eitaa logo
یازهرا (س)
127 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
161 فایل
🌷آتش به آشیانه مرغی نمیزنند گیرم که خانه خانه آل عبانبود🕯 هیئت یازهرا س .. نمازوروزه استیجاری برای اموات وختم قرآن @YaseKaboud110 ۰۹۱۰۰۱۶۰۰۷۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی: عزای امام حسین علیه السلام تماشا کردن داره؟ یاالله، برو توی جمعیت به سر و سینه بزن..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نکته ای مهم برای کسانی که می خواهند در مجلس امام حسین علیه السلام شرکت کنند 👤استاد دانشمند
27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅پرونده پاک 👈 گریه کن مشمول مغفرت پروردگار است 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅حدیثی زیبا از امام رضا علیه‌السلام: شرط بخشش گناه به گفته پیامبر (ص) 🔰
Kashani-14020428-02Moharram-Hkashani_Com - Copy.mp3
43.03M
🔖منبر کامل 🔖 🦋دهه اول ماه محرم 🔖کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 دلسوزی اهل‌بیت علیهم السلام برای عزاداران 🎙آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی 🗒 اصفهان | ذی‌القعده ۱۴۴۳ ه.ق
هیات های سکولار.mp3
7.12M
🔰 سخنرانی مهم با موضوع " خطر هیات های سکولار ، شناخت ویژگی ها و وظایف ما " 🎤 استاد عبادی 👈 در چند سال اخیر سخنرانان و مداحان سکولار به شدت در هیات ها نفوذ کرده اند ، مراقب باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصمیم بگیریم از همین ماه در زندگی هایمان با آقا علیه السلام شریک شویم با این روش 🎙 حجت الاسلام
🤔 علامه سید بحر العلوم در راه سامرا به این فکر می‌کرد که چطور گریه بر سید الشهداء(علیه‌السلام) باعث آمرزش گناهان می‌شود؟ همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید : "جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته‎ای؟ جناب سید، اگر سوالی داری بپرس شاید جوابش را بدانم" گفت: چطور می‎شود خدایِ متعال این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سید_الشهداء (علیه‌السلام) می‎دهد، مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی‎دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان می‎نویسند و برای یک قطره اشک گناهانشان آمرزیده می‎شود؟! چطورممکن است گریه برای سید الشهداء(علیه‌السلام) سبب آمرزش گناهان شود؟ سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم. پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار می‎رفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العاده‎ای اُفتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این که چشمش به خیمه‌ای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیر زنی را با پسرش دید. آنها در گوشه خیمه فقط یک بُز شیردهی داشتند که تنها از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می‎گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. فردا که سلطان برگشت قصه را برای درباریان گفت و پرسید: "چطور لطف این پیرزن را جبران کنم؟" هر کسی جوابی داد. یکی گفت یک گوسفند کشته؛ شما صد برابر به او بدهید و... حرف ها که تمام شد. سلطان گفت: اگر من بخواهم مثل او لطفش را جبران کنم، باید تمام سلطنت و دارایی خودم را بدهم؛ که تازه آن وقت، مقابله به مثل کرده‌اید و بدون هیچ لطف اضافه‌ای؛ فقط محبت‌شان را جبران نموده‌اید چرا که آنها هر چه را داشتند به شما تقدیم کردند و شما هم باید آنچه دارید به آنها تقدیم کنید. ای سید بحر العلوم سیدالشهداء(علیه‌السلام) هر چه داشت از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر، همه را در راه خدا داد؛ خدا که نمی‌تواند تمام سلطنت و دارایی‌اش را به حسین(علیه‌السلام) دهد. پس تعجب ندارد که در ازای آن هرگونه ثواب و منزلتی به زائران و گریه کنندگان سید الشهداء(علیه‌السلام) بدهد... سوار این را گفت و سید بحرالعلوم در فکر فرو رفت ولی تا سربلند کرد دید هیچ کس کنارش نیست! سید با خود گفت این مرد که بود؟ چگونه از فکر من خبر داد و یکباره آمد و رفت؟ اشک می‌ریخت که امام زمان(علیه‌السلام) را دیده و نشناخته... 📚منبع:عبقری الحسان، شیخ علی اکبر نهاوندی، ج1، ص119‏
✅زشت ترین قسمت بدن کجاست؟! 🍃زشت ترین قسمت بدن بینی بد فرم یا شکم بر آمده نیست، 🍃زشت ترین قسمت بدن ذهنی است که پر است از افکار منفی،خشم ،کینه پر است از بد بینی و بی اعتمادی، 🍃اگر ذهن آدمی زشت باشد، با هزار عمل جراحی که برای داشتن اندامی زیبا انجام میدهد، ذهن او همچنان زشت خواهد بود و او را زیبا جلوه نخواد داد. 🍃ای کاش مانند عمل زیبایی اندام کمی ذهنها را جراحی و زیبا میکردیم ذهن زیبا،زندگی را برای خود و اطرافیانش زیباتر جلوه میبخشد..!
