eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
595 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
58 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
همسفران دیار طغرالجرد
🌹🌹 #قسمت هشتاد و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن
🌹🌹 هشتاد و چهارم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی [ قسمت بیست و یکم]  : خود نوشته‌های شهید🌷 دادن به رزمندگان : در اختیار داشتیم و داخلش تخته سیاهی نصب بود که روی آن آموزش قرآن و عقیدتی می‌دادند. وقتی که مربی کارش را تمام می‌کرد، شهید حمید ایرانمنش برای اینکه بچه‌ها را بخنداند و خستگی و غم دوری از خانواده و اندوه شهادت بچه‌ها را از آن‌ها دور کند، پای تخته سیاه می رفت و گچ برمی داشت و یک نقشه روی تخته می‌کشید و می‌گفت: «اینجا محله شهر، (یکی از محله‌های قدیمی‌کرمان) و اینجا هم پاکُتنگ (محله‌ای قدیمی در کرمان)». بعد با همان عصایی که از خانه شیخ آورده بود، به بچه‌ها توضیح می‌داد و می‌گفت: «از محله ی شهر تا پاکتنگ، همونی که علالو میگه!»؛ و به بچه‌ها می‌گفت تکرار کنند و کف بزنند و به این روش به بچه های رزمنده روحیه می‌داد. برای من زود بود! روز دیدم یک خنجر خوب قدیمی به کمرش بسته از او سؤال کردم: « این خنجر را از کجا آورده ای؟» گفت: « آن عصا برایم کارآیی نداشت، به یکی از اهالی که عاشق عصا شده بود، دادم و این خنجر را گرفتم، این خنجر، بهتر به درد من می خورد». از بمب افکن مهاجم سال 1360 و قبل از عملیات طریق القدس، زمانی که از کردستان به جبهه جنوب آمدم، شهید حمید ایرانمنش را در منطقه دهلاویه دیدم که تجهیزات کامل از قبیل کوله پشتی، پتو، خشاب، فشنگ، نارنجک دارد و اسلحه را هم بر دوش حمل می‌کرد و یک دوربین هم به کوله پشتی اش آویزان نموده بود.  ایستادیم و داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که ناگهان هواپیماهای عراقی بالای سرمان پیدا شدند و شروع کردند به بمباران منطقه. ایشان بدون اینکه ترسی به خود راه بدهند و یا زمین گیر شود، دوربین را از بالای کوله پشتی برداشت و شروع کرد به عکس گرفتن از هواپیماهای عراقی!  شهادت سه نفر از بهترین دوستانم ( حمید عرب نژاد، حمید ایرانمنش و سعید غلامی)🌷 محوری که از آن سختتر نیست به من محول کنید: در عملیات فتح المبین با ارتش، طرح ادغام داشتیم و جلسات در رده فرماندهی با سپاه و ارتش به‌صورت مشترک برگزار می‌شد و به نظرم شهید حمید ایرانمنش مسئول یکی از محورهایی بود که می‌بایست در آن عملیات انجام گیرد.   جلسه‌ای بود که تجهیزات و امکانات از قبیل تعداد تانک زره‌پوش و تعداد قبضه های توپ و یا تعداد نیروهایی که در آن منطقه از دشمن مستقر هستند، مورد ارزیابی قرار می گرفت.   که یکی از فرماندهان به‌صورت جزئی و کلی به بیان تجهیزات دشمن پرداخت، معلوم شد بعضی از این افرادی که در این جلسه هستند، دچار استرس شده‌اند. شهید ایرانمنش از تیز هوشی بالایی برخوردار بود و زود به ماهیت افراد پی می‌برد، در کنار من نشسته بود، یک مرتبه از جایش بلند شد و گفت: « آقایان، هر محوری که از آن سخت تر نیست به بنده محول کنید». تا که این را گفت، همه‌ی نگاه ها به سمت ایشان رفت و او را تشویق کردند و تردیدها و نگرانی ها کاملاً رخت بربست. ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra