چرا خاطراتت
زبانم را نمیفهمند!
به تو گفتم نرو
رفتی ...
به اینها می گویم بروید
ماندند ... 💔
🌴✅🌴
دلهای ما که بهم نزدیک باشد،
دیگر چه فرقی می کند
که کجای این جهان باشیم…
دور باش اما نزدیک،
من از نزدیک بودن های دور می ترسم…
#احمد_شاملو🖋
🌴✅🌴
پرسیدند بدترین درد کدومه ؟
یکی گفت: عاشقی
یکی گفت: تنهایی
یکی گفت: دلتنگی
یکی گفت: فقر
اما هیچکس نگفت:
پیرشدن
پدر و مادر!💔
قدر گنج های زندگیمان رابیشتر بدانیم.
کاش شاملو از معجزه آغوش ها و لبخندها و فریاد دردهای مشترک بیشتر مینوشت
کاش فروغ از دردهای به سکوت واداشته انسان ها و هجرت بی انتهایش در بهار روشن بیشتر ترانه میخواند
کاش نیما،
کاش نیما از چشم به راهی ها و کاه شمردن دنیا به وسعت زرورق نوشته های روی سیگارش بیشتر خاکستر میکرد…
کاش فریدون از برگ های سفید دفتر، و سیاه خط های بی ادعایش بیشتر سخن میگفت و
بیشتر دو بیتی های کوتاه و بلند مهتاب قدم زدنهای را در یک جرعه سر میکشید..
کاش سیمین از دلگرفته ها میگفت و هوای گریه بامن را با دو فنجانی که مدفونش کردن با خدا به صحبتها مینشست،
و کاش قیصر باز، حرف های ناتمامش را تمام کرده بود واز چه زود دیر شدن های جوانی بیشتر میسرود..
کاش رهی رسوا شدن دل ها را باز جار میزد وحدیث جوانی را با اشک چشمانش مینگاشت،
کاش ثالث شعرهای رفته بر باد رابا صدای ناتوان و سینه پردردش روایت میکرد
و در پس هر نگاه ساده جنون را به تصویر میکشید..
کاش یغما باز از سادگی ها بگوید و باز در هوایش بیقرار شود و در چهل سالگی دوباره اش
عکس دختر مو مشکی را در لابلای آلبوبها بستاید و آن را دلیلی بر یک عشق پاک بنامد،
کاش مریم باز مرغ آمین را دکلمه کند و دوستت دارم ها را در حضور همه فریاد بزند..
کاش اشعار مهمان دوست در کتاب کودکان یادآور خاطرات کودکیمان را تیک بزند و
کاش زرتشت بود و تکرار پندار و کردار و گفتار نیک ها را دوباره بر همگان باز میگفت و
منشوری از انسانیت امروزی تدوین مینمود..
#مجید_صبوری
غیراز خدا هیچکس نبود را
وقتی فهمیدیم که
نه تو تنهایی ها کسی بود
نه تو دردکشیدن ها
اونجا فقط خدا بود
🌴✅🌴