظورش ) گفتم چطووووور؟! 😃 یواشکی گفت بخاطر اینکه گیر نمیدین(با دستش به اشاره کرد💁‍♀) گفتم خب هر کس اینو میگه بدون خیلی دوسِت داره و براش 👌...گفت: چطور؟! آروم گفتم خب چون دوست ندارن مردا بد نگات کنن و فکرای بد نسبت بتو تو سرشون بیاد😉(خودش گرفت چی میگم😁) خندید گفت آره ...😅 گفتم حالا که اینهمه و خدا دوسِت داره، بهتر نیست با گوش کردن به حرفش، خدا رو خودت بکنی😍❤️ و بنفع خودمونه😌 خدا رو شکر حرفام به دلش نشسته بود و مدام و میکرد🤩 منم تا میتونستم قربون صدقه اش می‌رفتم😚☺️ تا اینکه پیاده شدیم و هر کدوم رفتیم سمتی ... یکم بعد که رفتیم قسمت 🏎در کمال دیدم شال پوشیده و ازون مهمتر، موهای بافته شده شم دیده نمیشد😍😍😍 اصلا باورم نمیشد😢 یعنی حرفام روش گذاشته بود؟!😃 موقع ماشین سواری مدام نگام میکرد و با چشماش ازم میخواست🙂 منم کم نذاشتم و مدام بهش و قلب و😘 میفرستادم.... گذشت... و من در حالیکه دست پسر کوچیکمو گرفته بودم و میزدیم، دیدم از دور دوتا خانم و چنتا دختر بچه دارن میان که از در خروجی برن بیرون... دیدم همون دختره ست، شالشم افتاده بود😩ولی تا منو دید فوری سرش کرد🤪 همون طور که بای بای کنان از کنار هم رد میشدیم به مامانش گفتم خیلی خوبی دارین خدا حفظشون کنه☺️ تشکر کردن و رفتن بعدش با تصور کردن چهره مادرِ متوجه شدم اون وسطا به مامانِ هم داده بودم😁 در کل شااااید من و م کار بزرگی نکرده باشیم... ولی همین که احساس غم و غصّه‌ی اولیه مون تبدیل به احساس رضایت خداوند و لبخند شد و بقیه ی شبمون رو بی و احساس گناه سپری کردیم، برامون کافیه🙃🙂 داشتم به این حرف رهبر عزیزمون، که می‌فرمودن شکننده ترین چیزهاست و ریشه گناه میخشکه...فکر میکردم🤔 واقعا اگه بشه و همه مومنین و به واجب دینی شون عمل کنن، هم جلوی و عادی شدن گناهان گرفته میشه 💯 و هم برادری مون رو در عمل به نشون دادیم🤝 💠 به آمرین بپیوندید @aamerin_ir
💚بِسْـم‌ِﷲِاَلْـࢪَّحْمٰـن‌‌ِاَلْࢪَّحْیـمـ💚 سلام برشما، خداقوت می خواستم تجربه ی خودم از امر به معروف و پاداش خداوند رو با اهالی کانال به اشتراک بذارم. پارسال عید نوروز مشرف شدیم به زیارت کریمه ی اهل بیت سلام الله علیها ... وقتی آماده ی رفتن به حرم شدم، آخرشب بود، تصمیم گرفتم تا صبح در حرم بمونم و عبادت کنم، نماز و دعا و ... اما وقتی وارد حرم شدم و روبروی ضریح ایستادم، با خیل زنانی مواجه شدم که با ناخن های کاشته به ضریح چنگ زده اند.💅 خیلی ناراحت شدم، باورم نمی شد، عرض سلام و ارادت کردم خدمت خانوم حضرت معصومه سلام الله علیها و یه کنار ایستادم ... هرکس زیارت میکرد و می خواست برگرده به یه شکلی باهاش ارتباط برقرار می کردم و بهش می گفتم، عزیزم ناخنهای خودته..؟🤔 اونها هم می گفتن : نه !!!! و من بهش می گفتم : پس چطوری با اینا غسل می کنی ؟؟؟ وضو چی میشه ؟ نماز ؟ روز قیامت چی میگی ؟ و خلاصه اون شب تا اذان صبح مرتب با چند نفر صحبت کردم که اکثرا هم متحول می شدن و یا به فکر فرو می رفتن ... و بین این گفتگوها می ایستادم روبروی ضریح و گریه کنان با خانوم صحبت می کردم. آخرین خانوم که دم اذان باهاشون حرف زدم به من گفتن من اصلا نمی دونستم مشکل داره .... دوستام گفتن قشنگه، بزن، منم زدم .... تا صبح عبادتم همین شد و بعد هم نمازصبح و زیارتنامه خواندم و برگشتم ... وقتی برگشتم اصفهان ، بعداز چند هفته دخترم به اصرار گفت مامان من می‌خوام حافظ قرآن بشم! و با اصرار خودش در دوره ی حفظ شرکت کرد و الان به حمد الهی چند جز مونده تا تموم کنه😊 چند روز پیش به دلم الهام شد که این حفظ جایزه ی اون امر به معروف در حرم بی بی بود.⚘️ 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد ╭┅──☆•°💛°•☆──┅╮ 🌻 @aamerin_ir 🌻 ╰┅──☆•°💛°•☆──┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. 🔅🦋﷽🦋🔅 🕊🕊🕊برای شهید شدن باااااید شهید گونه زندگی کرد✌️ خاطره ای از شهید بزرگوار🌷 به نقل از خانواده ایشان :👇👇👇 "باز هم انگشترش را بخشیده بود💍 ازش پرسیدیم این یکی را به کی دادی؟ 🤦🏻‍♂ گفت: دوستم انگشتر طلا دستش بود نمیدونست حرامه. از دستش در آوردم و انگشتر خودم رو دستش کردم 🤷🏻‍♂ " 🔍 ببینید چه قدر این خاطره کوتاه و مختصر وآموزنده است😍😍😍 ☝️ اولا که سیاق و سبک ایشان همین بوده... یعنی میگویند باز هم انگشترش را بخشیده بود... مثل اینکه آن اوایل انقلاب خیلی‌ها احکام شرعی را نمی دونستند، از جمله حرمت طلا را برای مرد و پرسیدند که خب اینو به کی هدیه دادی؟ ایشان فرمودند فلان دوست من نمیدونست. ببینید بحث به حکم است که واجب است کسی که حکمی از احکام شریعت را نداند است ارشاد او✅ خیلی‌ها میگویند خب نمیداند که طلاحرام است برای مرد. ولش کن. نمیداند که این کار گناه است. نمیداند که آن کار حرام است. نمیداند که این کار واجب است حالا طوری نیست🤷🏻‍♂ نه، نباید بی‌تفاوت بود.❌❌❌ اگر الگوی ما شهدا هستند و ادعا میکنیم که میخواهیم رهرو این شهدا باشیم، آرزو میکنیم خدا شهادت را روزی ما کند، باید سعی کنیم از آنها الگو بگیریم و زندگیمان را مطابق آنها تنظیم کنیم🔧🔩 ولی نکته ای که اینجا هست، پیام اخلاقی خاطره است. ما گاهی وقتها فقط و استفاده میکنیم. فقط دستور به ترک فعل یا انجام فعل میدهیم بدون این که هیچ جایگزینی برایش انتخاب کنیم. البته شرعا اشکال ندارد🤚🏼✋🏼 ما موظف نیستیم هر جایی انتقاد می‌کنیم، حتما پیشنهاد و راهکار جایگزینش را هم بدهیم. مخصوصا در رابطه با گناهانِ علنی که از غریبه ها میبینیم و فرصت محدودی برای تذکر داریم🤏 اما روشها و ظرافتهای دیگر این فرایض، در رابطه با افراد خانواده، فامیل و دوستان و...کمک میکند به برد کار و اثرگذاری کار☺️ شما می‌گوئید این بازی را نکن! خب دو تا بازی جایگزین بهش معرفی کن😊 این کتاب را نخوان! از این کتابهای گمراه کننده مضلّ است، کتاب بهتر بهش معرفی کن🤗 این مجلس را نرو مجلس فساد است😒 با فلانی دوست نشو! 🤨 با فلانی ارتباط نداشته باش! 😬 یک دوست دیگری، همکار دیگری بهش معرفی کنید بهتر است😐 اینها باعث میشود کار اثرگذاریش بالا برود.🤌 شاید رضوان الله علیه این روحانی سرافراز میتوانست خیلی راحت به دوستش بگوید این انگشتر طلاست دستت کردی حرام است، ☝️او هم چشمی میگفت و به تو چه ای میگفت، یا گوش میداد یا گوش نمی داد. اما این که انگشتر خودشون رو در میآورد میگوید بیا آن را دربیاور بگذار جیبت، این انگشتر را دستت کن... در عمل انجام شده قرار دادن دیگران خیلی میتواند موثر باشد.👌👌👌 ان‌شاءالله که بتوانیم از این شهید سرافراز الگو بگیریم و ما هم نسبت به اطرافیان مان . شادی روح ایشان و همه ی شهدای اسلام صلواتی عنایت بفرمائید🌷 🌷🌷أللّٰهُــمَّ‌صَــلِّ‌عَلَـے‌مُحَمَّــدٍﷺ‌‌ وَآلِ‌مُحَمَّــدٍﷺ‌ وَ؏جِّــلْ‌فَرَجَہُـمْ‌🌷🌷 ✍برگرفته شده از بیانات دکتر علی تقوی پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه در دوره ی 🕊 .
. 🔅🦋﷽🦋🔅 🔴 تحلیل خاطره‌ امر به معروف و نهی از منکر 🌷 آورده اند که: "شهید تعدادی از دوستانش را برای عروسی اش دعوت کرده بود، ازشون خواسته بود که کمی زودتر بیان و مکان را تزئین کنند، مقوا و ماژیک و ... هم آوردند، طبق آنچه که اون روزها رسم بوده😊 جملاتی زیبا از شهدا و امام نوشتند، در قسمت خانمها هم این جمله‌ی رو نوشته بودند که : "زن در اسلام و است به شرط آنکه لباس رزمش لباس عفتش باشد🧕 دو تا پارچه بزرگ هم نوشتند: "عالم محضر خداست، در محضر خدامعصیت نکنیم" محمد گرامی میگفت: در هیچ مجلس و هیچ کجا انسان نباید گناه کند مخصوصا در مراسم ازدواج من🙋🏻‍♂ خب ما این خاطره رو بخواهیم تحلیل کنیم یک ربع طول میکشه، این قدر نکته داره، این قدر زیبایی در این خاطره نهفته است، ما مدد بگیریم از روی این شهید بزرگوار و همه‌ی شهدا برای و هامون🤲 1⃣ نکته اول: تنهایی کردن گاهی خیلی هم موفق نیست، ایشون به دوستاش هم میگه آقا بلند شید بیائید، میخواهیم فلان حرکت را بزنیم، میخواهیم این پیامها رو بنویسیم، ما موظفیم تکلیفمون رو انجام بدیم، حالا نتیجه هر چه شد، شد. هم که همه جا قطعی است✅ اینها رو بحث کردیم، اما ایشون یک عده‌ای رو به کمک می‌گیره تا امر معروف و نهی از منکرش بگذاره و در واقع کماً و کیفاً بیشتر بتونه موفقیت کسب کنه☺️ 2⃣ نکته دوم: فقط جمله امام و شهدا رو نمیزنن در و دیوار! ما گاهی فقط می‌خواهیم اون پیام خودمون منتقل بشه اما لطفا پیام رو کادوپیچ کنید، شکلات پیچ کنید، تزئینِ خوشگل... در کنار اون چند تا جمله مثلا از امام و شهدا و شاید آیات و روایات هم زدند. درست شد؟ فقط خود اون مطلب رو هدف نگیریم در کنارش تزئیناتی هم باشد 🎊🎀 3⃣ نکته سوم: بعد فرمودند در قسمت خانمها جمله‌ای از رو نوشتند، اینجا هم نکته است، ما گاهی حرف خودمون ارزشش به اندازه خودمونه🙂🤏 ولی وقتی از یک بزرگتری مایه بزاریم، از یک آبرو داری مایه بزاریم، از آیات قرآن، از روایات، حالا اینجا از جمله‌ی آوردند، خب اقتضای اون زمان بوده، بالاخره اون زمان شهید بهشتی در ذهن مردم جایگاه زنده تری داشتند، هرچند که بل احیاء هستند و عند ربهم یرزقون🌷 اما اون موقع ملموس تر بوده برای مردم ... شاید امروز از یک عالم بزرگواری که در قید حیات هستند برای مردم نقل کنی خیلی گویا تر باشه، از امام جماعت مسجدشون براشون این جمله رو بگی، از قول دائیش بگی، از قول کسی که در نزد او مقبولیت داره هم استفاده کنی، فقط خودت گوینده نباشی❌ ❇️ جمله ای نوشتند که چی؟ زن در اسلام است است است ببینید حالا نمیخواهم بگم هندوانه دادند به مخاطبینشون! خانمهای حاضر در سالن نه ...! ولی به لحاظ شأنیت، یکی از روشهای امر به معروف ، عزت دادن، احساس کرامت نفس رو در مخاطب ایجاد کردن است، خیلی مهمه ها ...❗️ روش دیگه ای که باز تو همین جمله ایشون استفاده کردند است👈 به شرط آنکه لباس رزمش لباس عفتش باشد❗️ یعنی شما میای این شأنیت و کرامت نفس را میدی در کنارش یک شرط هم میگذاری که منوط به این است که شما کرامت و جایگاهت حفظ بشه. دو تا پارچه بزرگ هم نوشتند که دیگه آقا هر کی از ما حیاء نمی‌کنه ، از خدا حیا کنه، عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم🚨 که این جمله رو هم شما مکرر از معمار کبیر انقلاب شنیدید، یعنی در و هر جا کم آوردی، دیگه از خدا مایه بزارید👇👇👇 ردّوه الی الله و الی رسول. خانم، آقا، فکر نکن الان داری با من لج میکنی، با روحانیت لج می‌کنی، با قرآن لج‌ میکنی... نه... 👈 حواست هست الان داری با "خدا" لج میکنی! با خدا درافتادی! 😳 4⃣ نکته چهارم و آخرین نکته: و میگفت در هیچ مجلسی و هیچ کجا انسان نباید گناه کند مخصوصا در مراسم ازدواج من⛔️ یک جاهایی انسان جایگاه داره، مورد توجه است، همه زوم هستند روی او، اینجور جاها در واقع قدرت بیشتر میشه و ❗️ هر که بامش بیش، برفش بیشتر! ✨️الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الارضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمُروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ. اون شب ایشون یک جایگاه خاص دامادی داره، خیلی‌ها حرفشون رو میخونند، لذا اون شب هم انتظار و هم خداوند از او بیشتر دارد، مخصوصا در مراسم ازدواج و با این عذرِ بدتر از گناه که یک شب هزار شب نمی‌شود یک جاهایی نباید زیاد تسامح و تساهل کرد و زیاد کوتاه اومد🤗 💎 مرڪز تخصصـی آمـوزش و احیـاء واجـب فرامـوش شـده ... 🆔️ @aamerin_ir
. *┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱 سلام به همه دوستان، عزاداری هاتون قبول باشه، حالا که صحبت از بی‌حجابی و بدحجابی هست، بزارید یه خاطره بگم براتون 🌙 شبهای محرم که بیرون می‌رفتم تذکر هم می‌دادم، ولی می‌دیدم دخترایی که کلا روسری ندارن!😒 قبلا هم گفته بودم که خواهرا ماشاءالله روسری زیاد دارن، گاهی از میان همین روسری هاتون یکی رو انتخاب کنید به نیت نذر بزارید توی کیفتون، حالا تمیز و مرتب و در حد نو اتو شده باشه که اگر همچین افرادی رو دیدید بتونید حداقل بهش بدید بپوشه😊 ✨خودم یه روسری شالی پولکی داشتم که استفاده نمی‌کردم، چند شب بود که می‌خواستم بزارم توی کیفم نشد، تا اینکه شب تاسوعا گذاشتم، گفتم به نیت برمی‌دارم قسمت هرکی که شد ... خلاصه نشستم توی هیئت، یکی از دوستان اومد بهم‌ گفت : چیزی واسه ارشاد پیشت داری؟ گفتم : نه چی شده؟ گفت : این دختره رو میبینی؟ اومد هیئت دم اسبی بسته و تپلیه، همیشه بدون روسری میاد!☹️ دلم یه جوری شد، روسری رو درآوردم‌ و گفتم : اینو امشب به همین نیت توی کیفم گذاشتم🥺 رفتیم توی اتاق، سلام و قبولی عزاداری بهش گفتم و روسری رو سرش کردم یه گیره هم که متبرک بود به اسم خانم زینب (س) توی مشتم گره کردم و بهش دادم‌، گفتم : امشب از حضرت عباس (ع) و حضرت زینب (س) هدیه گرفتی🎁 اشک حلقه زد توچشماش🥹 بغلش کردم منم گریه ام گرفت و دوستم هم گریه اش گرفت و قول داد که دیگه بدون روسری بیرون نیاد. با همین کارهای ساده هر خواهر محجبه، میتونه یه دختر خانم کشف حجاب رو برگردونه 😊 التماس دعا🌷 💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
. 📣📣📣 قابل توجه اعضاء محترم کانال‌های آمرین🌻🌻 🟢 شما می توانید مطالب مورد نظر خود را با هشتگ های زیر در کانال‌ جستجو بفرمائید☺️👇 (ویدیوها) 💎 مرڪز تخصصـی آمـوزش و احیـاء واجـب فرامـوش شـده ... ╭┅──☆•°💛°•☆──┅╮ 🌻 @aamerin_ir 🌻 ╰┅──☆•°💛°•☆──┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. *┅═✧❁﷽❁✧═┅* دوستم مشاور هست، با هم رفته بودیم بیرون لباس محرمی بگیرم ... بهش گفتم : نمیدونم چرا وقتی محرم‌ها میرم عزاداری، مردم یه جوری نگام میکنن👀 خیلی بهم برمی‌خوره ناراحت میشم، انگار امام حسین علیه السلام فقط مال اونهاست...❗️ ➕ یه نگاهی به سر و وضعم کرد و پرسید: وقتی میری عزاداری لباس کوتاه میپوشی؟🤔 ➖️ گفتم : آره خب، من از لباس بلند بدم میاد😖 ➕ گفت : موهاتم بیرونه؟!😕 ➖ گفتم : بابا دکتر هر کی یه عقیده‌ای داره ...! منم اینجوری دوست دارم دیگه ➕ گفت : آرایش هم میکنی؟؟😳 ➖ گفتم : بدون آرایش میرم بیرون انگار یه چیزی کم دارم😌 ➕ باز پرسید عطرم میزنی لابد؟؟🤦‍♀ ➖ گفتم آره خب... چرا اینا رو می‌پرسید؟🤔 ➕ گفت : چون اونجوری تو برای مجلس عروسی آماده میشی، نه عزا ‼️ اونم عروسی غیر مختلط ...❗️ بعد توقع داری مردمی که عزادار امامشون هستن ازت تشکر کنن، بابت این طرز همراهی⁉️😳 دیدم حق با اونه ...😔 💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد👇 🆔️ @aamerin_ir
. 💚بِسْـم‌ِﷲِاَلْـࢪَّحْمٰـن‌‌ِاَلْࢪَّحْیـمـ💚 🌱اومده بود رادیولوژی که از دندان‌هاش عکس بگیره😬 منشی بهش گفت: باید گردنبند و گوشواره‌هات رو دربیاری! نشست و مشغول درآوردن گوشواره‌هاش شد. تو هر گوشش سه تا گوشواره بود! شالش رو کامل باز کرده بود و همه داشتن نگاهش می‌کردند. از جام بلند شدم و روبروش ایستادم که بقیه بهش دید نداشته باشند. - سلام خانم،😊 می‌خواین کمکتون کنم؟ نگاهی بهم انداخت و گفت: - بله اگه میشه، گوشواره‌ ام گیر کرده... کمکش کردم و گوشواره‌ها رو که درآوردیم، نوبت خودم شد، رفتم داخل اتاق رادیولوژی و بعد از عکس‌برداری، زمانی که منتظر گرفتن عکسم بودم، اون خانم هم وارد اتاق عکسبرداری شد... حالا فقط من بودم و اون😊 دیگه وقتش شده بود وظیفه‌ ام رو انجام بدم. لبخند زدم و در همون حین که کمکش می‌کردم تا لباس ضداشعه رو بپوشه، با لحن نرم و آرومی گفتم: - من دیدم شما ساق‌ دست پوشیدین، آرایش هم نکردین، مشخصه که اهل حیاء و عفت هستین، حیف نیست پاتون پیدا باشه؟😞 ساکت نگاهم کرد😶، کم‌کم نگاهش از چشم‌های من پایین‌تر رفت و انگار داشت توی ذهنش خودش رو با حرف‌های من تطبیق می‌داد. لحظه‌ای بعد گفت: - درسته ... بله چشم. و من که واقعا از برخورد شیرینش دلم گرم شده بود، دستم‌و روی شونه‌ اش گذاشتم. - عزیزمی... روز خوبی داشته باشین. از اتاق رادیولوژی که بیرون اومدم، احساس می‌کردم یه کار درست توی زندگیم انجام دادم.🌷🍀 💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد👇 🆔️ @aamerin_ir
🟢 شما می‌توانید مطالب مورد نظر خود را با هشتگ‌های زیر در کانال‌ آمرین جستجو بفرمائید☺️👇 (ویدیوها) 💎 مرڪز تخصصـی آمـوزش و احیـاء واجـب فرامـوش شـده ... ╭┅──☆•°💛°•☆──┅╮ 🌻 @aamerin_ir 🌻 ╰┅──☆•°💛°•☆──┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. 🌿🕊🌿🕊﷽🕊🌿🕊🌿 🌷 🟢 تحلیل خاطره‌‌ زیبا از امر به معروف و نهی از منکر 😍 به دوستانش می‌گفت: بیائید برای هم باشیم، هر عیبی من دارم شما به من بگید، من هم اگر چیزی دیدم به شما میگم ☺️ هر چند وقتی هم میومد سراغ تک تک دوستانش و به اونها می‌گفت: فلانی عیبهای من رو بگو، میشه یک خورده عیبهای من رو بهم بدی🥲 البته خودش به طور مستقیم حرفی نمیزد، یا میخوند یا ، گاهی هم یا قصه ای تعریف میکرد تا خود شخص پی به اشتباهش ببره🤗 چقدر زیبا!😍😍😍 ✨️ روایتی که از ائمه معصومین علیهم السلام داریم: 🌟المُومنُ مرآتُ المُومنِ، مومنان آینه یکدیگرند.🌟 من رو یاد جمله ای از می‌اندازه که ایشون می‌فرمایند، در کتابشون هم نوشتند: 📗 وقتی میخوای امر به معروف و نهی از منکر بکنی، مثل آینه باش!🪞 آینه داد نمیزنه، آینه آبروتو نمی‌بره، آینه زشتی صورتت رو "بزرگ نمایی" نمیکنه، همون چه که هست رو میگه☝️ 🪞آینه وقتی زشتی و اشتباهت روبه تو نشون میده، در کنارش هم به زیبائیها، محاسن و خوبیها رو هم نشون میده😊 🔴 آینه وقتی از جلوش رد شدی و رفتی دیگه در غیاب تو، پشت سر تو عیبهات رو به دیگران نشون نمیده و فقط به خودت نشون میده ❗️ این روایت زیبای المُومنُ مرآتُ المُومنِ، رو در زندگی برادرانه با دوستانش جاری و ساری کرده بود ... هر چند وقت هم میومده و می‌گفته؛ میشه عیبهای من رو به من تذکر بدید؟🥲 🦋 قطعا ایشون با این کار رو میکرده، اما عزیزان بدون خلوص نیت هم این کار رو انجام بدیم، میدونید باعث چی میشه؟ باعث میشه فضای رو در جامعه بالاببریم🙋🏻‍♂ آستانه صبر و تحمل مردم در مقابل انتقاد و تذکر بالاتر بره و پیدا کنن 💢اونوقت پس فردا که من برم به اون رفیقم بدم، میبینه که آقا این همون آدمیه که در این دو سه ماه گذشته، ۶ بار اومده به من گفته فلانی عیبی در من ندیدی؟ 🙄 فلانی نقاط منفی من رو بگو، نقطه منفی‌های من، نقطه کورهای من، بالاخره ظلمات من، جاهایی که می‌بینی اشتباهاتی دارم، بگو. حالا اومده خودش داره به من تذکر میده، خب پس اشکال نداره، این یک فرهنگه😌👌 🟡👌یعنی ایشون و میکردن🙂 🌿 خودشون هم وقتی می‌خواستن بدن، خیلی مستقیم تذکر نمی‌دادن، گفتن معمولا با یک حدیثی، آیه ای، یا یک قصه ای نقل میکردن که شخص به اشتباهش پی ببره... 🔵 هر چند که تاکید علما خصوصاً بر این هست که ، اون جاهایی که تذکر مستقیم اثرش بیشتره، مستقیم بگید! ✔️ یعنی لفظ، امر و نهی و اینها باشه، ولی خب روش ، روش ، روش و آیه هم در جای خودش میتونه خیلی پرکاربرد و سازنده باشه، مخصوصا در مواجهه با آشنایان و ...😉🤗 💎 برگرفته از بیانات در دوره ی سیره‌ی شهدا 🆔️ @aamerin_ir
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌‎ 🌱 سلام، دیروز توی اتوبوس، اون وسطا نشسته بودم که یه دختر جوان با بلوز و شلوار و بدون شال با موهایی تا قد شانه اش 👩🏻 سوار اتوبوس شد و همونجا کنار آقایون باغرور ایستاد😯 دیدم یه خانم مانتویی که جلو نشسته بود بهش یه چیزی گفت، اونم یه نگاهی به خودش انداخت و برگشت و چیزی نگفت😒 هم خوشحال شدم از این حرکتِ خانم مانتویی و هم ناراحت از سکوت چادریهای صندلی جلو☹️ و دختر همچنان سرمست، موهاشو تاب میداد و ... چند ایستگاه بعد، صندلیهای جلو خالی شد و اون خانومه هم رفت و نتونستم ازش تشکر کنم😞 رفتم نشستم جلو، به دختره گفتم: عزیزم یه چیزی سرتون کنین گناهه اینجوری اومدین بیرون😊 گفت: گناهی‌ام باشه برا منه، منو تو قبر شما نمیزارن! 😳 گفتم: درسته، ولی رفتار شما توی جامعه روی بقیه هم تاثیر میگذاره و باعث گناه بقیه میشه ...! چیزی نگفت و برگشت، خانم مسنی که کنارم نشسته بود یواش گفت: چکار داری آخه؟! 👵🏻 گفتم: یعنی چی خانم؟! مگه مسلمون نیستید؟! شمام باید بگید، اون داره گناه میکنه شما که میبینید واجبه بهش تذکر بدین😐 گفت: گفتنِ ما فایده ای نداره قبل شما یه خانم مانتویی هم گفت، ولی قبول نکرد🤷‍♀ گفتم: باشه اونقدر باید بهش گفته بشه تا بالاخره مجبور بشه قبول کنه، بعدشم ممکنه الان غرورش اجازه نده، ولی بعداً به کارش فکر کنه و پی به اشتباهش ببره، خانومای چادری صندلی کناری هم میشنیدن، هیچ کدوم چیزی نگفتن🤐 بعد دختر خواست پیاده شه، منم با اینکه یه ایستگاه به مقصدم مونده بود باهاش پیاده شدم، تا بلکه بیرون باهاش صحبت کنم، اومدم کرایه مو نقدی بدم دیدم مثل برق و باد رفت و بعد از دور شدن از میدان دید، شالش رو از کیفش درآورد و سرش کرد😃 ولی همچنان تند میرفت، یه لحظه فکر کردم اگه برم جلو منو ببینه ممکنه باز بخواد لج کنه، بی‌خیال شدم، بقیه راهو پیاده رفتم ... داشتم فکر می‌کردم حالا اون خانم مانتویی و خانم مسن و خانمهای چادری فکر میکنن تذکر دادن فایده ای نداره، کاش بودن میدیدن😢 کاش لااقل این پیام بدستشون برسه😞 💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد👇 🆔️ @aamerin_ir
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿 🔅🦋﷽🦋🔅 🌷 🟢 تحلیل خاطره امر به معروف برای ماموریت اعزام شده بودند اهواز، با دوستش رفتند کنار پل کارون، وضعیت نامناسب پوشش خانواده‌ها، اون رو ناراحت کرد💔 به دوستش گفت: بیا بریم 🗣 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🙋🏻‍♂آقای محترم هیچ میدونید که اینجا بوی به مشام میرسد⁉️☄💥🔥میدونین اهواز ازشهرهای ❓ میدونید شما میزبان خوب رزمنده های اسلام هستید❓ 👴 پیرمرد گفت: منظورتون چیه؟ حالا باید چیکار کنیم؟ _ بهش گفت: ما چیزی نمی‌خواهیم ازتون، فقط اومدیم ازتون خواهش کنیم، به احترام این رزمنده ها و رو رعایت کنید.🙏 پیرمرد دوزاریش افتاد و صورت محمد را بوسید😚 و گفت: به شرطی که شما هم در اون دنیا ما را کنید😉🤝 یعنی نور شهادت در چهره محمد حسین بوده✨️🌷 🔴 این خاطره، نکات خیلی زیادی داشت☝️ 1⃣ نکته اول 👈 رفتن کنار پل کارون (اولین نکته داشتن در نقاط آسیب دیده است) حضور داشتن در پارک‌ها، در معبر و محل گذر، در تالارها، در تفرجگاه‌ها، در سینماها، خوبه مومنین حضور داشته باشند در این مکان‌ها✌️ هی میرن میچپن در خانه و بعد می‌گویند جامعه خراب شده😒 باشیییییم که بتوانیم بدهیم، برویم بیائیم، حضور داشته باشیم 👥👤👥👤👥 اینها هم می‌توانستند بنشینند در سنگرشان تا صبح قرآن بخوانند 📖 بعد تا شب مفاتیح بخوانند و دوباره تا صبح قرآن بخوانند🤦‍♂️ اما چکار کردند؟!🚶‍♂🚶‍♂رفتند با هم کنار پل کارون، وضعیت نامناسبی که دیدند ناراحت شدند، ناراحتی کافی نیست ❎ 👈 به رفیقش هم گفت: بیا بریم، کشان کشان دوستش را برد!! 2⃣ نکته دوم 👈 کردن با دیگران، دست دیگران را هم را بگیرید ببرید و در امر به معروف شریکشون کنید. چون دفعه های اول فقط ناظره، فقط ساکته، ولی نگاه میکنن ببینن که می‌شود داد و با زبون خوش تذکر به ثمر هم مینشینه ان شاءالله☺️ ⬅️ بعد آمد چه کار کرد؟ رفت سراغ پیرمردی که بود! الناس علی ملوکهم...، علی دین پدربزرگهم، علی دین رئیسهم، مدیرهم😉 3⃣ نکته سوم 👈 بریم سراغ آن کسانی که دارند، هر چند که ایشان می‌توانستند به آن خانمی هم که مثلا حجابش نامناسب بود بدهند، اشکالی ندارد🙌🏻 ولی مرد خانواده و مرد مسن و ریش سفید را به رسمیت شناخته و دیده که از طریق ایشان یا به واسطه ایشان، داده بشه و خب تاثیرگذاریشون اینجا بیشتر بوده و از این روش استفاده کرده ✅ 4⃣ نکته چهارم 👈 با روش شان و شخصیت قائل شدن به طرف مقابل، شروع کردند و بلافاصله نرفته سر اصل مطلب! قبلش یه تشکری کردند😊 با لفظ شروع کرده، با این الفاظ زیبا، بالاخره با تعریف کردن از او و تشکر کردن بابت پذیرایی از رزمندگان، که شما ما را مهمان خودتان کردین و ... بعد طرف میگه چیکار بکنیم؟؟😊 و اینکه میگه ما چیزی نمی‌خواهیم 🤷🏻‍♂ ببینید خیلی جالبه ها ... (اتبعوا من لا یسعلکم اجرا) تبعیت کنید از کسی که اجری ازتون نمیخواهد! 5⃣ نکته پنجم 👈 هیچی نخواستن، خیلی مهم است عزیزان، یک جاهایی که میبینین نمیتونیم و کنیم برای این است که دستمان زیر منگنه‌ی طرف مقابل، همون شخص بزرگوار هست. ما هیچی نمی‌خواهیم از شما عزیزان، فقط اومدم از شما خواهش کنم🙏 شاید تو ذهن اون پیرمرد این بوده که الان این آقا میگه پیکنیکتون رو میشه بدید؟ الان میگه یک ذره از غذاتون میشه بدید؟ نمیدانم بالاخره یک خواسته ای یا پولی میشود کمک به رزمندگان کنید؟🤦🏻‍♂ 🙏نه ما چیزی نمی‌خواهیم حاج آقا، فقط اومدیم خواهش کنیم که بچه ها به خاطرش می‌خواهند بروند خط مقدم، اینها را رعایت کنید. 🟡 خیلی نکته مهمی است.☝️ 6⃣ نکته ششم 👈 درسته که در امر و نهی بهتره حالت استعلا درش باشه، ولی بعضی وقتا که خواهش کردن اثرش بیشتر هست، میتوان خواهش کرد، مخصوصا ایشان که سنی ازشون گذشته بود👴 و بعد هم اینکه، تذکر زیبا چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.💘 پیر مرده بلند میشه صورتش رو میبوسه و التماس دعای شفاعت هم از او دارد😘 خدا کمک کند تمام این رو بتوانیم مثل شهدا بلکه به مدد الهی و مدد شهدا، بهتر از شهدا در امر به معروف و نهی از منکرهامون به کار بگیریم🤲😊 ✍ برگرفته از سخنان در دوره‌ی سیره‌ی شهدا🕊 🆔️ @aamerin_ir
🔴 تذکر زیبای (حفظه‌الله) به خانم بی‌نظیر بوتو درباره ✍️ حجة‌ الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت رهبری در تهران می‌گوید: خانم بی‌نظیر بوتو خدمت رهبر انقلاب حفظه الله آمده بودند، ما نسبت به ایشان ایراد گرفتیم و چادری برای ایشان فراهم کردیم و ایشان را با پوشش چادر، خدمت آقا فرستادیم. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند : دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی ...! همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کردند و در حالی که گریه می‌کرد، گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا کنید.😭 آقا بلافاصله فرمودند: شفاعت مخصوص محمّد و آل محمّد است✨ أللّٰهُــمَّ‌صَــلِّ‌عَلَـے‌مُحَمَّــدٍﷺ‌‌ وَآلِ‌مُحَمَّــدٍﷺ‌ وَ؏جِّــلْ‌فَرَجَہُـمْ‌🌷 و در ادامه فرمودند: ✅ بهترین شفاعت در این دنیا، این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم‌ السلام هماهنگ کنید. از زیّ خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید. .