✅داستان تشرف علامه حلی ره محضر امام زمان (عليه السلام) شب يود و تاريك. ستاره‌ها در دل آسمان مي‌درخشيدند. دل علامه هم روشن بود. شب جمعه‌اي ديگر بود و او هم چون هميشه يكه و تنها در دل بيابان به شوق زيارت مولايش حسين (عليه‌السلام) مي‌رفت.  مبهوت آسمان بود و عظمت پروردگارش. نفهميد غريبه پياده كي و چطور همراهش شد! به خود كه آمد ديد دارد با او از هر دري مي‌گويد. اما نه، كلام غريبه فراتر از آن بود كه اين طور حيفش كند. عظمت از كلامش مي‌باريد انگار! حسي غريب در وجود علامه چنگ مي‌زد. تصميم گرفت از مسايل علمي بپرسد. هرچه مي‌گفت غريبه بي‌درنگ پاسخ مي‌داد. همه آن مشكلات علمي‌اي را كه جمع كرده بود تا روزي از عالمي جواب بگيرد حالا داشت حل مي‌شد. هنوز سؤال علامه تمام نشده پاسخ غريبه حاضر بود. گويا همه آن سؤالات را از قبل شنيده و حال تنها آماده پاسخ بود. دريايي در دل علامه به تلاطم افتاده بود:«آخر چه طور! مگر مي شود!؟» اما جوابي براي سؤال خود پيدا نمي‌كرد. باز پرسيد، پرسيد و پرسيد، چون تشنه‌اي كه به آب رسيده باشد. اين‌بار غريبه نظري خلاف فتواي علامه داد و او با همه حيرتش نتوانست سكوت كند. به نظرش اين فتوا خلاف اصل و قاعده بود، گفت:«من اين را نمي‌پذيرم، حديثي طبق اين فتوا نداريم.» غريبه لبخندي زد و گفت: «شيخ طوسي در تهذيب حديثي در اين‌باره آورده است.» علامه باز لجاجت كرد، گفت:«نه، به ياد ندارم آن را در تهذيب ديده باشم.» غريبه كه سرشار آرامش بود پاسخ داد:«از اول آن نسخه تهذيب كه داري فلان قدر بشمار، در فلان صفحه و فلان سطر حديث را خواهي ديد.» علامه باز در شگفت ماند، توان حرف زدن نداشت. مات و مبهوت به چهره غريبه نگاه مي‌كرد. خيره شده بود به چشم‌هاي معصومش و زيرلب زمزمه مي‌كرد:«خداوندا! چه عظمتي در اين چشم‌هاست. چيست در اين نگاه كه اين‌طور ذوبم مي‌كند؟ كيست اين غريبه كه هم پايم شده است در دل اين صحرا؟ نكند ... نكند او همان گمشده‌اي است كه سال‌هاست به دنبالش هستم! نكند ...» تنش به لرزه درآمد. تازيانه از دستش به زمين افتاد. نتوانست تحمل بياورد، پرسيد:«آيا در زمان غيبت، ديدار امام عصر ممكن است؟» غريبه خم شد تا تازيانه را از زمين بردارد. دل در سينه علامه نبود ديگر. چه پاسخ خواهد داد، نمي‌دانست. غريبه قد راست كرد و تازيانه را ميان دست‌هاي علامه گذاشت. نگاهي به چهره آرام و بي‌قرار علامه كرد، گفت:«چگونه نمي‌توان ديد حال آن كه دست او ميان دست توست؟!» يكباره آسمان و ستارگانش را همه در برابر خود ديد: گويا خورشيد ميان دستهايش بود كه حرارتش داشت اين‌طور ذوبش مي‌كرد.پرده اشك، چشم‌هاي علامه را پوشاند. تاب نياورد ديگر. خود را از بالاي مركب پايين انداخت تا بر پاي مولايش بوسه بزند. مي‌خواست قالب تهي كند از شوق. جسم‌اش ديگر تاب اين همه التهاب و اضطراب و عشق را نياورد، از هوش رفت. چشم كه بازكرد، خودش بود و يك دنيا حسرت، كاش زودتر شناخته بود آن غريبه آشنا را. به خانه بازگشت. كتاب تهذيب را گشود. آري، حديث همان جا بود. درست همان صفحه و همان سطر. قلم برداشت و با دست لرزان بر حاشيه كتاب نوشت:«اين حديث، آن حديث است كه حضرت ولي‌عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خبر آن را به من داد و نشاني آن را با شماره صفحه و سطر كتاب برايم گفت.» چشمش به تازيانه پيش رويش افتاد. آن را به آرامي در دست گرفت. بوسيد، بوييد، چه عطر غريبي مي‌داد آن تازيانه كه بوي نرگس داشت. منابع: 1- حسن جلالي عزيزيان، نگاه سبز، ملاقات با امام زمان(عج)، دفتر نشر مصطفي، ص58. 