❖﷽❖
#فتنه_های_آخرالزمان
١٧-اصبغ بن نباته از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
🐝«بسان زنبور عسل در ميان پرندگان باشيد،در ميان پرندگان پرندهاى نيست مگر اينكه زنبور عسل را ناتوان و كوچك مىشمارد،اگر پرندگان مىدانستند در تهيگاههاى(اندرون) آن چه بركتى نهفته است هرگز با او چنان رفتارى نمىكردند(يعنى او را رها نكرده و آزاد نمىگذاشتند)،
❣با مردم به زبانها و جسمهاى خويش آميزش داشته باشيد(يعنى حشر و نشر زبانى و جسمانى)ولى با دلهاى خويش و رفتارتان از آنان دورى كنيد،
💥قسم به آنكه جان من به دست اوست آنچه را دوست مىداريد نخواهيد ديد تا اينكه پارهاى از شما در روى ديگرى آب دهان اندازد و تا جايى كه بعضى از شما عدّۀ ديگر را دروغگويان بنامد
♥️و تا آنجا كه از شما-يا شايد فرموده باشد از شيعۀ من-باقى نماند مگر(عدّهاى ناچيز) همچون بىمقدارى سرمه در چشم و نمك در غذا،
🐛اكنون براى شما مثالى مىزنم و آن عبارت از مثل مردى است كه داراى گندمى باشد پس آن را پاك نموده و در خانهاى ريخته باشد و آن را به اميد خدا در آنجا رها كرده باشد،بعد به سر گندم خود باز گردد و ناگاه ببيند و در آن كرم افتاده است،پس آن را بيرون آورده پاك نمايد،سپس آن را بدان خانه باز گردانيده و آن را رها نموده،مدّتى در آنجا بماند باز نزد آن برگشته و ببيند كه ديگر بار تعدادى كرم به آن رسيده است،پس آن را خارج ساخته و تميز و پاك نموده(به محلّ اوّل)باز گردانيده باشد و پيوسته اين كار همچنان تكرار شود تا اينكه از آن مشتى همچون گندم خالص يك بته از خوشۀ گندم كه كرم نتوانسته هيچ آسيبى به آن برساند باقى بماند،شما نيز همين گونه مورد جداسازى قرار مىگيريد تا اينكه از شما باقى نماند مگر جماعتى كه فتنهها به آن زيانى نمىرساند»
📗 غیبت نعمانی ، صفحه 299
❖﷽❖
#فتنه_های_آخرالزمان
📜اصبغ بن نباته روايت كرده كه گفت: شنيدم حضرتامير المؤمنين عليه السّلام بمردم مىفرمود:
سلونى قبل ان تفقدونى لانّى بطرق السّماء اعلم من العلماء و بطرق الارض اعلم من العالم.
يعنى: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد هر چه ميخواهيد از من بپرسيد. زيرا كه من از همۀ دانشمندان به راههاى آسمان داناتر، و از تمام مردم روى زمين براههاى زمين آشناترم.
منم سرور دين و آقاى مؤمنين و پيشواى پرهيزكاران، منم پاداش دهندۀ مردم در روز رستخيز و تقسيمكنندۀ آتش دوزخ و كليد دار بهشت و صاحب حوض كوثر و ترازوى قيامت و صاحب اعراف.
هر امامى از ما آشناى باوضاع تمام اهل ولايتش ميباشد چنان كه خداوند در اين آيه ميفرمايد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ».
اى مردم! پيش از آنكه مرا از دست بدهيد آنچه ميخواهيد از من بپرسيد قبل از آنكه از جانب مشرق آشوبى برپا شود كه هنگام اشتعال نائره آن بالا گيرد و بعد كه خاموش شد مردى را در كام خود فرو برده نابود گرداند و شعله آتشى از مغرب زمين دامن خود را بالا زده و ميگويد: اى واى بر آنها كه طعمه من شوند پس هنگامى كه گردش آسمان طولانى شد خواهيد گفت: (آن مهدى موعود) مرده يا هلاك شده و بكدام بيابان رفته است. آن روز تأويل اين آيه مصداق پيدا ميكند «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ»...» و براى آن نشانهها و علائمى است.
❇️ اول آنها محاصره كوفه است بوسيلۀ نگهبانان و خندق، و رخنه كردن آب در كوچههاى كوفه، و تعطيل مساجد در مدت چهل شب، و پيدا شدن هيكل و برافراشته شدن پرچمها در اطراف مسجد بزرگ كوفه، و قاتل و مقتولى كه هر دو در آتش دست و پا ميزنند، و قتل و مرگ شايع؛ و كشته شدن مردى پاكدل (نفس زكيه) با هفتاد نفر در بيرون كوفه، و شخصى كه در بين ركن و مقام سر او را از تن جدا ميسازند و كشته شدن اشقع در موقع بيعت گرفتن بتها بطور صبر، و خروج سفيانى با پرچم سرخى كه سركرده آنها مردى از قبيلۀ كلب است. و رفتن دوازده نفر از لشكر سفيانى بطرف مكه و مدينه كه سرلشكر آنها مردى از بنى اميه بنام خزيمه است. چشم چپش نابينا گشته، و در چشم راستش لكۀ غليظى است، و خود را بمردان شبيه نموده.
هر جا ميرود فتح ميكند تا آنكه وارد مدينه مىشود، در خانهاى كه آن را خانۀ ابو الحسن اموى ميگويند فرود مىآيد. آنگاه لشكرى براى گرفتن مردى از خاندان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه شيعيان گرد وى اجتماع نمودهاند و در آن موقع از مدينه بمكه باز ميگردد، ميفرستد.
سرلشكر سفيانى مردى از قبيلۀ غطفان است. موقعى كه آن لشكر بوسط «قاع ابيض» ميرسند بزمين فرو ميروند كسى از آنها باقى نماند جز يك نفر كه خداوند رويش را به پشت برميگرداند. تا برگردد و مردم را از بيدينى برحذر دارد و براى بقيه اتباع سفيانى عبرتى باشد. آن روز موقع تأويل اين آيۀ شريفه است
✨ «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ».(سبأ/51)