همسفران دیار طغرالجرد
🌹🌹 #قسمت هشتاد و نهم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن
🌹🌹
#قسمت نود (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی
[ قسمت بیست و هفتم ]
#راوی: خود نوشتههای شهید🌷
#من و حاج محمّد علی عرب نژاد رفتیم دزفول ویک گردان تحویل گرفتیم و در همان پادگان آماده شان کردیم. روز عملیات هم آمدیم منطقهی عملیاتی سودانیه، در غرب سوسنگرد و مأمور شدیم به نیروهای مشهد که فرمانده شان برادر حشمتی بود، کمک کنیم.
#موقعی که می خواستم به طرف خط بروم، حاج محمد علی عرب نژاد مرا از زیر قرآن عبور داد و خودش برای تدارکات گردان به سوسنگرد رفت.
#چون تجهیزات کم بود، تعداد زیادی از نیروها اسلحه و مهمات کافی نداشتند. گردانی که میبایست ده الی دوازده بی سیم داشته باشد، جمعاً سه تا بی سیم داشت، بیسیم چی بود ولی بیسیم نبود، آرپی جی زن بود ولی قبضه ی آرپی جی و سایر مهمات به اندازه ی نیروها وجود نداشت. این کمبود ها در همه جای جبهه به چشم می خورد.
#به هرجهت ما از طرف جبهه ی سودانیه وارد خط شدیم. گردان های «ابوالفضل (ع)» و «دو شهید» هم از سمت دهلاویه به طرف «پل سابله» آمدند. صبح روز بعد، گردان دو شهید به ما ملحق شد. سمت چپ ما نیروهای ژاندارمری و تعدادی از نیروهای شهید چمران نیز در کنار رود کرخه، حضور داشتند.
#چون شب قبل، باران آمده بود، هوا خیلی سرد بود و نیروها هم لباس گرم و اورکت نداشتند و از شدت سرما به خود می لرزیدند. تدارکات و امکاناتی هم وجود نداشت. به من مراجعه میکردند.
#درخواست لباس گرم میکردند. وقتی که میدیدند من هم مثل خودشان یک بولیز و زیر پوش به تن دارم، حرف مرا که می گفتم امکانات نیست و باید با همین وضعیت صبر و منطقه را حفظ کنیم، می پذیرفتند.
#آن شب تا صبح در طول خط آمد و رفت نمودم و به تک تک نیروهای گردان سرکشی کردم. بی سیمچی هم که از برادران زابلی بود، بدون داشتن بیسیم به دنبال بنده می آمد تا اینکه فردای آن روز توانستیم یک بیسیم تهیه کنیم. تعداد بی سیمهای گردان، با دو عدد بی سیمیکه در دست فرماندهان گروهان بود، به سه عدد رسید.
#به هر صورت آن شب گذشت و نیروهای عراق هم عکس العمل خاصی از خود نشان ندادند اما از صدای جابجایی تانک ها و نفر برها و خودروها و افراد، معلوم بود که خود را برای پاتک آماده میکنند.
#چون نیروهای ما تجهیزات کافی نداشتند، پیوسته از خدا می خواستم که دشمن در شب، حمله نکند وگرنه همهی نیروها از دست می رفتند. الحمدلله این خواسته مستجاب شد وآن شب به سلامت، صبح شد.
# مجددأ ملاقاتی ناباورانه این بار با فرمانده ی جنگ ظفار :
#اولین گلوله های عراقی که دود زا و برای گرا گرفتن بود، به سمت خطوط محل استقرار ما، شلیک شد و پشت سر آن گلوله های جنگی که به آتش تهیه معروف است، بر روی نیروهای ما باریدن گرفت. تانک های دشمن هم از خاکریزشان بیرون آمدندو آرایش گرفته، به طرف ما حرکت کردند.
#مدام از این سر خاکریز به آن سر می دویدم و نیروهای بسیجی کم تجربه را از هم فاصله می دادم تا تلفات احتمالی کمتر شود.