2- محمدباقر ملبوبي، الوقايع و الحوادث، انتشارات دارالعلوم، ج4، ص10. 3- سيد نعمت‌الله حسيني، مردان علم در ميدان عمل، ص 354. منبع: ماهنامه ي ديدار آشنا- ش 80 – ارديبهشت 86 – ص 10.
» 🍁شیخ رجـبعلی خیاط (ره) : چرا به بے‌توجهید؟! چرا به یــــــس ڪم ‌توجـــهید؟! بابا مــن هــــمه مشڪلات را با یـــــس برطـــــرف می‌ڪــــنم. چرا یس نمی‌خوانۍ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شکایت تند یک زائر از حضرت عباس(ع) و معجزه شفا گرفتن ۲ دختر در حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
✅  زیبایی های ظهور امام زمان (عج) ⬅️1. تکامل عقول: 👈هنگامیکه امام زمان (عج الله) ظهور می فرماید 👈اولین لطفی که به مردم می کنند این است که عقلها را کامل می کنند . 💠امام باقر (ع) فرمودند: 👈هنگامیکه قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقل و خرد های انان را جمع می آورد اخلاقشان را کامل می گرداند و به وسیله ی او مردم به رشد و کمال می رسند. ⬅️2. فراوانی نعمت: 💠پیامبر خدا(ص)فرمودند: 👈امت من در زمان مهدی (عج)آنچنان از نعمت های الهی بهرمند میشوند که هرگز نظیر آن دیده نشده است, آسمان باران رحمتش را به صورت سیل آسا برآنها فرو می ریزد, زمین چیزی از گیاهانش را در خود باقی نمی گذارد و همه را می رویاند در آن روز ثروت به روی هم انباشته می شود به طوریکه هرکس بگوید:ای مهدی به من عطا کن می فرماید (آنچه خواستی) بگیر. ⬅️3. بی نیازی مردم: 💠پیامبر خدا (ص) فرمودند: 👈در آن هنگام زمین گنجینه های خود را برای او آشکار می سازد و برکت هایش را بیرون می ریزد 👈 انسان برای صدقه دادن و بخشش کردن جائی را نمی یابد 👈 زیرا بی نیازی همه ی ل را دربر می گیرد.باز پیامبر اکرم (ص)فرمودند:ایشان ثروت را به فراوانی در بین مردم می بخشد   👈کسی که درصدد صدقه دادن باشد اموالی را برداشته و بر مردم عرضه می کند اما به هرکس عرضه می کند می گوید من نیازی ندارم. ⬅️4. ادای دین: 💠امیر مومنان(ع)فرمودند: 👈اولین چیزی که از عدالت مهدی ظاهر می گردد این است که در سرتاسر جهان اعلام می شود 👈هر کس از شیعیان ما بستانکار است یاد آوری کند اگر کسی به اندازه ی یک دانه سیر و یا خردل بستانکار باشد به او عطا می کند 👈تا چه رسد به کسانیکه هزاران هزار درهم و دینار طلبکار باشند هرکس   هرچقدر طلبکار باشد به او عطا می فرماید. ⬅️5. امنیت: 💠امیر مومنان (ع)فرمودند: 👈راه ها امن می شود به طوریکه یک زن از عراق به شام می رود و پای خود را جز بر روی گیاه نمی گذارد 👈جواهرش را بر سرش گذاشته از هیچ درنده و درزنده خوئی نمی ترسد امنیت و آسایش از هر نظر تمام دنیا را فرا می گیرد 👈 و جائی در کره ی زمین باقی نمی ماند مگر اینکه تمام آن از گل و گیاه سبز و خرم می شود. ⬅️6. شفای مریضان: 👈در آن زمان هیچ نوع گرفتاری و بیماری نخواهد بود 💠امام باقر (ع)فرمودند: 👈هرکس قائم اهل بیت ما را درک کند اگر بیمار باشد بهبودی می یابد و اگر ناتوان باشد نیرومند می شود. ⬅️7. صفا و صمیمیت: 👈بر خلاف آنچه دشمنان بر ما تلقین کرده انداو همچون پدری مهربان می باشد که همه به او پناه می برندو به او عشق و مهر می ورزند. 