۴ نفر بودیم اسنپ گرفته بودیم که بریم برای امر به معروف و نهی از منکر💞 که یهو دیدیم اسنپی هم خودش یه پا آمررررره 😍😍(عکس ماشینو ببینید متوجه میشید) پس مصمم به راهمون ادامه دادیم ✌️ هرچند اصلا به ظاهرراننده نمیخوردمذهبی باشه👨🏻 داخل ماشین فضا سازی عااااالی کرده بودن👌👌👌یجورایی خیلی آرامش بخش بود😌 بجای آهنگ هم صوت ملایم قرآن پخش میکردن🤩 موقع پیاده شدن بخاطر این حرکت زیبا ، ازشون تشکر کردیم بنده خدا خیلی خوشحال شد گفت :خانوم درسته اینکارا مشتری زیادی نداره ولی من به عشق صاحب الزمان (عج) هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم 🥲 منم گفتم: از قضا مشتری زیاد داره ولی یا بلد نیستن یا نمیدونن که واجب دینی شونه و باااااید اینجور مواقع تشکر کنند ☺️ در ثبت بازخوردهای اسنپ هم خیلی ازشون تعریف کردم و ثبت کردم✅ پیاده شدیم دیدیم صدای بلندگوهای ماشین از بیرون پخش میشه 😃 دیدیم چقدر ایده شون جالبه،میتونن در یه جاهاییکه پرتردد هست صدای اذان و قرآن و مداحی دلنشین باز کنن که مردم برای یه لحظه هم که شده اگه دلشون تکون بخوره کلی تاثیر خوب داره👌 از استاد تقوی تشکرمیکنم💐 که واجب دینمون رو به یادمون آوردن و باعث شدن نسبت به خوبی ها هم بی تفاوت نباشیم، واقعا خداخیرشون بده🙂 🆔 @aamerin_ir
خاطره ای طولانی ولی جالب و جذاب😎 ‌ چند روز قبل منتظر متـــ🚇ـرو بودم دیدم هنوز ده دقیقه به اومدن مترو مونده،دوتا دختر نشسته بودن و کنارشون یه صندلی خالی بود یکیشون روسری داشت و مشغول گوشیش بود،اونیکی روسریش دور گردنش رفتم نشستم و سلام دادم و وقت مترو رو پرسیدم و سر صحبتو باز کردم،دیدم دانشجوهستن😊 بعدش که یکم صحبت کردیم بهش گفتم: نازنینم شما که مشخصه هم باادب و باکمالاتین و هم دلتون پاکه پس چرا اون شالی که دور گردنتونه رو سرتون نمیکنید که حرف خداهم زمین نیوفته☺️ گفت من ساکن خارج از کشورم اونجا سرم نمیکنم،اینجا دو روز اومدم سرم کنم که چی!مسخره میشه دیگه😕 گفتم نه چرا مسخره بشه! درسته قانون خدا اینجا و اونجا نداره و باید همه جا مراعات بشه ولی فرق اینجا سر کردن به اینه که اون کشورا برا جاری شدن احکام اسلام و حجاب خون هزاران شهیدو ندادن ولی اینجا دادن🥲 با سر تایید کرد ولی گفت آخه یه وجب روسری اینجای سر باشه(با دست نشون میداد) یا نباشه ؟!چی رو میخواد ثابت کنه اصلا بود و نبودش چه فرقی میکنه🤦🏻‍♀ گفتم درسته که شاید نشه اسم حجاب روش گذاشت ولی همین یه تیکه مثل این میمونه که یکی داره میوفته ته دره ، از یه تیکه طناب محکم گرفته و مطمئنه دیگه نمیوفته...همین یه تیکه باعث گرفتن جلوی خیلی گناهای دیگه میشه🙂 چون اگه نباشه ، بعدِ یه مدت میگم این مانتو هم نباشه،بعد یه مدت میگم این آستیناهم نباشن،بعد یه مدت میگم بجای شلوار شلوارک بپوشم ووو😬 و گامهای شیطان که خدا میگه دقیقا اینه که قدم به قدم عادتمون میده به گناهان بزرگتر و بدتر دیگه کار بجایی میرسه که الان توی غرب میبینیم ، فسادهای رنگارنگ و افسار گسیخته و تباهی بشریت🤢 ولی همین یه تیکه یعنی اینکه خدایامن به ریسمان تو چنگ زدم ، هرچند نتونم کامل خودمو بکشم بالاولی دوستم ندارم ولت کنم😢 با سر فقط تایید میکرد و شالش رو جلو کشید😍 گفت شاید باورتون نشه ولی من نمازم میخونم،مسجد رفتنی چادرم سرم میکنم منم چشمام👈😃😍 شد و گفتم : میگم دلتون پاکه ، دقیقا چهرتونم یه حالت معصومانه و نورانی داره ممنون ازت که همراهی کردی،با دل پاکت منم حتما دعا کنیاااا ❤️ گفت منم از شما ممنونم چشم حتما پاشدیم دست دادیم و خداحافظی👋👋 این بود تذکر لسانی من با حالت تبیین و روشنگری 😉 🆔 @aamerin_ir