#فرشته نجات ما جناب سرگرد فکوری :
#هوا روشن شده و خورشید در حال طلوع کردن بود، همینطور که در طول خاکریز رفت وآمد میکردم، دیدم در سمت راست ما، تعداد نسبتاً زیادی «پی ام پی» و زره پوش ایرانی، پشت یک خاکریز کوچک مستقر هستند و چند قبضه موشک کاتیوشا بر روی چند تا از آنها نصب شده است. خدمه ی آنها هم کنارشان هستند.
ادامه دارد....
منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
♦️♦️♦️
.
#پندنامه ی زیر را مطالعه کنید👌👌
#مردی متوجه شد که گوش
همسرش شنواییاش کم شده است.
ولی نمیدانست این موضوع را چگونه
با او درمیان بگذارد.
#به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان
رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر
به من بگویی که میزان ناشنوایی
همسرت چقدر است، آزمایش سادهای
وجود دارد انجام بده و جوابش را
به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست
و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو.
اگر نشنید، همین کار را در فاصله
۳ متری تکرار کن. بعد در ۲متری و به
همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
#آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرمتهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود.
مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر
است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را
مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد
و یک متر به سمت آشپزخانه رفت
ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید.
بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد
و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر
رفت و گفت: شام چی داریم؟
و این بار همسرش گفت:
عزیزم برای چهارمین بار میگم؛
خوراک مرغ!
#گاهی هم بد نیست که نگاهی به
درون خودمان بیندازیم، شاید عیبهایی
که تصور میکنیم در دیگران وجود دارد
در وجود خودمان است.
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️💚▪️❤️▪️
💕 چهارشنبه امام رضا علیهالسلام:
"السلام علیک یا علی بن الموسی الرضا علیه السلام" السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام❤️
🖌 پویش جهانی
🌸 روز امام رضا علیه السلام 💚
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌸🍃🌸
#غزلی زیبا از شاعر معاصر شادروان احمد رشیدی مقدم طغرالجردی باتخلص" گمنام،" ؛
عرشیان ... روح پاکش با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور....
عرشیان در گوششان امشب نوائی دیگراست
آسمان مکّه امشب همچنانی فاخراست
شک ندارم ماه امشب میشود شرمنده چون
هدیه پروردگار ازماه هم روشنتراست
وحی آمد یا محمد(ص) هدیه ای دادم تورا
فاطمه(س) نامش بگو اندر لقب یک کوثراست
یاوه گویان را بگو سوزند درگفتار خود
دختر نوزاد امشب زاعالمی افضلتراست
عرض تبریکی بگویم بر تمام این جهان
چون خدیجه(س)بعد ازاین نام آوری ،یک مادراست
حوریان اطراف او رقص سماعی میکنند
قلب پیغمبر زشادی چون صدف پر گوهراست
خوش بحالت یاعلی(ع) امشب تورا نعمت رسید
نعمتی بسیار ارزنده تورا یک همسراست
ای مدینه دُرّ یکتا عاقبت میهمان تو
ازقدومش خاک تو ارزنده ؛ بهتر از زراست
ای بقیع چون عرش اعلائی ولیکن درزمین
خاک تو یک گوهری ازاین صدف را بستراست
نی؛ غلط گفتم چهار دُرّ دانه باشد زین صدف
نور افشان زین بقیع تا عرش اعلا انوراست
ای زمین کربلا آماده باش و فخر کن
گوهری از این صدف همچون تورا یک زیوراست
شکر میگوید خدارا ذهن(گمنام) آمده
این غزل زیباتر از نوع سرودی دیگراست .
"دوشنبه شب شش اسفند نود هفت مصادت با شب ولادت حضرت فاطمه(س)
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاران همه رفتند
افسوس که جا مانده منم🌹🌹
https://eitaa.com/Yareanehamra