eitaa logo
حرفای خودمونی
124 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
5.9هزار ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگترین اشتباهی که می توانیم انجام دهیم این است که به آدم ها ، طولانی تر از آنچه که لیاقتشان را دارند ، اجازه دهیم در زندگیمان بمانند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم هایِ بی معرفتی هستیم ! زود برایِ هم تکراری می شویم زود از هم خسته می شویم . انگار عاشق شدن را یادمان نداده اند پایِ حرف ماندن را ، وفاداری را ؛ یادمان نداده اند . اولش برای به دست آوردنِ هم ، به هر دری می زنیم به هم که رسیدیم ؛ مقایسه می کنیم ، دنبالِ عیب هایِ هم می گردیم ، و راحت از هم سیر می شویم . انصافا که آدم هایِ بی اراده و سر درگمی هستیم ، به حرف و قول هایمان هیچ اعتباری نیست . ما یک مشت بازنده ایم که انتقامِ نداشته هایمان را ؛ از رابطه ها و آدم هایِ بی گناه می گیریم .
شست باران همه ی کوچه خیابان ها را... پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من؟! 🌴✅🌴
چرا خاطراتت زبانم را نمیفهمند! به تو گفتم نرو رفتی ... به اینها می گویم بروید ماندند ... 💔 🌴✅🌴
❄️به دوشنبه خوش آمدید صبحتون سرشارازمهربانی روزیعنی آغاز حرکت🚶‍♂ به سوی کمال بیایید امروز اهداف زندگےرامشخص کنیم وهدفمند براے رسیدن به آنهاگام برداریم🚶‍♂ الهےبه امیدتو🤍 🌴✅🌴
بسم الله رحمان رحیم بنام خدا وند بخشنده مهربان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلهای ما که بهم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم… دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم… 🖋 🌴✅🌴
بعضیا مرگ مغزی شدن انگار!! هر روز قلبشون رو اهدا میکنن به یکی!🙄🤐🤦‍♂ 🌴✅🌴
پرسیدند بدترین درد کدومه ؟ یکی گفت: عاشقی یکی گفت: تنهایی یکی گفت: دلتنگی یکی گفت: فقر اما هیچکس نگفت: پیرشدن پدر و مادر!💔 قدر گنج های زندگیمان رابیشتر بدانیم.
کاش شاملو از معجزه آغوش ها و لبخندها و فریاد دردهای مشترک بیشتر مینوشت کاش فروغ از دردهای به سکوت واداشته انسان ها و هجرت بی انتهایش در بهار روشن بیشتر ترانه میخواند کاش نیما، کاش نیما از چشم به راهی ها و کاه شمردن دنیا به وسعت زرورق نوشته های روی سیگارش بیشتر خاکستر میکرد… کاش فریدون از برگ های سفید دفتر، و سیاه خط های بی ادعایش بیشتر سخن میگفت و بیشتر دو بیتی های کوتاه و بلند مهتاب قدم زدنهای را در یک جرعه سر میکشید.. کاش سیمین از دلگرفته ها میگفت و هوای گریه بامن را با دو فنجانی که مدفونش کردن با خدا به صحبتها مینشست، و کاش قیصر باز، حرف های ناتمامش را تمام کرده بود واز چه زود دیر شدن های جوانی بیشتر میسرود.. کاش رهی رسوا شدن دل ها را باز جار میزد وحدیث جوانی را با اشک چشمانش مینگاشت، کاش ثالث شعرهای رفته بر باد رابا صدای ناتوان و سینه پردردش روایت میکرد و در پس هر نگاه ساده جنون را به تصویر میکشید.. کاش یغما باز از سادگی ها بگوید و باز در هوایش بیقرار شود و در چهل سالگی دوباره اش عکس دختر مو مشکی را در لابلای آلبوبها بستاید و آن را دلیلی بر یک عشق پاک بنامد، کاش مریم باز مرغ آمین را دکلمه کند و دوستت دارم ها را در حضور همه فریاد بزند.. کاش اشعار مهمان دوست در کتاب کودکان یادآور خاطرات کودکیمان را تیک بزند و کاش زرتشت بود و تکرار پندار و کردار و گفتار نیک ها را دوباره بر همگان باز میگفت و منشوری از انسانیت امروزی تدوین مینمود..