😍😍 سلام به همگی میخوام یه خاطره جالب بگم محل ما یه امام زاده هست دیشب برا کاری رفته بودم اون نزدیکی. برا نماز جماعت مغرب رفتم امام زاده . کتاب رطب وتراکت طلاب وتراکت معمولی همراه داشتم. به محض ورود به امام زاده دیدم امام جماعت پشت میزی نشستن .پاسخ به سولات شرعی و مشاور خانواده رفتم جلو حاج آقا که یه روحانی جوان بودن شاید ۳۰ سالش هم نشده بود. سلام کردم کتاب رطب را دادم بهش گفتم حاج آقا این کتاب نذر در گردش هست.بعد مطالعه به روحانی طلبه وهم لباسی هاتون بدید دست به دست بخونن. بعد بلافاصله تراکت طلاب راهم دادم وشروع کردم توضیح دادن که دوره ها و پاسخ به شبهات وسولات و معرفی موسسه واستاد . گفتن استاد تقوی را میشناسن. بعد توضیح من بابت تراکتها حاج آقا کتاب را برداشت و گفت موضوع این کتاب چیه؟من گفتن اون حدیثو شنیدید که بچه ای زیاد خرما میخورده مادره میبرتش پیش پیامبر صل الله و پیامبر میگه فردا بیا و .... حاج آقا گفت بله بله یه جوری بله بله گفت خوشحال شدم گفتم خدارا شکر انگار میدونه حدیث دروغه بلافاصله ادامش گفتم میدونید که حدیث از ریشه دروغههه حاج آقا را میگی چشاش گرد شد ابروهاش بالا رفت دقیقا به این صورت😳 گفت نه باباااا !!!!! گفتم بله حاج آقا این دروغیه که به پیامبر صل الله بستن این حدیث نه متن عربی داره نه سند روایی داره حالا من هر چی توضیح میدم هر ۲۰ ۳۰ ثانیه یک بار حاج آقا میگه عجب!!! عجب!!!! بنده خدا انگار بد جور شوکه شده بود مثل اینکه زیاد از این حدیث استفاده میکرده😩 گفتم حاج آقا کتاب را مطالعه کنید به جزئیات کامل این حدیث جعلی که چی شده از کجا اومده پی می‌برید. به مخاطبینتون پا منبریهاتون بگید. بنده خدا اینقدر مات مبهوت کتاب شده بود که یادش رفت تشکر کنه. منم رفتم سر صف نماز🚶‍♂ ولی با حال خراب😢 که ای وای بر من که اینو میدونم ونمی رم به تک تک روحانی ها ومنبری ها بگم ان شاءالله خدا توفیق احیا وترویج فریضتین را روز به روز بیشتر به ما بده. آمین🤲 ببخشید طولانی شد ‌https://aamerin.ir/?p=7693 جهت تهیه نسخه چاپی کتاب روی لینک کلیک کنید👆 ‌
😍😍 سلام.درمحلّمون خانم هایک گروه جزءخوانی داریم.یک روز که روحانی محل رودعوت کرده بودند،روحانی از کارهایی که برای ظهر لازم هست صحبت می کردند که رسیدن به داستان رطب.من هم تازه دوره روشروع کرده بودم موندم بگم بهش یانگم اگه بگم وحاج اقا ضایع شه چی؟یابقیه طرف حاج اقارو بگیرن چی؟اطلاعاتم کافی نیست اگه کم بیارم چی؟ اونجا چیزی نگفتم وآخرسری که حاج اقا رفت بیرون منم دنبالش رفتم وگفتم این داستان از بنیانش دروغه.حاج اقا گفت از استادش شنیده.منم هرچی بلد بودم بهش گفتم.خدا روشکر انتقاد پذیر بود.گفت تحقیق می کنم اگر اشتباه بود شبهه روبرطرف می کنم.منم بهش گفتم کتابشو دارم امشب وقت نماز بهتون میدم.شب موقع بهد نماز رفتم کتاب ها روبهشون دادم وحاج اقا گفتن از استادم پرسیدم استادم هم از استادش پرسید گفتن بله این داستان دروغه.وکتاب ها روگفتم فعلا پیشتون باشه وبخونید من پی دی افشو دارم. چند جلسه بعد دوباره توجزء خوانی آمدن وشبهه روبرطرف کردن.اما دوباره شبهه احتمال تاثیر ومفسده رومطرح کردن.ومن دوباره بدو بدو دنبال حاج آقارفتم😂 که حاج اقا درستش اینه.حاج اقا هم گفتن چون وقت نبود نتونستم بیشتر توضیح بدم.دفعه بعد بیشتر توضیح میدم.منم طوری که ضایع نشه از کناراین مساله عبور کردم. بعد حاج آقا روز بعد گفتن که خوشحالم که می بینم بانوان این محل اینقدر باسواد هستن😎 ____________________ ارسال نظرات کتاب دروغی به نام رطب به شناسه کاربری زیر👇👇 http://eitaa.com/vajeb_mahsoolat http://eitaa.com/vajeb_mahsoolat