#غزل_زخم_کهن
بر پیکره شهرم زخم است از انسانها
یک زخم کهن مانده از دشنه دورانها
پشت سر ویرانه جغدیست که می نالد
جغدی که نمی خیزد از سردر ایوانها
مردان حقیقت جو در خاک سیه خفتند
بی اسب و سوار اینک گوی است و میدانها
آنانکه فراوانند ، در حاشیه قربانند
در بطن جماعت ماند احیاگر طغیانها
زوراست خدا زوراست،پول است خداپول است
ذکر لب قدرت ها ، مشی ره شیطانها
در مکر سیاستها، محتاج دو سه نانیم
نی راه علی دانیم ، نی مشرب عثمانها
یک پای گذر لنگ است بیهوده نداریم غم
تزویر و ریا امضاء ، دارند به پیمانها
در زندگی می چرخیم در دایره قسمت
دلبسته به نوحیم و سرگشته به طوفانها
می نوش و مدارا کن اینک دل شوریده
کین میکده خوش دارد سرمایه بحرانها
#زخم_کهن
#شوریده_ملحمدری