💠رسول خدا(ص) فرمودند: 👈امت اسلام به مهدی مهر می ورزند و به سویش پناه می برند چنانکه زنبوران عسل به ملکه ی خود پناه می جویند 👈او عدالت را در پهنه ی گیتی می گستراند صفا و صمیمیت صدر اسلام را به آنها باز میگرداند خفته ای را بیدار نمی کند خونی را نمی ریزدمردم در زمان ظهور حضرت همچون قبل از ظهور نخواهند بود که خون یکدیگر را به راحتی و مثل زمان جاهلیت بریزند . درآن هنگام   پرندگان در آشیانه های خود شادمانندو ماهیان در قعر دریا ها به سرور می پردازند چشمه سار ها سرازیر شده و زمین چندین برابر محصول خود را می رو یاند 👈ساکنان زمین و آسمان به او عشق می ورزند آسمان بارانش را فرو می ریزد و زمین گیاهانش را می رویاند. 👈او هفت یا هشت یا نه سال در میان مردم زندگی می کند زندگان آرزو می کنند که ایکاش نیاکانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مشاهده می کردندو می دیدند که چگونه خداوند برکات خود را بر اهل زمین نازل فرموده است . ⬅️8. رام شدن درندگان: 💠امیر مومنان (ع) فرمودند: 👈مهدی شرق و غرب عالم را تحت سیطره خود در می آورد 👈 در آن زمان گرگ و گوسفند در یک مکان زندی می کنند 👈 کودکان خردسال با مارها و عقرب ها بازی می کنند و آسیبی به آنها نمی رسد شر از جهان رخت بر می بندد و تنها خیر و نیکی باقی می ماند. ⬅️9. تکامل علم و صنعت : 💠امام صادق (ع) فرمودند: 👈علم 27 حرف است و تا زمان مهدی بیش از 2 حرف کشف نمی شود 👈 ولکن حضرتش هر 27 حرف از علوم را پرده بر میدارد. ⬅️10. حاکمیت اسلام: 💠امام صادق (ع) فرمودند: 👈همه ی ادیان و مذاهب از روی زمین برداشته می شوند و جز دین خالص( اسلام) باقی نمی ماند. 👈به خدا سوگند که همه ناهماهنگی ادیان و مذاهب از بین می رود و فقط یک دین در سرتاسر جهان حکومت می کند 👈چنان که خداوند(در قرآن) می فرماید: ان الدین عند الله الاسلام فقط دین در نزد خدا اسلام است و بس .(آل عمران/19) 📚(بحارالانوار ج52 ص 336 - 📚بشارهالاسلام ص 265 - 📚منتخب الاثر ص 486 - مسند احمد حنبل ج 2 ص 52 برگرفته از کتاب اسرار آفرینش
※ مجموعه داستان ۱ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» ✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. ــــــــــــــــــ  پ. ن  : داشتم به خودم فکر می‌کردم: از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان می‌رساند، تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود ! یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم، و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ... امروز می‌فهمم رحم خدا را و منّت امام را، که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم! ※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد!
