eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
592 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
50 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (28) چِلِنت : گوشت خیلی لاغر چِلیت : حَلَب ، بیست لیتری های نفتی و بنزینی سابق چِلیدن : مقبول افتادن ( خواسته ات را بگو یامی چلیدیانه) چو تو گوش کسی خوردن : خسارت دیدن، متضرر شدن چوری : جوجه مرغ چِوشین کردن : چاوشی خواندن موقع رفتن کسی به عتبات عالیات یا برگشتن چوغه : چوخا ، لباس نمدی چیل کردن : انباشتن چیزی روی هم چیل : برج مانند کوچک سنگی یا گلی که در راه های مالرو برای تشخیص مسیر و فاصله ها می ساختند ، میل کوچک راهداری ( چیل فَرسَخ که در فاصله یک فرسخی قرار داشت) چَی لِه : چکله ، واحد قطرات چکه کرده ( چَی له آبی بده به بچه ) چِکّه "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (29) (خ) خاک : قبر، گور خاکی : حشره ریزی که شبهای تابستان میگزد خَدم : خاشاک و خورده هیزم( خلاشه) و پِهِن خشک شده دام که در پختن غذای زیراتشی خَدم میکردند تا بپزد خِرت خِرت : صدای بریدن با اَره خَرمُلا کردن : تلاش بیهوده برای فهماندن موضوعی به احمق، (برگرفته از گلستان سعدی است) خری را ابلهی تعلیم میداد / بر او برصرف کرده عمر دانم حکیمی گفتش ای نادان چه گوشی / در این سودا بترس از لوم لائم نیاموزد بهائم از تو گفتار/ تو خاموشی بیاموز از بهائم خِزو : لغزنده خُشک : کنه ، حشره گزنده ای که در محل زندگی حیوانات خانگی زیست می کند خُل : خاکستر داغ همراه با آتش خِل : آب بینی، خلط خُلو کردن : پختن سیب زمینی، چغندر زیر خُل (چغندر زیر خل کِردم نپخت) خُم : ظرف اُستوانه ای در اندازه های متفاوت برای نگهداری نان، غّلات حبوبات که جنس آن از خاک مخصوص بنام گِل سیاه است ،از این خاک برای ساخت تنور و اندود کردن پشت بامهای گنبدی با مخلوطی از شن درشت که از چسبندگی زیاد آن جلوگیری کند استفاده میشد. "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ ✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (30) خمودن : ساییدن و نرم کردن چیزی در روی تخته سنگ یا داخل جوغن (هاون) خمیرو : خمیرمایه خود : با ، همراه : برو خود بچه ها بازی کن خور : تلخ بیان ، شکل ظاهری آن مانند شیرین بیان است ( متکی) اما ساقه و برگ های آن سبز خیلی کمرنگ و کرک دار است ،در قدیم از آن به جای کود برای غنی کردن زمین های کشاورزی مخصوصا پسته و خربزه استفاده می شد. خوش نشین : کسی که در خانه دیگری زندگی کند، کشاورزی که در یکی از اطاق های خانه ارباب سُکنا گزیند، معنی واقعیش همان اجاره نشین است که هر جا آسوده تر باشد مسکن اختیار کند خوم : پوست گاو و شتر خونه کوچ : خانوادگی مسافرت کردن ، جابجا شدن خِئم : کود گوسفندی خیار : خربزه خیار بالنگ : خیار چمبر "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🌸✨🌸✨ هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (31) (د) داخل آدم : به تحقیر به کسی که خود را در جایگاه اجتماعی بالاتری داند،گویند. دادو : خواهر دار دار : آوای ناخوش آیند داره : ماده گاو قبل از آبستن شدن دَخل داشتن : رَبط داشتن : دوبیتی عاشُق شدم به گَبری ، گبری که دین نداره / این کار ،کار عشقه ، دَخلی به دین نداره در : پیشوند گفتاری برای نام بعضی روستاها (درِپُرسین ، درِ کِرو) در نوشتن باب بکار میرود دِرات : زنگوله بزرگی که به گردن گوسفند پیشرو گله می بندند دُر بون : درِمنه در طاق : اِشکاف ، طاقچه مانندی که با قفسه بندی از آن بعنوان کابینت استفاده می شد دَرّک : تضمین ، سند ملکی که از وام گیرنده یا مقروض بعنوان گرو می گیرند. در گُنج : به اندازه (درخت امسال در گُنج خودمان گردو