🍃🍃🍃
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (16)
پُلُخمون : خون خشک شده روی زخم
پُلماسو : کورمال
پُلِنگ : بار آسیای کم که بی نوبت آرد میکردند
پَلوار کردن : چاق کردن گوسفند و گاو در خانه، پروار
پُلیشیدن : سوختن موی کله پاچه هر موی دیگر
پَلو : پهلو
پَلته : فتیله
پَنگُل کشیدن : ایجاد خراش با ناخن
پَنوم کردن : پنهان کردن
پَنبِو زدن : کفک زدن
پوتر : خاشاک
پوتر پوتر : ریز ریز
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (17)
پوره : مقدار کم
پیتاسک : نخ و پارچه پوسیده
پیرزاده : فرزند همسر
پیرو : پلاسیده
پیش آدم : وقتی چیزی پیش کسی پرت میکنند میگویند : اظهار ادب را میرساند.
پیش رایی: پیش راهی ، نان و خوراکی که جلو تابوت مرده میبرند و به فقیر میدهند.
پیِلنگ : ریشه زخم
پیله : چربی روی ماست
پیلور : پیله ور، دکان دار همه چیز فروش : فروشنده دوره گرد : عمید
پیسکو : وشگون
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
🌸✨🌸✨
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (18)
"ت"
تافک : تخته سنگ بزرگ
تاقو : چغاله
تال بردن : درز داشتن،تَرَک برداشتن
تاله : طالع ، بخت
تاله : بوته های جالیزی چون خربزه،هندوانه
تامون : تُنبان، شلوار
تای چه : جوال کوچک برای بردن گندم به آسیا
تایه : دایه
تپکوزدن : به تحقیر کف دست را بر سر کسی زدن
تِترکو : بیماری شبیه آبله
تِجگو : دمل کوچک
تخت کش : گیوه کش، کسی که کف گیوه از پارچه کهنه و نخ مویی و پوست گاو درست میکند
تخت پشت خوابیدن : به پشت دراز کشیدن
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
هرکجا هستند.برایشان آرزوی سلامتی داریم"
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (19)
تخته کردن : زمین کشاورزی را پس از بذرپاشی با تخته ایکه به گاو بسته میشود صاف کردن
تخته کردن : خود را به بیهوشی زدن
تخته کلاه : متلاشی ، از هم پاشیده شدن
تخم : تخم پرنده،بذر ،بیضه، تخمه
تخمی : مخلوطی از دانه های گیاهی مانند زیره و سیاهدانه و گیاهان خشکی برگ پیاز و گل خشت که همان کاجیره است هنگام پخت نان روی خمیر میریزند
تِرپوندن : دواندن حیوانات
تُرتُر : صدای ریختن آب
تُرسیدن : پاره و نخ نما شدن لباس در برخورد با زمین یا چیز سخت دیگر
تُرُنگ : ابشار مانندی که برای گرفتن شیب تند زمین در مسیر اب میسازند
تُرِشو : خشک شده گوجه،زردآلو و هلو
تُرُش بالا : آبکش ، ترشی پالا ( پاور چی، (۱۳۸۹: ۱۰۳) : آشپزی دوره صفوی
تُرُش تیر : بز ماده در سال بارداری : پیش از یک سالگی کّهره و سپس گیسه و بعد ترش تیر
تَرکه : جوانه بریده شده از درخت
تُروش : زمین کشاورزی آیش شده که به کود کمتری نیاز دارد
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (20)
تَرهوَس بودن : کسی که هر چه دید میل به داشتن آن میکند
تَریمون کردن : ترکمون کردن، دست شویی کردن آخر عمر ( در حالت نفرین به کسی میگویند) مثل نفرین این عاشق به معشوقه اش.... اللهی باد و بارونت بگیره / میون را ( ه) تریمونت بگیره
تشته : ساعت آبی مخصوص تقسیم آب کشاورزی
تَش لَرد کردن : هدر دادن چیزی، خراب کردن محصولي
تِصّدُق سری : صدقه ، محترمانه نیست
تغارو : تغار کوجک زبری که در آن کشک می سابند، کشک مال
تَغَرسه : تگرگ
تِفاق داشتن : کسی که در موقع نیاز به امداد دوستان نیازمند می آید،باهمت، مخالف نفاق ،این واژه در گویش کرمانی به جای وفاق ( سازگاری) به کار می رود
تَک : پایین
دل چو آینه ام تیره شد در این پَستی / بس است چند نشینم چو آب در تَک چاه : وحشی بافقی
تِک بُن : هر چیز در حال تمام شدن، آردا اَ تک و بنه،داره تموم میشه
تَک توری : تک توری وَرهَم کشیدن ،به معنی نشان دادن خشم و غضب خشن تر از اَخم است
تکِ دِو : پیگیری کاری جهت انجام رساندن آن، سگ دِو زدن ، تکاپکا
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
#کانال همسفران دیارطغرالجرد برایشان آرزوی توفیق و سلامتی دارد.