مجموعه داستان ۲ |ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز دوم | عبدالله بن مطیع پرده اول : ※ وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند». ـــــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید ! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را ! همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را ! همان " فقط تو و دیگر هیچ " را! ✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش!
※مجموعه داستان ۳ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز سوم |  فرزدق ※ فرزدق از شاعران شیعه است و همواره در مدح اهل بیت علیهم‌السلام شعر می‌سروده. امام علیه السلام در مسیر کوفه، فرزدق را دید. فرزدق سلام کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى، با آن که پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل ـ و پیروانش را کشتند؟ اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدان که " او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. (تذکر اول) امام علیه السلام از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!». امام(علیه السلام) فرمود: اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و "من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد". (تذکر دوم) ※ اما فرزدق نرفت! و امام، انتخاب او نبود! زیرا امام بسمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمئن بود، نتیجه‌ای جز کشته شدن نخواهد داشت! ـــــــــــــــــــــــــــــ پ. ن ※ صدق، صداقت، وفا، آنجایی معلوم می‌شود که تو بظاهر می‌بازی و کسی به پایت می‌ماند! اینکه از همان ابتدا نتیجه‌ی کربلا مشخص بود برای این است که فقــط آنانی به همراهی امام برسند، که جز "همراهی امام" چیز دیگری نمی‌خواستند. همان " فمعکم معکم لا مع غیرکم " را ... داشتم با خودم فکر می‌کردم: عجیب نیست که در مسیر یاری امام، هیچ چیز آسان جلو نمی‌رود! اگر آسان جلو می‌رفت که " همه می‌رسیدند " ! همیشه سخت‌ترین موانع در شروع یک حرکت کوچک یا بزرگ اتفاق می‌افتد، تا کار جلو نرود! مهم کار نیست که قرار است جلو نرود، که خدا به تحقق اهداف خویش، قادر است. مهم تویی که انتخاب می‌کنی در هجوم شدائد می‌مانی پای امام یا نه. ※ فقر، کمبود یار و ابزار، قضاوت، تحقیر و تهمت و .... اگر آمدند و ایستادی: آرام آرام به " أن یثبت لی قدم صدق " نزدیک میشوی! کسی که به " صدق " نرسید؛ (أن یبلغنی المقام المحمود) که همان مقام همراهی و معیت با امام است، محال است در درون او به ثمر برسد. فرزدق دوبار از امام تذکر برای همراه شدن گرفت و نفهمید! همان فرزدقی که مداح اهل بیت علیهم‌السلام بود... آخر شرایط، شرایط دلچسب و امیدوارانه‌ای نبود. " فرزدق" های درون ماست، که چرتکه می‌اندازد برای همراهی امام، مقام معیت اما ... ابزاری بنام چرتکه ندارد! است آنجا که تعیین می‌کند می‌مانی یا .....