#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمیدانم
چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم
من از شلوغی این نخلها هراسانم
حسین گریه نکن جان من، نسوزانم
چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا
چقدر نام حزینیست نام کرب و بلا
بیا و مرهم غمهای بی شمارم باش
قرار، رفته ز جان و دلم، قرارم باش
همیشه روشنی چشمهای تارم باش
شبیه فرصت این سالها کنارم باش
به زیر سایهی لطفت، خیال من تخت است
نبودنت به کنارم، تصورش سخت است
نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم
نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم
اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم
هزار شکر که ما در پناه عباسیم
به سوی تشنه لبان با شتاب میآید
به هیبت پدرم بوتراب میآید
دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر
بگو قدم بزند باز هم علی اکبر
صدای رحمت وحی است گریهی اصغر
سکینهات چقدر رفته است بر مادر
فدای روی رقیه که مثل خورشید است
گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است
نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم
دروغ بود همه نامهها و دلسردیم
اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم
خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم
نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد
به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
🌴🕯🌴
#ورود_کاروان_به_کربلا
تا که فرمود همین جاست و اتراق کنید
خواهری در دل خود بیرق غم را کوبید
سر یک قافله پایین که علمدار آمد
به زمین زد ستونهای حرم را کوبید
خواست خاتون دو عالم که قدم رنجه کند
در بر ناقه علمدار علم را کوبید
زانویش باز رکاب قدم خانم شد
تا که بر شه پر جبریل قدم را کوبید
خواست از معجزه ی چادر او بنویسد
عقل جبریل کم آورد قلم را کوبید
از در زینبیه حاجت ما را دادند
خوش به آن دل که در بیت کرم را کوبید
#دوم_محرم
#امام_حسین
🌴🥀🌴
@Yas8488