eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
21.8هزار ویدیو
116 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید چمران : 🌹@yazeynb🌺 شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، طاقت نمی آوردم و میگفتم : "بسه دیگه ! استراحت کن شدی " 🌹@yazeynb🌺 او می گفت : " اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست میشود باید سود در که زندگیش بگذرد ، ما قرار باشد نماز شب نخوانیم ، ورشکست میشویم. " اما من که خیلی ها با گریه مصطفی بیدار می شدم کوتاه نمی آمدم و می گفتم : 🌹@yazeynb🌺 " اگر اینها که اینقدر از شما بفهمند این طور گریه میکنید... شما چه معصیت دارید ؟ چه گناهی دارید ؟ خدا همه چیز به داده، همین که شب بلند می شوید خود یک توفیق است " 🌹@yazeynb🌺 آن وقت گریه اش هق هق می شد و میگفت : " آیا به خاطر این که خدا داده اورا شکر نکنم ؟... 🌹@yazeynb🌺 و نهمین سالروز گرامی باذکرصلوات🌺🍃
راوی دوست صمیمی علی الهادی: 🌹@yazeynb🌹 دوستم علی الهادی علاقه زیادی به احمد مشلب داشت. این شهید اهل شهر نبطیه بود. علی دوماه قبل از برایم از خوابش گفت، و اینطور تعریف کرد: یک شب در خواب شهیدم را دیدم ، 🌹@yazeynb🌹 از او پرسیدم شما احمد مشلب هستی؟ گفت: بله، گفتم از شما بک درخواست دارم، و آن اینکه من را نیز جزء در لیستی که زهراء سلام الله علیها می نویسند و شما را گلچین میکنند بنویس. احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟ گفتم: الهادی احمد مشلب دوباره گفت: این 🌹@yazeynb🌹 اسم برای من آشناست ، من اسم تو را در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد... اینطور شد که دوستم الهادی دو ماه بعد شد. 🌹@yazeynb🌹
بلندش کرد دید یه تیر خورده به پیشونیش و شهید شده🍃⚘🍃 فکر اذیتمون می کرد... غریبانه شهید شده بود.😭 توی تنهایی ، نیمه شب ، بدون اینکه کسی بفهمه خیلی خودمون رو می خوردیم و ناراحت بودیم😭 با بچه ها و رفقای قرار گذاشتیم روز بعد از یه مجلس یاد بود براش تو سنگر خود شهید برگزار کنیم ، همه قبول کردند.😭 @yazeynb صبح شد همه اومده بودند قبل از شروع مراسم نصراله رستگار گفت : بچه ها دیشب مهدی رو دیدم ، میگفت به بچه ها بگو کسی برای من گریه نکنه ، ناراحت نباشه ،جای من خیلی خوبه🍃⚘🍃 @yazeynb [آخه اون لحظه ای که تیر به سرم اصابت کرد جسمم به زمین نیفتاد سر به دامن بی کفن گذاشتم ، اون لحظه آقا بالا سرم بود ، تو دامن آقا اباعبدالله (ع)⚘جون دادم… 😭😭 علیک یا اباعبدالله 😭😭] سرانجام مهدی شاهدی هم در تاریخ ۶۵/۱۰/۱۶ در منطقه فاو به آرزویش که همان بود رسید.🍃⚘🍃 @yazeynb پیکرایشان پس از تشییع در زادگاهش بهبهان خاکسپاری شد. 🍃⚘🍃
به روایت از یکی از رزمندگان : مهدی از بهترین دوستامون تو جبهه بود ، و ریا ، نماز هاش خیلی بود.😔   آخر ، چند روز قبل از مدام این یه بیت شعرروباخودش زمزمه می کرد :😭👇 عاشق که شدی تیر به سر باید خورد 🍃⚘🍃@yazeynb زهری است که مانند عسل باید خورد هیچ کدوم از بچه ها نمی دونستن که مهدی از خوندن این یه بیت شعر چیه ؟! گذشت تا اینکه خبر بین بچه ها پیچید @yazeynb وقتی بالا سرش حاضر شدیم دیدم یه تیر خورده پیشونیش به حالت سجده افتاده و به رسیده 😭 اون موقع بود که فهمیدیم می خواست با خواندن اون یه بیت شعر چه چیزی رو بهمون بفهمونه😭 پست نگهبانی اش افتاده بود نیمه شب سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش رومی پایید آروم آروم هم با خودش زمزمه می کرد نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره ... @yazeynb دید افتاده به سجده با صورت افتاده بود روی خاک 😭 🍃⚘🍃