✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی طغرالجرد، در هفتاد قسمت در کانال تلگرامی همسفران دیار طغرالجرد منتشر شد.
ان شاءالله تصمیم داریم مجددأ در کانال ایتای همسفران دیارطغرالجرد ، روزهای یکشنبه و پنجشنبه، گذاشته شود تا اعضای جدیدی که در این کانال ما را همراهی میکنند نیز استفاده کنند.👇
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی طغرالجرد " ( شماره 2 )
آبادکردن : آبادانی
آباد کردن : توهین رکیک، گور کسی را آباد کردن
آباد : جد و آباد، آباء و اجداد
آبادی : روستای کوچک
آب چکیدن : آب تنی کردن
آب خوار : سبیل
آب از گُج مشت کسی نمیریزد: خسیس است
آب جارو کردن : جارو کردن و آب پاشیدن برای فرونشستن گرد و خاک
آب خوش از گلوی کسی پایین نرفتن : غصه و ناراحتی دانم
آب کسی بودن : نوبت کشاورزی کسی بودن
آب رِو : مسیر آب باران در پشت بام
آتش کردن : روشن کردن آتش
آتش کردن : کماجدان غذا را زیر آتش گذاشتن
آتش دودش شدن : اضطراب داشتن ، عجله داشتن کسی
آخ : اظهار درد
" برگرفته از کتاب تبارنامه افشارهای زرند،طغرالجرد، کوهبنان "
"نویسنده" آقای جواد رشیدی طغرالجردی
هر کجا هستند سلامتی براشون آرزو میکنیم.
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (5)
اِستَن : دسته بیل و کلنگ
اَسَر : دوباره
اَسَرواکردن : آب و غذا به بچه ها دادن، به حیوانات خانگی سرکشی کردن
اُسُلدرو : مجسمه وار
اَشِت : برایت، اَشّم، اَشِش
اُشتُر گلو : مسیر آب از زیر زمین به شکل گردن شتر
اُشترو : بُرِنگ، برشی از خربزه و هندوانه برای گاز زدن
اِشتِو : شتاب
اُشخال : آشغال، زباله
اُشکُرو : چوب آتش هم زن تنور، چوبی که در دهن کّله میکردند و در تنور پشم و موی آنرا میسوزاندند،به اینکار پُلیشیدن میگویند
اِشکم : شکم
اَشیر وا کردن : گرفتن طفل از شیر
اَمبار : آوار
اِمبار : اینبار،ایندفعه
برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
🌸✨🌸✨
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (6)
اَندّر : ناپدری ، نامادری
از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی / مادر از کینه بر او مانند ماندر شود : دهخدا بنقل از صحاح الفرس لبیبی
اِنصباء : سهم کشاورز از محصول : حصه ها ،بهره ها : دهخدا
اَنار قُرص : انار شیرینی که پوست آن به رنگ قرمز تیره باشد ،چون پوست انار شیرین اینجا سفید و سفید صورتی است و انار ترش هم پوستش قرمز تیره است
اِنجناس : آلاخون والاخون
اِنگار : فرض
اِنگار کردن : تعطیل کردن
اُنگر : آهنگر
اِوِس : باردار بودن حیوانات، آبستن
اَوَسکی : از بس
اِوشین : چهار شاخ مانند چوپی برای باد کردن خرمن
اِولِنگون : آویزان
اومدیم : برفرض ( پول و رو گرفت و رفت)
اُونِی : نشانی دادن، اونه هاش
ای جُ : اینجا
اِ ی طّر : این طرح،اینطوری
آه نداشتن : تهی دست بودن
اَیاد کردن : از یاد بردن، فراموش کردن،جا گُذاشتن
برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
هر کجا هستند براشون سلامتی و موفقیت، آرزو میکنیم "
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (8)
باشا : پدربزرگ
بافه : دسته محصول درو شده
بالشت مار : سر گین گردان
بُتون : اصل باطن
بچه بار : خانواده
بچه ناقص کردن : سِقط کردن جنین
بختِ روز : شوهر
بخته : اخته
بدستی : به عمد
بُرو : آدم دارا و بانفوذ
بَر کردن : لباس پوشیدن : کُت ، پیراهن
بَر زدن : قرعه کشی نفرات برای تعیین نوبت
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی، برایشان، سلامتی و موفقیت آرزو میکنیم "
@yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (9)
بّر : کنار،سرشیر، چربی روی ماست و شیر
بُر : دسته بُز و گوسفند و هر چهار پای اهلی کمتر از گله
بُرز : بالا، زمین مرتفع، مخالف جّهر
بّزّو : نان خورشیدی
بّشن : بدنه ، هیکل
بُغروی داشتن : دیر تمام کردن ، دوام مواد مصرفی بیش از حد معمول، ری داشتن
بِغول رفتن : فرو رفتن در گِل و باتلاق
بِل : بهِل ، بگذار
بَلَخش زدن : برق زدن، صیقلی بودن
بُلخوم : گوشت نیم پخته
بُلِیت : کم عقل
بّمبو : تلمبه ( هم تلمبه ی آب و هم ابزاری که نفت از بشکه و حلب بکشند)
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
@yareanehamra
✨▪️✨▪️
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (10)
بُن چک : بنچاق ، اصل سند
بَند : طناب رختی
بَندِ طُنبان : نوار نخی بافته که بجای کش شلوار و کمربند استفاده میشود.
