eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
602 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
60 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی طغرالجرد، در هفتاد قسمت در کانال تلگرامی همسفران دیار طغرالجرد منتشر شد. ان شاءالله تصمیم داریم مجددأ در کانال ایتای همسفران دیارطغرالجرد ، روزهای یکشنبه و پنجشنبه، گذاشته شود تا اعضای جدیدی که در این کانال ما را همراهی میکنند نیز استفاده کنند.👇 https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی طغرالجرد " ( شماره 2 ) آبادکردن : آبادانی آباد کردن : توهین رکیک، گور کسی را آباد کردن آباد : جد و آباد، آباء و اجداد آبادی : روستای کوچک آب چکیدن : آب تنی کردن آب خوار : سبیل آب از گُج مشت کسی نمیریزد: خسیس است آب جارو کردن : جارو کردن و آب پاشیدن برای فرونشستن گرد و خاک آب خوش از گلوی کسی پایین نرفتن : غصه و ناراحتی دانم آب کسی بودن : نوبت کشاورزی کسی بودن آب رِو : مسیر آب باران در پشت بام آتش کردن : روشن کردن آتش آتش کردن : کماجدان غذا را زیر آتش گذاشتن آتش دودش شدن : اضطراب داشتن ، عجله داشتن کسی آخ : اظهار درد " برگرفته از کتاب تبارنامه افشارهای زرند،طغرالجرد، کوهبنان " "نویسنده" آقای جواد رشیدی طغرالجردی هر کجا هستند سلامتی براشون آرزو میکنیم. https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (5) اِستَن : دسته بیل و کلنگ اَسَر : دوباره اَسَرواکردن : آب و غذا به بچه ها دادن، به حیوانات خانگی سرکشی کردن اُسُلدرو : مجسمه وار اَشِت : برایت، اَشّم، اَشِش اُشتُر گلو : مسیر آب از زیر زمین به شکل گردن شتر اُشترو : بُرِنگ، برشی از خربزه و هندوانه برای گاز زدن اِشتِو : شتاب اُشخال : آشغال، زباله اُشکُرو : چوب آتش هم زن تنور، چوبی که در دهن کّله میکردند و در تنور پشم و موی آنرا میسوزاندند،به اینکار پُلیشیدن میگویند اِشکم : شکم اَشیر وا کردن : گرفتن طفل از شیر اَمبار : آوار اِمبار : اینبار،ایندفعه برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی https://eitaa.com/Yareanehamra
🌸✨🌸✨ هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (6) اَندّر : ناپدری ، نامادری از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی / مادر از کینه بر او مانند ماندر شود : دهخدا بنقل از صحاح الفرس لبیبی اِنصباء : سهم کشاورز از محصول : حصه ها ،بهره ها : دهخدا اَنار قُرص : انار شیرینی که پوست آن به رنگ قرمز تیره باشد ،چون پوست انار شیرین اینجا سفید و سفید صورتی است و انار ترش هم پوستش قرمز تیره است اِنجناس : آلاخون والاخون اِنگار : فرض اِنگار کردن : تعطیل کردن اُنگر : آهنگر اِوِس : باردار بودن حیوانات، آبستن اَوَسکی : از بس اِوشین : چهار شاخ مانند چوپی برای باد کردن خرمن اِولِنگون : آویزان اومدیم : برفرض ( پول و رو گرفت و رفت) اُونِی : نشانی دادن، اونه هاش ای جُ : اینجا اِ ی طّر : این طرح،اینطوری آه نداشتن : تهی دست بودن اَیاد کردن : از یاد بردن، فراموش کردن،جا گُذاشتن برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی هر کجا هستند براشون سلامتی و موفقیت، آرزو میکنیم " https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (8) باشا : پدربزرگ بافه : دسته محصول درو شده بالشت مار : سر گین گردان بُتون : اصل باطن بچه بار : خانواده بچه ناقص کردن : سِقط کردن جنین بختِ روز : شوهر بخته : اخته بدستی : به عمد بُرو : آدم دارا و بانفوذ بَر کردن : لباس پوشیدن : کُت ، پیراهن بَر زدن : قرعه کشی نفرات برای تعیین نوبت "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی، برایشان، سلامتی و موفقیت آرزو میکنیم " @yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (9) بّر : کنار،سرشیر، چربی روی ماست و شیر بُر : دسته بُز و گوسفند و هر چهار پای اهلی کمتر از گله بُرز : بالا، زمین مرتفع، مخالف جّهر بّزّو : نان خورشیدی بّشن : بدنه ، هیکل بُغروی داشتن : دیر تمام کردن ، دوام مواد مصرفی بیش از حد معمول، ری داشتن بِغول رفتن : فرو رفتن در گِل و باتلاق بِل : بهِل ، بگذار بَلَخش زدن : برق زدن، صیقلی بودن بُلخوم : گوشت نیم پخته بُلِیت : کم عقل بّمبو : تلمبه ( هم تلمبه ی آب و هم ابزاری که نفت از بشکه و حلب بکشند) "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی @yareanehamra
✨▪️✨▪️ هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (10) بُن چک : بنچاق ، اصل سند بَند : طناب رختی بَندِ طُنبان : نوار نخی بافته که بجای کش شلوار و کمربند استفاده میشود. بند کسی را بستن : چغولی کسی را کردن بندِ بَست : محل اتصال بُن دِو : انتهای ساختمان ، مخالف دمِ در یا دمِ راه بُنَکدار : کسی که آذوقه و پول برای روز مبادا ذخیره میکند بُنگاه : آبریز گاه دستشویی بُنه : بوته بود کردن : تمام کردن بون : بام بِ ووُ : بازو "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی برایشان سلامتی و موفقیت آرزو میکنیم" https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (11) بهار : شکوفه به تاخ رفتن : به تاخت ، سریع رفتن به سر غلطیدن : متضرر شدن،خسارت دیدن بِیتال : شکسته بند، معنی واژه بیطار شکسته بندچهار پایان بیخ : ریشه، غده محصول زیرزمینی بی بی : مادربزرگ بیکَند : بوکند ، دو دالان متصل به هم که در عمق سه تا چهار متری زمین برای نگهداری گوسفند و بز حفر میشد. بی سری دار : بی سرپرست،آواره بیلش گلی ورنداشتن : در خواستش قبول نشدن بِیله : خرید و فروش یکجا و بدون وزن کردن ، چکی "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (12) پاپیچَک : گذاشتن پا جلو پای کسی تا مانع رفتن ،یا زمین خوردن وی شود، پشت پا پاپِی : اصرار پا تِوه : پای تاوه، پارچه ی ضخیم پشمی که در زمستان دور ساق پا پیچیده میشده پا سبک کردن : زایمان کردن پا کردن : اّپا کردن، پوشیدن کفش جوراب،شلوار پا طاق دادن : قلاب گرفتن پاچه ورمالیده : کسی که آماده دعوا و خرابکاری است. پایاب : راهرو شیب‌داری که جهت رسیدن به اب قنات و استفاده از آن حفر میشد پایه بارش : باران کم دوام پایه غُر : رعد و برق پُت : مو پُت خوار : اثر،نمونه پَتّال : هَرَسِ درخت "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی، هر کجا هستند. سلامت و تندرست باشند. https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨ هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (13) پُتِ پیت : کندن پّرِ پرندگان کشته شده پَت کن : آردی که روی تخته خمیر پهن کنی میریزنند که خمیر به تخته نچسبد پِتیل : فطیر ، فرج پَچ : له ، خرد پِچَل : کثیف پِخ : آوایی ناگهانی برای ترساندن پخَل : کاه کلش پَخماله : بی دست و پا ، بی خاصیت پِدروف زدن : برق زدن از تمیزی پِدوم کردن : بند آمدن مسیر آب بوسیله برگ یا چیز دیگر پُرتِو : پرتاب پِرچو : مچاله ، له شده پَر کاله : نیمه ، نیمه کاره آنچه در وصله نشیند به غم عشق مرا / نیست غیر از دلی که آن نیز به صد پرکاله "سنایی" "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌼🍃🌼 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (14) پَرپِرو : پروانه پّرکُت کردن : پرک کردن حبوبات ،حبوبات با دست آس پَرکی : نیمی از هر چیز پَروَند : زمین کشاورزی محصور، باغ مزروع بدون درخت پّرِِه : قیمه گوشت پُری : زمان و مقدار زیادی : پُری نیست آمده ایم ،گردوها پُری نیست پَسا : پستا ،نقطه شروع کار، ظرف کردن جنسی بطور درهم پَس کفتو کردن : ذخیره پنهانی کردن : زن از شوهر و برعکس پِِسو : پِِست ، کوبیده آرد گندم و جو برشته که بیشتر قوت مسافرین صحرانورد بوده منم روی از جهان در گوشه کرده / کف پِست جوین ره توشه کرده : نظامی پُشت گوش فراخ : شنونده ای که حرف گوینده ترتیب اثر ندهد ، آسیابان ها به پشت گوش فراخی ضرب المثل هستند پُش کُلَک : پُشت کُلَک ، قفل چوبی درهای دو لنگه ، کلون "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🍃🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (15) پُشته کَش : کشاورزی که محصول درو شده را به خرمن ببرد، کوله کش پَش کَش : پشم کَش ، اعتقاد مردم بر این بود اگر جایی از بدن انسان با فضله سگ تماس پیدا کند آبسه بزرگی مانند سوختگی ایجاد میشود و برای تخلیه مایع داخل آن نخی پشمی با سوزن از وسط آبسه می گذراندند و بر این باور بودند که زخم زودتر التیام می یابد پِشِنگ زدن : پاشیدن آب با دست ، ترشح اب با دست به صورت کسی پُف : ریه، شُش پُف کردن : فوت کردن پَچ : خورد و خمیر پَرکی : نصف هر چیز پَفتال : تفاله ، خوارکی های متفاوت،هله هوله پّق : پهن مپیچ ای برادر سر از گفت حق / بُوَد گرچه گوینده اش پوزه پَق ( قاسمی، ۱۳۷۲ : ۱۷۶ ) پُک : پِرش ، جَست و خیز ( فلانی یک پک آهو می پرد جلو پُک : نفس زدن به سیگار و غیره پُکیدن : ترکیدن پُک کسی سوختن : از تحرک افتادن ، بی دل و دماغ شدن "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی هر جا هستتد. سلامت و تندرست باشند" https://eitaa.com/Yareanehamra