༻﷽༺جواد نجاتی✍: دلم عجیب هوایی شده بود هوای عزیزانم که جز خاطراتی از بزرگترها چیزی ازشان در ذهنم ندارم ، رفتم در کوچه باغ خاطرات پدرم ، عکس ها و نامه ها و وسایلش را با چشمی پر از اشک نظاره میکردم که این عکسی قدیمی و زیبا از دو سردار دلاور ، دو برادر پهلوان ومشتی که صیغه اخوت خوانده بودند را دیدم ، دو برادری که تا ثانیه های آخر در کنار هم و دوشادوش در جبهه های غرب جانفشانی ها کردند ، به راستی خاطرات دلاوری ها و جوانمردی هایشان زبانزد تمام همرزمان و رفقایشان است و تاصبح قیامت بر لوح مردانگی این سرزمین حک. به گفته بزرگترها بعد از شهادت پدرم سردار شهید احمد که فرمانده💚@yazeynb💚 گردان امام حسن(ع) بودند و با وجود تمام فعالیت ها و مشغله هایش در جبههها و سپاه ، ثانیه ای خانواده مارا تنها نگذاشت و تمام امورات زندگی خانواده مارا تاروزی که زنده بود انجام میداد و رسیدگی میکرد و هیچ وقت نگذاشت جای خالی برادر شهیدش برای خانواده ما احساس شود ، مادر بزرگوار شهید ابراهیم نجاتی تعریف میکرد وقتی احمد شهید شد تازه جای خالی ابراهیم راهم احساس کردیم#روحپاکشانشادودرآرامشابدی💚@yazeynb💚
༻﷽༺
جواد نجاتی✍:
💚@yazeynb💚
دلم عجیب هوایی شده بود هوای عزیزانم که جز خاطراتی از بزرگترها چیزی ازشان در ذهنم ندارم ، رفتم در کوچه باغ خاطرات پدرم ، عکس ها و نامه ها و وسایلش را با چشمی پر از اشک نظاره میکردم که این عکسی قدیمی و زیبا از دو سردار دلاور ، دو برادر پهلوان ومشتی که صیغه اخوت خوانده بودند را دیدم ، دو برادری که تا ثانیه های آخر در کنار هم و دوشادوش در جبهه های غرب جانفشانی ها کردند ، به راستی خاطرات دلاوری ها و جوانمردی هایشان زبانزد تمام همرزمان و رفقایشان است و تاصبح قیامت بر لوح مردانگی این سرزمین حک.
💚@yazeynb💚
به گفته بزرگترها بعد از شهادت پدرم سردار شهید احمد سالمیان که فرمانده گردان امام حسن(ع) بودند و با وجود تمام فعالیت ها و مشغله هایش در جبههها و سپاه ، ثانیه ای خانواده مارا تنها نگذاشت و تمام امورات زندگی خانواده مارا تاروزی که زنده بود انجام میداد و رسیدگی میکرد و هیچ وقت
💚@yazeynb💚
نگذاشت جای خالی برادر شهیدش برای خانواده ما احساس شود ، مادر بزرگوار شهید ابراهیم نجاتی تعریف میکرد وقتی احمد شهید شد تازه جای خالی ابراهیم راهم احساس کردیم
#روحپاکشانشادودرآرامشابدی
༻﷽༺
جواد نجاتی✍:
دلم عجیب هوایی شده بود هوای عزیزانم که جز خاطراتی از بزرگترها چیزی ازشان در ذهنم ندارم ، رفتم در کوچه باغ خاطرات پدرم ، عکس ها و نامه ها و وسایلش را با چشمی پر از اشک نظاره میکردم که این عکسی قدیمی و زیبا از دو سردار دلاور ، دو برادر پهلوان ومشتی که صیغه اخوت خوانده بودند را دیدم ، دو برادری که تا ثانیه های آخر در کنار هم و دوشادوش در جبهه های غرب جانفشانی ها کردند ، به راستی خاطرات دلاوری ها و جوانمردی هایشان زبانزد تمام همرزمان و رفقایشان است و تاصبح قیامت بر لوح مردانگی این سرزمین حک.
💚@yazeynb💚
به گفته بزرگترها بعد از شهادت پدرم سردار شهید احمد سالمیان که فرمانده گردان امام حسن(ع) بودند و با وجود تمام فعالیت ها و مشغله هایش در جبههها و سپاه ، ثانیه ای خانواده مارا
💚@yazeynb💚
تنها نگذاشت و تمام امورات زندگی خانواده مارا تاروزی که زنده بود انجام میداد و رسیدگی میکرد و هیچ وقت نگذاشت جای خالی برادر شهیدش برای خانواده ما احساس شود ، مادر بزرگوار شهید ابراهیم نجاتی تعریف میکرد وقتی احمد شهید شد تازه جای خالی ابراهیم راهم احساس کردیم
#روحپاکشانشادودرآرامشابدی