بند کسی را بستن : چغولی کسی را کردن
بندِ بَست : محل اتصال
بُن دِو : انتهای ساختمان ، مخالف دمِ در یا دمِ راه
بُنَکدار : کسی که آذوقه و پول برای روز مبادا ذخیره میکند
بُنگاه : آبریز گاه دستشویی
بُنه : بوته
بود کردن : تمام کردن
بون : بام
بِ ووُ : بازو
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
برایشان سلامتی و موفقیت آرزو میکنیم"
https://eitaa.com/tasnimekhanmakan
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (11)
بهار : شکوفه
به تاخ رفتن : به تاخت ، سریع رفتن
به سر غلطیدن : متضرر شدن،خسارت دیدن
بِیتال : شکسته بند، معنی واژه بیطار شکسته بندچهار پایان
بیخ : ریشه، غده محصول زیرزمینی
بی بی : مادربزرگ
بیکَند : بوکند ، دو دالان متصل به هم که در عمق سه تا چهار متری زمین برای نگهداری گوسفند و بز حفر میشد.
بی سری دار : بی سرپرست،آواره
بیلش گلی ورنداشتن : در خواستش قبول نشدن
بِیله : خرید و فروش یکجا و بدون وزن کردن ، چکی
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (12)
پاپیچَک : گذاشتن پا جلو پای کسی تا مانع رفتن ،یا زمین خوردن وی شود، پشت پا
پاپِی : اصرار
پا تِوه : پای تاوه، پارچه ی ضخیم پشمی که در زمستان دور ساق پا پیچیده میشده
پا سبک کردن : زایمان کردن
پا کردن : اّپا کردن، پوشیدن کفش جوراب،شلوار
پا طاق دادن : قلاب گرفتن
پاچه ورمالیده : کسی که آماده دعوا و خرابکاری است.
پایاب : راهرو شیبداری که جهت رسیدن به اب قنات و استفاده از آن حفر میشد
پایه بارش : باران کم دوام
پایه غُر : رعد و برق
پُت : مو
پُت خوار : اثر،نمونه
پَتّال : هَرَسِ درخت
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی، هر کجا هستند. سلامت و تندرست باشند.
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (13)
پُتِ پیت : کندن پّرِ پرندگان کشته شده
پَت کن : آردی که روی تخته خمیر پهن کنی میریزنند که خمیر به تخته نچسبد
پِتیل : فطیر ، فرج
پَچ : له ، خرد
پِچَل : کثیف
پِخ : آوایی ناگهانی برای ترساندن
پخَل : کاه کلش
پَخماله : بی دست و پا ، بی خاصیت
پِدروف زدن : برق زدن از تمیزی
پِدوم کردن : بند آمدن مسیر آب بوسیله برگ یا چیز دیگر
پُرتِو : پرتاب
پِرچو : مچاله ، له شده
پَر کاله : نیمه ، نیمه کاره
آنچه در وصله نشیند به غم عشق مرا / نیست غیر از دلی که آن نیز به صد پرکاله
"سنایی"
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌼🍃🌼
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (14)
پَرپِرو : پروانه
پّرکُت کردن : پرک کردن حبوبات ،حبوبات با دست آس
پَرکی : نیمی از هر چیز
پَروَند : زمین کشاورزی محصور، باغ مزروع بدون درخت
پّرِِه : قیمه گوشت
پُری : زمان و مقدار زیادی : پُری نیست آمده ایم ،گردوها پُری نیست
پَسا : پستا ،نقطه شروع کار، ظرف کردن جنسی بطور درهم
پَس کفتو کردن : ذخیره پنهانی کردن : زن از شوهر و برعکس
پِِسو : پِِست ، کوبیده آرد گندم و جو برشته که بیشتر قوت مسافرین صحرانورد بوده
منم روی از جهان در گوشه کرده / کف پِست جوین ره توشه کرده : نظامی
پُشت گوش فراخ : شنونده ای که حرف گوینده ترتیب اثر ندهد ، آسیابان ها به پشت گوش فراخی ضرب المثل هستند
پُش کُلَک : پُشت کُلَک ، قفل چوبی درهای دو لنگه ، کلون
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🍃🍃
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (15)
پُشته کَش : کشاورزی که محصول درو شده را به خرمن ببرد، کوله کش
پَش کَش : پشم کَش ، اعتقاد مردم بر این بود اگر جایی از بدن انسان با فضله سگ تماس پیدا کند آبسه بزرگی مانند سوختگی ایجاد میشود و برای تخلیه مایع داخل آن نخی پشمی با سوزن از وسط آبسه می گذراندند و بر این باور بودند که زخم زودتر التیام می یابد
پِشِنگ زدن : پاشیدن آب با دست ، ترشح اب با دست به صورت کسی
پُف : ریه، شُش
پُف کردن : فوت کردن
پَچ : خورد و خمیر
پَرکی : نصف هر چیز
پَفتال : تفاله ، خوارکی های متفاوت،هله هوله
پّق : پهن
مپیچ ای برادر سر از گفت حق / بُوَد گرچه گوینده اش پوزه پَق ( قاسمی، ۱۳۷۲ : ۱۷۶ )
پُک : پِرش ، جَست و خیز ( فلانی یک پک آهو می پرد جلو
پُک : نفس زدن به سیگار و غیره
پُکیدن : ترکیدن
پُک کسی سوختن : از تحرک افتادن ، بی دل و دماغ شدن
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
هر جا هستتد. سلامت و تندرست باشند"
https://eitaa.com/Yareanehamra