💥#حجاب:👇
🌹@yazeynb🌹
🌷وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷"مرا بکشید ولی چادرم را
🌹@yazeynb🌹
برندارید..." 👌طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم
🌹@yazeynb🌹
اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر
🌹@yazeynb🌹
اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصر_کاوه
برشی از زندگی #شهیده_طیبه_واعظی
🌹@yazeynb🌹
من ماسک میزنم
◾️🖤◾️@yazeynb◼️🖤◼️
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
🚩باران شدیدی ...
در تهـران باریده بود ؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند !
همان موقع ابراهـیم از راه رسید ،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا ،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد !
ابراهـیم ...
از این کارها زیاد انجام میداد !
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش
نداشت ! مخصوصا زمانی که خیلـی
بینِ بچه هـا مطرح بود ...
🚩خانواده های مستحق: در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهیم گفتم؛ برادر هادی، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح می دانی بیا و بگیر. در جواب ابراهیم خیلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟... گفتم: آخر هفته... بعد ابراهیم گفت: سه تا آدرس را می نویسم، تهران رفتی حقوقم رو در این خونه ها بده!... من هم این کارو انجام دادم. بعدها فهمیدم هر سه، از خانواده های مستحق و آبرودار بودند. راوی سردار محمدکوثری
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
#شهید_ابراهیم_هادی
🥀🥀💦💦@yazeynb💦💦🥀🥀
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
💥زینب سلام الله علیها کیست!؟
☑️حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر فرمودند: «خواهرم زینب! مرا در نماز شبت دعا كن».
☑️حضرت سجاد (ع) فرمودند: «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»... بهترین توصیفی که من درباره حضرت زینب (س) دیده ام فرمایش حضرت امام سجاد (ع): تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی.
📚عوالم العلوم ؛ ج 11 , ص 955
🥀🥀💦💦@yazeynb💦💦🥀🥀
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
#اگر_مدافعان_حرم_نبودند👇
💢قسمتی از جنایات هولناک داعش:
💥نیروهای داعش ۹۰ درصد سوریه و ۵۸ درصد عراق را اشغال کردند و حتی به دیوار زینبیه دمشق رسیدند ⭕ِِ... داعش زمانی که به نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رسید بر روی دیوار حرم شعار می نوشت که هنوز بخشی از این شعارها موجود است ⭕️...فرمانده داعش بر روی بی سیم خود در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) رجز می خواند و می گفت که حضرت عباس(ع) کجایی که ما حضرت زینب را از قبر بیرون خواهیم کشید⭕️... داعش به منزلی در سوریه حمله کرد، در حالی که در این منزل چهار کودک به همراه پدر و مادر در حال غذا خوردن بودند، داعش سر یکی از دختران که ۹ سال بیشتر نداشت را برید به طوری که خون این دختر بر روی غذاها ریخت و خانواده دختر را مجبور کرد که این غذا را به همراه خون جگر گوشه شان بخورند ⭕️... داعش نوزاد تازه به دنیا آمده را از دستان پدر و مادر می گرفت و آنان را لخت می کرد و بر سینه دیوار می چسباند و با نیزه با این بدن دارت بازی می کرد، داعش شکم مادر باردار را در مقابل چشم شوهرش پاره می کرد و شرط بندی می کرد که فرزندی که دختر است یا پسر، از شکم این مادر بیرون می آید ⭕... در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادرفرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
⭕ قسمتی از سخنرانی ️سردار عبدالفتاح اهوازیان در مراسم جشن پیروزی جبهه مقاومت در مهدیه ورامین...
💥عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از دخترش بود. یک دفعه گفتم: "آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی؟لااقل اجازه بده بچه به دنیا بیاید... که گفت: زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟... دلت میآید حضرت زینب (س) دوباره اسیری بکشد؟ بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم... من اواخر دوره بارداریام بود و روزهای سختی را میگذراندم. به او گفتم: خسته شدم. زودتر بیا خانه... گفت: "زهره جان! سپردم تان به حضرت زینب (س) و ازخانم خواستهام به شما سربزند. 🍂حلما تنها فرزندم که 17 روز بعداز شهادت پدرش متولد شد.حلما بچه اولم بود ودوست داشتم همسرم کنارم باشد... ولی میدائم نشد. همان حرفش را در ذهنم مرور میکردم و حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) را صدا میکردم و به آنها سلام میدادم و میگفتم حتما همه این عزیزان اینجا پیش من هستند... راوی همسر شهید مدافع حرم میثم نجفی
⭐خــــــــــواهـرای غــــــــواص👈گردان حضرت "زینب" 👇
💥وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (س) بروی. شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (س) متعلق به خواهران است. به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد. اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد... هنگامی که میخواست به سمت گردان حضرت زینب (س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در دزفول مستقر است. شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید، من را به گردان علیاصغر (ع) علیاکبر (ع) گردان امام حسین (ع) بفرستید, این همه گردان، چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازم الاجرا بود.شهید ملکی در طول راه به این میاندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟اصلا اینها چرا غواص شدهاند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.” هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد. راننده که از پشت سر شهید ملکی میآمد، با تعجب گفت: 👤 حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟ شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این" خواهرای غواص" راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض میکنند. اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده وفهمید ماجرای گردان حضر
ت زینب چیه!!
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🚩راوی : سردار علی فضلی
🥀🥀💦💦@yazeynb💦💦🥀🥀
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
🌹محور همه فعاليتهايش نماز بود..ِ. ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت مي خواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد. ديگران را هم به نمازجماعت دعوت ميکرد.ابراهیم حتی قبل از انقلاب ، نمازهای صبح را در مسجد و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائی می انداخت؛ به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت نماز است..
💥بهتريــن مثال آن ، نمازجماعت در گود زورخانــه بود. وقتی كار ورزش به اذان مي رسيد ، ورزش را قطع مي کرد و نماز جماعت را بر پا مي نمود. بارها در مسير سفر، يا در جبهه ، وقتی موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد. صدای رسای ابراهيم و اذان زیبای او همه را مجذوب خود ميکرد. او مصداق اين کلام نورانی پیامبر اعظم (ص) بود که ميفرمايند: خداوند وعده فرموده ؛ مؤذن و فردی که وضو مي گيرد و در نماز جماعت مسجد شرکت ميکند را بدون حساب به بهشت ببرد.
💥ابراهيم در همان دوران با بيشتر بچه های مساجد محل رفيق شده بود. او از دوران جوانی يک عبا برای خودش تهيه کرده بود و بیشتر اوقات با عبا نماز ميخواند.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع:📗 سلام بر ابراهیم