۰ ۰ 📝کنار حاج محسن، در اردوگاه تخریب یعنی آن سوی اردوگاه دوکوهه ایستاده بودیم و باهم گرم صحبت بودیم. 📝یکی از بچه های تخریب که خیلی هم شوخ و مزه پران بود از راه رسید و پس از سلام و علیک گرم، رو به حاجی کرد و با خنده گفت: "حاجی جون! یه سوال ازت دارم راستشو بهم  میگی؟" 📝حاجی در حالی که می خندید دستی بر شانه او زد و گفت: "سوالت را بپرس""می خواستم بپرسم شما شب ها وقتی می خوابین، با توجه به این ریش بلند و زیبایی که دارین، پتو رو روی ریشتون می کشید یا زیر ریشتون؟😄"😂 📝حاجی دستی به ریش حنایی رنگ و بلند خود کشید و گفت: "چی شده که شما امروز به ریش بنده گیر دادی؟🤔🤔" -📝"هیچی حاجی همینجوری !!!😁" حاجی همینطوری به محاسن نرمش دست می کشید. نگاهی به آن می انداخت. معلوم بود این سوال تا به حال برای خود او پیش نیامده بود و داشت در ذهن خود مرور می کرد که دیشب یا شبهای گذشته، هنگام خواب، پتو را روی محاسنش کشیده یا زیر آن.😐😐 📝جوان بسیجی که معلوم بود به مقصد خود رسیده است، خنده ای کرد و گفت: "نگفتی حاجی! 😀 میخوای فردا بیام جواب بگیرم؟" و همچنان می خندید. . . 📝حاجی تبسمی کرد و گفت: "باشه بعداً جوابت رو میدم.😁" 💚@yazeynb💚 یکی دو روزی گذشت. دست بر قضا وقتی داشتم با حاجی صحبت می کردم همان جوانک بسیجی از کنارمان رد شد. حاجی او را صدا زد. جلو که آمد پس از سلام و علیک با خنده ریز و زیرکی به حاجی گفت: "چی شد؟ حاج آقا جواب ما رو ندادی ها ؟؟!!😅"😁 💚@yazeynb💚 📝حاجی با عصبانیت آمیخته به خنده گفت: "پدر آمرزیده! یه سوالی کردی که این چند روزه پدر من در اومده. هر شب وقتی می خوام بخوابم فکر سوال جنابعالی ام. پتو رو می کشم روی ریشم، نفسم بند می آد. می کشم زیر ریشم، سردم میشه. 😂 😂😂 💚@yazeynb💚 📝خلاصه این هفته با این سوال الکی تو نتونستم بخوابم." هر سه زدیم زیر خنده. 😂 دست آخر جوان بسیجی گفت: "پس آخرش جوابی برای این سوال من پیدا نکردی؟" #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات🌹

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ﷽ #سخنان‌بسیار‌زیبا‌وآموزنده‌شهید👌 #دکترمصطفی‌چمران😍👌 #سالروز‌شهادت‌۳۱خرداد🗓 📝خدایا، هنگامی که شیپور جنگ طنین انداز می شود، قلب من شکفته شده به هیجان در می آید زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص می کند. 🌹@yazeynb🌺 📝می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست. 🌹@yazeynb🌺 📝به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه ی شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه ی بعد به شما آرامش می دهم; آرامشی ابدی.  📝اگر امام زمان غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او... این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم. 🌹@yazeynb🌺 📝خدایا هدایتم کن ، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم ، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.  🌹@yazeynb🌺 📝خدایا محتاجم نکن که تهمت به کسی بزنم ، زیرا تهمت خیانت ظالمانه ای است  📝خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم ، که بی احترامی به یک انسان همانا کفر خدای بزرگ است. 🌹@yazeynb🌺 #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات🌹

۰ ۰ 🌹#شهید‌آیت‌الله‌محمد‌صدوقی» 🌹#سالروز‌شهادت 🌹@yazeynb🌹 ◽️تاریخ تولد: 1284/01/01 - یزد ◽️تاریخ شهادت : 1361/04/11 -مسجد ملااسماعیل ◽️مزارشهید: گلزار شهدای مسجد حظیره #فرازی‌از‌وصیتنامه‌شهید👇👇 🌹@yazeynb🌹 اکنون که آن شهیدان به خون خفته نگران این انقلاب کبیرند که مبادا از مسیر اصلی منحرف گردد، ملت وظیفه دارند از خون آنها حراست نموده. پس از یکسره شدن کار صدام دیگر اسرائیل و امثال اسرائیل باقی نخواهند ماند. 🌹@yazeynb🌹 #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات🌹

۰ ۰ #مهمون‌ویژه‌امروز‌ما‌ 👇 #شهید‌محمد‌رضا‌تورجی‌زاده😍 #سالروز‌ولادت❤️ او رود جنون بود ڪه دریا می‌شــد با بیرق آفتاب برپا می‌شــد پرواز اگر نبود، معلوم نبود این مرد چگونه در زمین جا می‌شــد 🌹@yazeynb🌹 ◽️نام: محمدرضا ◽️نام خانوادگی: تورجی زاده ◽️نام پدر: حسن ◽️ولادت: 1343/4/23 ◽️محل تولد:محله #شهیدان/اصفهان ◽️تاریخ #شهادت: 1366/2/5 ◽️محل #شهادت:بانه #فرازی‌از‌وصیتنامه‌شهید👇👇 🌹@yazeynb🌹 الحمدالله رب‌العالمین، شهادت می‌دهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسان‌ها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است. شهادت می‌دهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است. 🌹@yazeynb🌹 امشب که قلم بر کاغذ می‌رانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهده‌ام گذاشته شده از ایثار جان و … هیچ دریغی ندارم. 🌹@yazeynb🌹 #سالروز‌ولادتت‌مبارک😍 #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹

۰ ۰ #مهمون‌ویژه‌امروز‌ما👇 #شهیدایرج‌نجفی‌قلعه‌چندری😍 @yazeynb @yazeynb مهربانی‌ات را با گل‌ها در میان بگذار با سنگ‌ها با رودی که می‌رود .. مهربانی‌ات را با #جنگ در میان بگذار .. صدای تــو چشمه‌ای خواهد شد و انسان را با انسان آشتی خواهد داد... #کلامی‌از‌بهشت👌👌 @yazeynb @yazeynb به قرآن زياد توجه كنيد. راضي نشويد كه در روز قيامت، قرآن در حضور خدا از ما شكايت كند. هر روز لااقل چند آيه بخوانيد به شما باد نماز، نماز، نماز بر شما باد نماز شب«اَلا بِذِكرالله تَطمَئِنَ القُلوب» #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹 @yazeynb @yazeynb

۰ ۰ #مهمون‌ویژه‌امروز‌ما 👇 #شهید‌عبد‌الحمید‌دیالمه 😍 همہ گویند #از‌جــان گذشت اما من گویمت چگونہ از #دلـــ گذشت ؟! ای کسی ڪه مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی تو را با خدا چہ #عهدی بود ڪه از این ڪرامت برخوردار شدی نام شهید برازنده توست ای #شهید @yazeynb @yazeynb #ویژگی‌های‌شخصیتی‌شهید‌دیالمه👇👇 📑اهل مطالعه و تحقیق بود. دامنه مطالعاتش گسترده بود. حرف‌های مختلف و کتاب‌های گوناگون فکری را می خواند و در حد خودش، کتابخانه وسیعی داشت @yazeynb @yazeynb 📑و با این‌که رشته‌اش داروسازی بود و دانشکده پزشکی پاتوق اولیه‌اش بود، اما در معارف اسلامی ید طولایی داشت. معارف اسلامی سیرابش می‌کرد. 📑 مباحث مبنایی معارفی و ایدئولوژیک را خوب مطالعه کرده بود. دوره متوسطه که درس می‌خواند با پدرش به جلسات انجمن اسلامی پزشکان می‌رفت و به شهید مطهری ابراز علاقه می‌کرد. @yazeynb @yazeynb #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹

#مهمون‌ویژه‌امروز‌ما 👇 #روحانی‌شهـید‌حجت‌السلام #عبدالله‌میثمی😍 @yazeynb @yazeynb شهدا شهید شدند چون : آنها بہ دنبال لباس تڪ سایز شهادت و مابہ دنبال تنوع در لباسهایمان هستیم آنقدر در داشتن دنیا اسراف ڪردیم ڪہ جامانده‌ایم! #ڪلام‌شهـید👌👌 توان مـــا ؛ به اندازهٔ‌ امکاناتِ در دست ما نیسـت توان ما به اندازهٔ اتّصال ما ، با خداست . . . @yazeynb @yazeynb ◻️تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۰۳/۰۹ ◻️محل تولد : اصفهان ◻️تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ ◻️محل شهادت: شلمچه ◻️عملیات : کربلای ۵ ◻️مزار شهید :گلستان شهدای اصفهان #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹 @yazeynb @yazeynb

#سردار‌شهیدحاج‌مهدی‌زارع @yazeynb ◽️تولد 1334/1/22بیضاء (فارس) ◽️فرمانده گردان امام حسین.ع. ◽️شهادت 1365/10/4 شلمچه_عملیات کربلای 4. ◽️مزار: گلزار شهدای شیراز.کنار شهید سید محمد کدخدا. . 📑راز دیدار مهدی با آقا امام علی .ع. . زمستان سال 56 بود که یک خواب جمشید را به آنچه لایقش بود پیوند داد. . شب از نیمه گذشته بود. @yazeynb 📑 جمشید با گونه های خیس در حال نماز و دعا بود. صدای در حیاط او را به خود آورد . در را که باز کرد، موجی از نور او را به عقب راند . چشم هایش به سمت کانون نور خیره شد. @yazeynb 📑 از کانون نور طنین صدایی گرم، به دلهره اش پایان داد : آرام باش فرزندم، من .. . خواست خودش را به زمین بیندازد تا پای "آقا" را ببوسد که دست گرم "آقا" بر شانه هایش نشست : @yazeynb 📑آرام باش فرزندم! #من‌علی‌هستم! از امروز نام تو "مهدی" است. تو از سربازان اسلام خواهی بود و بزودی در قیامی بزرگ شریک خواهی شد! @yazeynb 📑 حیرت زده و مضطرب از خواب برخواست. خیس عرق بود. بوی عطر عجیبی را در فضای اتاق حس میکرد... از خود بیخود شده بود. صدای های های گریه اش ، همه اهل خانه را بیدار کرد و او به نام مهدی می اندیشید .. @yazeynb #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹

📑من از نوجوانی به موتورسیکلت بسیار علاقه داشتم و در منزل هم به خرید موتور بسیار پافشاری می‌کردم اما هیچکس مرا تحویل نمی‌گرفت @yazeynb 📑 تا اینکه یک روز به مزار پدر رفتم و از او خواستم برایم موتور بخرد. درست همان شب پدر را در خواب دیدم که من را به یک فروشگاه موتورسیکلت برد 📑 و برایم موتوری خریداری کرد و یک فقره چک به مبلغ یک میلیون و 380 هزار تومان نوشت و به مغازه‌دار داد. @yazeynb 📑بنیاد شهید برای خانواده‌های شهدا سهام‌هایی خریداری می‌کرد و هنگامی که فرزندان شهدا بزرگ می‌شدند سود این سهام‌ها را به آنها می‌داد. @yazeynb 📑درست فردای شبی که خواب پدر را دیدم پاکتی از بنیاد شهید به منزل ما آمده بود و این پاکت متعلق به من بود، هنگامی که پاکت را باز کردم دیدم یک فقره چک به مبلغ یک میلیون و 380 هزار تومان در این پاکت بود که به من تعلق گرفته بود. این هدیه‌ ارزشمندی بود که از طرف پدر دریافت کردم @yazeynb #روحش‌شاد‌یادش‌همراه‌باصلوات 🌹