داره) "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی، برایشان آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ ‍ ✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (32) دُرواخ : سلامت، در لغتنامه ها دُرواخ به معنی تندرست و بهبودی بعد از سلامتی آمده دَروش : داغ با بریدگی مخصوص روی گوش دام برای شناسایی دِرَوش : درفش ، ابزار کفاشی دَس حلال کردن : دست حلال کردن،ختنه کردن دَس گردون : قرضی که گیرنده بگوید زود میپردازم : شاید هم نپرداخت ما که ضامن نیستیم دَس گردونو : رو بوسی دَس مریزا : دست مریزاد ،خسته نباشی دَس نماز : وضو دُشپُت : دُشُول دَغل دادن : تقلب و جِر زدن در بازی دَقّ : زمین بیابان سفتی که آب در آن جمع شده فرو نرود (دّقِ کلامّ الله ) "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ ✨▪️✨▪️ هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 33) دوشاب : شیره ی توت دو کُل شدن : خم شدن ،تا زانو خم شدن و بیشتر خم شدن دول : دَلو دولت شدن : دارا بودن دُولَق : دولخ،گردوخاک دُوله : زوره ی سگ ،شعال و روباه دُومی : نخ ریسیده شده با چرخو ( چرخ نخ ریسی دستی ) که هنوز کلاف نشده دُنو : گندم یا جو برشته دُونه : پنبه دانه دونه بر : کسی که با چرخ دستی پنبه دانه را از پنبه جدا میکند دو پَرک شدن : نصف کردن اجسام یکپارچه مثل هلو ،سیب ، تکه قند دویدن بام : بام اندود کردن دید کردن چشم : اوج خِسّت ( چشم طرف دید نمی کنه سر سفره اش نون بخوری) "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🍃🌸🍃🌸🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 34) دوشاب : شیره ی توت دو کُل شدن : خم شدن ،تا زانو خم شدن و بیشتر خم شدن دول : دَلو دولت شدن : دارا بودن دُولَق : دولخ،گردوخاک دُوله : زوره ی سگ ،شعال و روباه دُومی : نخ ریسیده شده با چرخو ( چرخ نخ ریسی دستی ) که هنوز کلاف نشده دُنو : گندم یا جو برشته دُونه : پنبه دانه دونه بر : کسی که با چرخ دستی پنبه دانه را از پنبه جدا میکند دو پَرک شدن : نصف کردن اجسام یکپارچه مثل هلو ،سیب ، تکه قند دویدن بام : بام اندود کردن دید کردن چشم : اوج خِسّت ( چشم طرف دید نمی کنه سر سفره اش نون بخوری) "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🍃✨🍃🌸🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 35) ( ذ ) ذُرِتو : تگرگ ، تَغَرسه ذِهن سوختن : تفکر روی موضوعی خاص، فشار آوردن روی مغز ( ر ) را بردن : راه بردن ، دانستن ( بابات کجا رفته؟ را نمیبرم) را به را : راه به راه ،مستقیم ، یکسره ، بدون توقف در جایی : جای دگه نرفتیم را به را اومدیم همیجا رازینه : راه زینه ، راه پله ، زینه (پله و پلکان : دهخدا) رایی : راهی ، عازم رایی کردن : راهی کردن ، فرستادن کسی (پسرمُ رایی کردم سِر کار ) رایین : راه آب کشاورزی، مدت زمانی که اب این فاصله را طی میکند تا به زمین برسد رَخت : پوشاک رّختو : پوشاک نوزاد ، سیسمونی رِجگو : دانه‌های نامرغوب سنجد که بکار خوراک دام می آید ، حشره ی ریز انگلی که بیشتر زیر بال مرغ خانگی و سایر پرندگانی که لانه ی بهداشتی ندارند زندگی میکند رِختن : ریختن رُس : پوست ریشه درخت بادام کوهی که در دبّاعی و پودر بچه استفاده میشود رسَد : سهم هر کس ، حصّه ، بهره : فرهنگ معین رفتن : اراده کاری کردن رفتم که خار از پاکشم ،محمل نهان شد از نظر... یک لحظه غافل گشتم و صد سال راهم دور شد... " قمی" "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی برایشان آرزوی سلامتی می کنیم. کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🍃🌸🍃✨🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 36) رفتن به کسی : شباهت به کسی رفتن : خواهر زاده به خالو میره رقم روی کسی گداشتن : اسم مستعار بدی روی کسی نهادن (موسی شِلو) رُکوندن : خراش با سر ناخن ها روی بدن کسی رُکیدن : کندن علف و سبزی و برگ درخت با دست رِگا : گرفتن چهار پایان از شیر روا داشتن : راضی بودن کسی به استفاده از مال یا غذای او (نون از برادرش روا نداره) روا نباشه : وقتی کسی شکست نفسی کند میگویند، مثلا کسی میگوید من علط کردم در جواب برای احترام به او میگویند روا نباشه روبُر : دو نفر یا دو چیز مشابه، مقایسه خصوصیات دو نفر : همه چیز اکبر روبُر اصغره یا مثل سیبی دو نیم کرده اند روبند کردن : شیر کردن کسی روتی : روده رودمون آوردن : بهبود یافتن زخم رور دا : کسر شآن "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🍃🍃🍁🍃✨🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 37) روز: خورشيد ابر با این تیره رخساری که پوشد روی روز / مردم چشم است دهقان را زباران داشتن : قاآنی روز رَف بکو : خورشيد پشت کوه رفت ، خورشيد غروب کرد روز زَد : خورشيد طلوع کرد رو گذاشتن : در معامله ضرر کردن ،از خرید کمتر فروختن روفتن : جارو کردن ، چیزی را با فشار در جایی فرو کردن رونکی : تسمه ی چرمی یا نوار پارچه ای که به عقب پالان خر و اسب دوخته شده روی رانها قرار میگیرد تا از جلو امدن بر روی گردن حیوان در سرازیری جلوگیری کند، پاردم . این شوخی را سنائی با ریش انبوهی کرده: اگر ریش خواجه ببرند پاک / رسن گرد خَرَد آن به بسیار چیز که تا پار دم سازد از بهر آنک / بود پاردم بر گذرگاه تیز..... سنائی ریس : نخ از جنس پنبه ، پشم و مو (ریس،پشم) ریفو: داس ارّه ای (در زرند اره داس میگویند) ری وا رفتن : اندازه گیری در مقیاس کم برا دانستن کلی مثلآ وزن کردن محصول یک درخت و محاسبه برای تمام درختان باغ یا وزن کره : یکمن ماست و کشک یکمن دوغ "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ 🍃🍂🍃🌸🍃 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 38) ( ز ) زائو : تا ده روز به زنی که زایمان کرده میگویند. زات : زاد ، سِنّ ، سالهای زندگی زامون : زایمان ، مراسم زایمان زاغ : زاج سفید ، سولفات کلسیم در مصرف چرمسازی مصرف داشت ، برای چشم زخم در آتش می سوزاندند. البته زاج نمی سوزد و چون در هر مولوکول متبلور آن پنج مولوکول اب وجود دارد آب بخار شده و پودر سفید رنگی باقی می ماند. زِرِد : شن نخودی زِرُو : زهی که از تابیدن روده گویفند درست می کردند و در کمان حّلّاجی و غربال ( کمو) استفاده می شد زَمچه : آرنج زنکا : زَنَک ها ، خانمها ( س) سارُق : بُقچه سارِقو : بُقچه ای که با آن بچه را قُنداق می کردند. سپوسک : سبوس سَخلو کش : زحمت کش ، سختی کش سَر : نفر اول در بازی "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
‍ ✨🌸✨🌸 هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره( 39) سراَنجوم دادن : سروسامان دادن سَرپَرّه : نخ تابیده ضخیم مویی که در ساخت چرخ نخریسی دستی (چرخو) بکار میرفت. سَرتاتو : گیج سرِته کردن : آماده کردن سَرچپ کردن : گمراه کردن سِرچِنگو : سرپا نشستن سُرخ روتی : مری سَرخوار : بچه ایکه با بدنیا امدن او پدر یا مادرش بمیرد، یا کسی که بعد از ازدواج همسرش بمیرد. سرِدماغ : سلامت ، در احوال پرسی می گفتند سّردوز : نخ مویی چند لایه تابیده شده برای دوختن جوال و پالان و بستن سر جوال سرسینه : هدیه ی خوراکی که خانواده داماد قبل از عروسی برای خانواده عروس می برند ،چون ران گوشت یا کله قند سُرفه : سفره سَرکله زدن : تلاش برای آموختن خود و دیگری "برگرفته از کتاب "تبارنامه " "نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی( هر کجا هستند سلامتی ایشان را از خداوند متعال خواستاریم) منبع نشر، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra