eitaa logo
کافه شعر و ادب
753 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
3 فایل
خوش آمدید بزرگواران کپی آزاد اگه دوست داشتی یه صلوات هم بفرست خادم @Yasamanha لینک کانالتون @Yas8488
مشاهده در ایتا
دانلود
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسیده موسم آن روضه های سخت ِ در شام کف و رقص ِ حرامی ها ، جلویِ چشم ایتام کبوتر های عاشق را بچرخاندند ، در شهر چه توهین ها که کردند آن لئیمان جای اکرام چقدری سنگ باران شد در این شهرِ خبائث سرِ قاری قرآن  و تنِ ناموس اسلام مسلمانان کِه فتوی داد خاکستر بریزند به روی اهل بیت مصطفی از پشت هر بام چه کردند از جفا با حضرت سجاد ، میگفت امان از شام ، امان از شام ، امان از شام ، و دشنام 🌴🏴🌴 @Yas8488
کافه شعر و ادب
یا رقیه جان بنت الحسین دخیلم #حضرت_رقیه #اربعین 🌴🏴🌴 @Yas8488
عمّه این سر که به نزدم بِنَهادند ز کیست این همه زخم و تَرک بر دولبش حاصل چیست 🌴🥀🌴 مِهر او در دلم افتاد به یک لحظه بگو تا که چشمش به من افتاد چرا ساده گریست ؟ 🌴🥀🌴 @Yas8488
هوالکریم نوحه در عزای پیامبر "ص" و امام حسن "ع" 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بر جان عالم زد شرر سوگ پیغمبر جبرِیل بر سر می زند ، همره حیدر یثرب شده غوغا بپا، کعبه شد دل خون ماتم گرفته مصحف و مسجد و منبر جان ها فدای  قامتت  یا رسوالله در غم نشسته امّتت یا رسول الله برسینه و سر می زند حضرت مادر میریزد اشک از دیده گان سوره ی کوثر افتاده شیون در جنان ، لرزه بر افلاک قلب جهان در التهابْ آسمان مضطر جان ها فدای  قامتت  یا رسوالله در غم نشسته امّتت یا رسول الله خورشید افتاده زمین، یا که شد محشر جنّ و مَلک افغان کنند آه از این مَنظر با انبیا هم ناله شد ماهِ عالمتاب از داغ احمد، مرتضی گشته بی یاور جان ها فدای  قامتت  یا رسوالله در غم نشسته امّتت یا رسول الله مسمومِ زهرِ اشقیاء شد حسن امشب ذکر حسین و یا حسین دارد او بر لب خونین جگر شد مجتبی آه و واویلا میسوزد از داغ غمش حضرت زینب جانها فدای غربتت  یا حسن جانم بر دیده سایم تربتت یا حسن جانم در منزل خود شد شهید او غریبانه برقلب وَی آتش زدند اهل آن خانه شد همسر ملعونه اش قاتل آن ماه گل را که دید آتش زند ساده پروانه ؟ جانها فدای غربتت  یا حسن جانم بر دیده سایم تربتت یا حسن جانم بر روی دستان حسین ، با علمدارش تشییع شد جسم حسن، سویِ دلدارش شد تیر باران پیکرِ  زاده ی  زهرا تابوت هم چون شیعیان گشت عزادرش جانها فدای غربتت یا حسن جانم بر دیده سایم تربتت یا حسن جانم 🌴🕯🌴 @Yas8488
@Yas8488 ای کریم ابن کریم ای ماه شبهای مدینه یوسف زیبای یثرب ، دلربای بی قرینه ای پناه و مأمنِ بی یاوران زار و خسته کِی شَرر زد بر دل پر عاطفه با زهر کینه بحر لطف و عشق و احسان بود آن قلب رئوفت چون رضا شد ،خون کند دریای مهرت،آن لعینه شاعری بی ذوق و شوقم ، غرق در آمالِ ابیات طَبع من گل کرده اما باغمت در این زمینه گر بگویندم چه داری از غم و عشق و مَوَدَّت پاسخ آرم با حَسن سرشارم از هر سه گزینه آرزو دارم ببینم گُنبد زردت وَلیکن سنگ صحن غربتت را میزنم هردم به سینه گر تهیدستم که تا صحنی بسازم روی خاکت میکنم اما به عشقت جان ناقابل هزینه من تمام همّ و غمّم روضهء سَمّ و جگر بود خود اشارت کردی اما بر لب باب سکینه ناخدای کشتی آزادگی ، آری حسین است حک نموده یا حسن را ناخدا بر این سفینه 🌴🕯🌴 @Yas8488
آن روز که دستان  پلیدی به رخ  نیلی خورد رخسار حسن بود که صد زخم ، از آن سیلی خورد 🌴🥀🌴 🌴🕯🌴 @Yas8488
" انسیهء حوریه" ✍ هوالکریم روزی آمد مرتضی در خانه اش دید تا پژمرده دو دُردانه اش رنگ رخسارِ دو مَه گردیده زرد قلب مولا پر شد از اندوه و درد مجتبی بیتاب بود آن نور عین خشک گشته غنچهء سرخ حسین دید چون آن شیرِ حق ریحانه اش گشته پاییز این بهار خانه اش گفت زهرا جان ، چرا بینم چنین سیّدینِ اهلِ جنّت را غمین مرضیه گفتا که ای شیر خدا ای کریم و سَرورِ اهلِ سخا چون نخوردند این دو روز آنان طعام قطب عالم هر دو فرزند همام صبر کردند این زمان ، صبری جزیل استقامت پیشه اند آن هم جمیل شِکوه ناکردند از جَوع و تَعب ذکر ایشان شُکر باشد بر دو لب گفت حیدر، چون نگفتی خود به من جان من قربان این هر دو حسن چون نگفتی تا رَوم در صبح وشام تا فراهم آورم نان و طعام داد پاسخ ، ای امیر این سرا شرمم آمد از خدا گویم تو را گو چگونه گویمت مولای من خود خبر دارم تو را آقای من باخبر هستم ز نَقد و دِرهمت کی توانم ببینم اندوه و غمت در هراسم گویمت عاجز شوی بیم دارم دست بر عارِض شوی چون توان رویت ببینم شرمسار چون سِزد پژمرده گردد گلعذار شادی من بسته بر لبخند توست کلِّ عالم عزّتش در بند توست گفت حیدر، جانِ من قربان تو ای فدای مِهر و هم ایـمان تو با همه لطف وصفایت ای بتول عذر حیدر را بفرما خود قبول میروم اینک پیِ قوت و طعام از خدا خواهم دهد بر تو سلام شد برون از خانه با چشمان تر قرض کرد آن شاه مردان سیم و زر رفت در بـــازار تــا آرَد طعام ناگهان مقداد را دید آن اِمام دید تا رخسار او هم دَرهم است گوئیا مقداد هم بی دِرهم است رنگ رخسارش نشان دارد ز درد چهرهء جایع بود چون برگ زرد گفت مولا از چه محزون گشته ای تیغ خورشید از چه بیرون گشته ای پاسخ آورد ای امیر انس و جان اهل بیتم را نباشد قرص نان ضعف بر اهل وعیالم غالب است این شِکم اکنون طعامی طالب است سِکّه ای از خود ندارم این زمان تا مُهیّا کرده باشم قوت و نان شرمسار اهل بیت خود شدم شرمگین از دست تنگ خود بُدم آمدم تا چاره جویم هر طریق چاره ام بنمای ، مولایِ شفیق مرتضی گفتا به دل مقداد ما بدتر است این دادِ تو از دادِ ما گوئیا احوالِ تو مشکل تر است چشم تو بیش از دو چشم من تر است خود گریست و راز دل اما نهفت یار خود را بوتراب از مِهر گفت گیر این دینار و دردت چاره کن یک دعایی بهر هر آواره کن چون گُلی بشکفته شد آن چهرِ یار سوی مسجد شد علی با حالِ زار گشت مشغول دعا و سوز و راز بود و تا مغرب به هنگام نماز بعد فرضِ مغرب ِ با مؤمنین عازم منزل شد آن حبل المتین ناگهان احمد بگفتا یا علی ای که هستی هر دو عالم را ولی میل دارم تا تو را مهمان شوم خرّم از دیدار نبض جان شوم گه ببوسم جان عالم را حسن گه حسین آید به روی دوش من دل شده تنگ صفای خانه ات شمع دارد شوق آن پروانه ات زودآ تا در گلستان پا نَهیم رَو که تا جان را جَلا آنجا دهیم مرتضی هم شاد گشت و هم غمین از نبودِ شام و از سلطان دین بیگمان درد و غمش افزون شده از طعام ِ کودکان محزون بُده حال ، مهمان را چگونه نان دهد یا چه بایـد پاسـخ ایشـــان دهد خود خبر از مطبخی بس سرد داشت آمد و امــا دلی پـــر درد داشت مصطفی آمد جلـــوی مرتــضی می وزید از خانه عطری از غذا از قضا بودش بتول اندر نمــاز غرق در حمد وثنا و مدح و راز جَنب زهرا بُد طعامی خوشگوار خانه شد از بوی احمد چون بهار آمــدند آغــوش خاتــم کــودکان جان گرفتند آن دو ماهِ نیمه جان از نمازش تا که فارغ شد بتول با درود آمد به نزدیک رسول مصطفی برخاست پیش پای او بوسه زد بر دست و بر سیمای او گفت یا زهرا ، نشست آنگه نبی محو و مبهوت طعام، امّا علی ناگهان پرسیــد حیدر از طبـق فاطمه جان آگهم از ماسبق کی بیاورد این خوراک خوشگوار خود خِجل بودم که برگردم به دار در جوابش گفت احمد ای علی این طَبق را داده آن ربّ جَلی این خوراک خوشمزه از جنّت است عطر و بویش هر دو ما را کرده مست فاطمه محبوبهء ذات خداست سیده بر بانوان دو سرا ست روزی اش چون مریم از جنّت رسد بی حساب و پاک و بی منّت رسد فاطمه اِنسیهء حورا بُوَد رزق عالم را خود زهرا دهد وانگهی این اجرِ آن دینار توست مزد مهر و لطف بر آن یار توست 🌴🕯🌴 @Yas8488 ی_کرامت 🌴🥀❄️🥀🌴
🌻✧❁﷽❁✧🌻 آنکه رو را می گرفت از پیر نابینای شهر سیلی از نامحرمان خورده میان کوچه ها 🌴🏴🌴🏴🌴 @Yas8488
الا ای یارِ پیغمبر ،جهانی سوگوار توست الا ای مـادرِ کوثـر ،مدینه بـی قـرار توست تواُمُّ المؤمنین هستی،اَمیرالمُؤمنین حیدر وَ آن جنگاورِ خیبر ، چُنان شمع مزار توست 🌴🕯🌴
عشق آمد و اوّل خریدارش تو بودی وحی آمد و اسباب بازارش تو بودی اوّل سخـاوتـمنـدِ در دنیــــایِ اسـلام مِهر آمد و تندیس ایثـارش تـو بودی ای مـــادرِ پُــــر افتخــار اهـل ایمـان نور آمد و شیدای رخسارش تو بودی بانوی پیغمبر ، خدیجه ، همسر عشق ماه آمد و محرم به اسرارش تو بودی خیـرِ کثیـر از دامـنِ تو گشـت جـاری لطف آمد و شایانِ گلزارش تـو بودی آمــوزگـــارِ بـانــوانِ عـــالـــمِ عشـــق عشق آمد و عاشق به دیدارش تو بودی 🌴🕯🌴
✍ هوالکریم ............................................. ای کریم ابن کریم ای ماه شبهای مدینه یوسف زیبای یثرب ، دلربای بی قرینه ای پناه و مأمنِ بی یاوران زار و خسته کِی شَرر زد بر دل پر عاطفه با زهر کینه بحر لطف و عشق و احسان بود آن قلب رئوفت چون رضا شد ،خون کند دریای مهرت،آن لعینه شاعری بی ذوق و شوقم ، غرق در آمالِ ابیات طَبع من گل کرده اما باغمت در این زمینه گر بگویندم چه داری از غم و عشق و مَوَدَّت پاسخ آرم با حَسن سرشارم از هر سه گزینه آرزو دارم ببینم گُنبد زردت وَلیکن سنگ صحن غربتت را میزنم هردم به سینه گر تهیدستم که تا صحنی بسازم روی خاکت میکنم اما به عشقت جان ناقابل هزینه من تمام همّ و غمّم روضهء سمّ و جگر بود خود اشارت کردی اما بر لب باب سکینه ناخدای کشتی آزادگی ، باری حسین است حک نموده یا حسن را ناخدا بر این سفینه 🌴💎🌹💎🌴 @Yas8488
✍ هوالکریم فتنه افتاد به کار پسری با پدرش امر آمد که بگیرد سر و جان از پسرش عشق آمد به میان عشقِ به همدیگر و حق عشق را کِی نَتواند که ببیند هنرش عشق غالب شده بر عشق ، ولی عشقِ خدا برتری یافته بر عشقِ دگر با خطرش هردو دلبسته ی دلداده سپردند به عشق سر و دل را به خدا ، جلب کنند آن نظرش چون پذیرفت از آن دو نیتِ خالصشان خنجر از کار بیانداخت ، نیفتد اثرش تا که بگرفت سر از عشقِ پسر در دل خویش هدیه ای داد خدا تا که بگردد سپرش جان به قربان امامی که در امواج بلا سر و جان داد پس از طفل و جوان و قمرش 🌴💎🌹💎🌴
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍هوالکریم ......................................................................... آه غزّه ای صدایِ مرده یِ انسانیت قابِ تصویرِ نبردِ آدم و حیوانیت سرزمین ِنخل هایِ تشنه یِ قالوا بَلیٰ زادگاهِ عابدانِ عاری از رهبانیت قبله گاه مُحرِمانِ حج نرفته در حجاز ای که سنگ مکه خورده بر لب و پیشانی ات کودکانت با شکم هایِ گرسنه ، جان دهند در ریاض امّا ، کفن ها کرده اند ارزانی ات سازمان هایِ مدافع از حقوق آدمی خواب رفتند از شروعِ لحظه یِ ویرانی ات آه ای مرزِ  میانِ حقّ و باطل ، چون کند جز غمت را نشر دادن ، شاعرِ ایرانی ات آه ایران ای صدای ِغرّشِ آزادگی غزّه دارد باز_امّید از تو و قاآنی ات 🥺😭 🌴🕯🌴 @Yas8488