https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️▪️▪️
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (21)
تک کردن : پایین کردن میوه های خشکبار چون پسته،بادام،گردو از درخت و صاف کردن مو و پشم چیده شده با شانه ی مخصوص
تکلیف کردن : دعوت کردن ( بطوریکه اشاره شد، ک به، ی تبدیل میشود، تَیلیف
تل : برآمدگی زمین کوچکتر از کوه
تَلخ بودن هوا : غیر طبیعی بودن هوا، سرد و بورانی بودن هوا، تو این هوا تلخ نمیشه بری بیرون
تِلِزگ : قسمت کوچکی از خوشه انگور
تِلِلنگ : بِشکَن
تِلِکی : هُل دادن
تُلّو : دارکوب : در زرند تِلِو میگویند
تُلّه : شفته ی گل و آهک ، ادیب قاسمی آن را تُعله گفته
همه حوضش از تعله آهک ولی / هم از سنگ سویش روان جدولی ( قاسمی ، ۱۳۷۲ : ۶۷ )
تُنبیدن : آوار شدن
تَنا خوارو : تنها خوار، طحال
تَنخا : تنخواه ، در عوض : این دومن گندم تنخا طلببتان
تُنُک کردن : پهن کردن
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️▪️▪️
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (22)
تُنگ : تسمه چرمی یا نوار پارچه ای که با آن پالان الاغ را به زیر شکمش می بندند
تَنگَل : دره نسبتا طولانی که معمولا چشمه هایی در آن جوشان است و بیشتر به نام آبادی انتهای آن خوانده میشود : تنگل طغراجه ،تنگل عباس آباد، تنگل گور
تِلواش : تیکه و خورده کوچکی از چیزی مثل چوب، آجر
تلیس : مکمل تر، تِرِ تلیس یعنی خیلی تر
تَنگو : نخی که در چرخ نخ ریسی ( چرخو) کار تسمه پروانه را انجام می داد
تُنگو : کوزه ، کوزه کوچک
تُوار : صدای برخورد چیزی به چیز دیگر
توّّقا : توقع ، چشم داشت
توکت رفتن : زندان رفتن
تِوِه : تاوه ، تابه ، صفحه آهنی که روی آن نان می پزند یا چیزی برشته می کنند
تِوون : تاوان
تِیارت : مسخره بازی ، تئاتر ، ریشه انگلیسی دارد Theatre
تیبا : سر پازدن ، سرتیپا
تیر : مستقیم
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی"هر کجا هستند برایشان آرزوی سلامتی میکنیم.
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️ ✨▪️✨▪️
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (23)
تیر : مستقیم
تیرَک زدن : خروج مایع از لوله یا سوراخ با فشار
تیر کمان علی : رنگین کمان
تیغو : چاقو یا کارد بی دسته ، در مزارات کرمان در ذکر مناقب برهان الدین کوبنانی از کشتن شروری بنام پلنگو توسط عابری بابا عاجز نام با تیغو یاد شده ( محرابی کرمانی، ۱۳۸۳ : ۱۸۳) رسم بود مردان در کیسه خود ( جیب) دستمال و چاقو داشته باشند و پسرها به تقلید از پدر تیغویی در جیب میگذاشتند
تیز بودن : تند بودن ادویه
تیز بودن : بُرنده بودن کارد یا چاقو
تیز بودن گوش : شنوایی زیاد ، گرفتن صدا از فاصله دور
تیل : غلیظ
تیله دادن : هُل دادن
تیماچ : تیماج ، پوست دبّاغی شده بز
تَیّه یا تِیِّه : تکیه
( ج)
جاخالی وا : رفتن و هدیه بردن به خانه کسی که فرزندش ازدواج کرده یا به سفری مثل مکه رفته
جاروندن : امروز و فردا کردن در پرداخت بدهی
جاز : بوته خار
جا کردن : بردن حیوانات به جایگاه خود ، در جوال کردن کاه و علوفه زندانی کردن کسی
جِدک کردن : صمغ درخت
جَر جَر : صدای باران
جُر جُر : حرکت در جا
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️✨🌸▪️
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (24)
جِرت : صدای پاره کردن و پاره شدن پارچه و کاغذ، آوای جر دادن
جِرغوز : خودنما
جُرون دادن : تکان دادن ( جرونش بده بیدار شه)
جُل : پارچه کهنه
جَلّابی : کسیکه دسته گوسفند برای فروش می آورد، چوب دار
گر بمشرق روی بسیاحی / ور بغرب روی بجلابی : سعدی
جَلد : تند ، سریع ، مثل این شعر که پالان دوز طنز پردازی میخواند ،
هر که را بردند پی دوزندگی / مردنش بهتر بود از زندگی
هر که جُلدش دوخت ،شوم شب نداشت / هر که کُندش دوخت مرد از گشنگی
جوال : کیسه بزرگی از جنس گلیم
جو اَسر کسی کاشتن : طلب خود را با اصرار خواستن
جوش زدن : دل واپس بودن ، نگران بودن
جوش زدن : هیأت گرفتن ، نوحه خواندن
جوغَن : هاون
جوون : زیبا ، رعنا، مقابل زشت
جیق : فریاد، جیغ
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨▪️✨▪️✨
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (25)
"چ"
چاپ زدن : خالی بندی
چاک : سبد بزرگی که از ترکه ی گز یا بادام کوهی بافته میشد برای حمل میوه
کنون بنگر آن چشم بیمارناک / چو آلوچه شَهلیده ی کنج چاک (قاسمی ، ۱۳۷۲ :۳۲۰ )
چاپیدن : تلکه کردن ، زورگرفتن
چاچول باز : متقلّب حقه باز ، زبان باز
چار طاق : باز بودن لنگه های در بطور کامل
چاق شدن : بهبود یافتن از بیماری
چاق شدن : فربه شدن
چاق کردن : فربه کردن دام ، پروار کردن
چاق کردن گِل : ورزدادن و لگد کردن گِل
چاقیدن : روی هوا گرفتن
چَبغون : باد و بوران ، برف کمی از شدت سردی هوا ببارد
چپَت : کف پای شتر ، اصطلاحآ به پاهای گُنده گویند.
چِپِکی : وارونه
چِپِلاق : ضربه محکم زدن باکف دست جهت تنبیه به کسی، بیشتر به ران
چِپِه شدن : چپ شدن ماشین ، وارونه شدن هر چیز
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
برایشان آروزی سلامتی و موفقیت داریم.
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸✨
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (26)
چِت : آوائی که گربه را دور کنند
چُت چُت : صحبت خیلی آهسته دو نفر با هم ، نجوا
چِخ : آوای راندن سگ
چدار : چدال ، بستن یک دست و یک پای گوسفند بطور ضربدری با فاصله به هم برای کُند کردن حرکتش
چراغ باد : فانوس
چراغ تور : چراغ زنبوری
چراغ لَمپا : چراغ فتیله ای حباب داری که پیشرفته تر از چراغ موشو بود و دود کمتر و نور بیشتری داشت
چراغ موشو : چراغ نفتی فتیله داری که دود زیاد روشنایی کمی داشت : درس خوانده های قدیم دود همین چراغ را خورده اند
چَرخو : چرخ نخ ریسی
چرخ دونه بری : چرخ دستی برای جدا کردن پنبه دانه از پنبه ( به این پنبه گُرم میگویند)
چِرکو : کثیف
چِزغو : باقیمانده پیه و دنبه پس از گرفتن روغن ( چِنزو هم میگویند)
چَسبِکو : چسبنده
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی ، برای تمامی نویسندگان خوش ذوقِ شهر و دیارمان طغرالجرد آرزوی سلامتی داریم..
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌸✨🌸.
#گویش هایی از فرهنگ گویش محلی (طغرالجرد )" شماره (27)
چِشنه خوار بودن : چشیده خوار، امیدوار بودن به بخشندگی کسی که کمک او مداومت داشته : چِشنه خوار از میراث خوار بدتر است.
چِش خیره : چشم غره
چِغَل دادن : پرت کردن چیزی به طرف کسی
چِغوت : گنجشک
چفت کردن : بستن در بطور کامل
چُف وَرکَن : پاره شدن لباس در اثر برخورد به چیزهایی مثل میخ و یا زمین خوردن در جای سفت
چِقاردن : چلاندن
چِقو نِقو کردن : ذرّه ذرّه جمع کردن به سختی پس انداز کردن
چکُشی : شعری که وزن ان درست نباشد
چَکله : قطره
چکنه : خورده مالک
چکنه چران : چوپانی که گوسفندان چند نفر را می چراند
چِکیدن : چکه کردن
چِکیدن : جهیدن
چِلافتن : گرفتن روی هوا ، گرفتن سریع کسی یا حیوان در حال فرار
"برگرفته از کتاب "تبارنامه "
"نویسنده " آقای جواد رشیدی طغرالجردی
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra