ان شاءالله هيچ مردی شرمنده زن و بچه اش نشه😭
، يكی ديگه از جاهايی كه حسين شرمنده شد اون جايي بود كه علی اكبر گفت: بابا! تشنگي امانم رو بريده"يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي.😭
ابی عبدلله گفت: بابا بيا بغلم، يادته يه روزي توی مسجد رو دامنم نشسته بودی، يادته هوس انگور كردي؟ شاخه ي انگور رو دادم دستت، يادته گفتم:
ان شاءالله هيچ روزی نياد از من چيزی بخوای نتونم فراهم كنم😭
اما امروز حسين شرمنده شد، زبان به زبان علی گذاشت، هر دو گريه كردن، بابا تو كه از من تشنه تری بابا...😭
حسین...😭
بار دوم رفت ميدان، ميدانی رفت ديدنی، اين روضه خوندنش خيلی سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم حرفش رو بزنه...😭
امام زمان حلالم کن😭
🌴 #یازینب...
بار دوم رفت ميدان، ميدانی رفت ديدنی، اين روضه خوندنش خيلی سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم
یاعلی اکبر 😭
وقتی شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علی اكبر😭
بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گردن اسب، اسب تعليم ديده است، آموزش ديده است، بايد سوارش رو از ميدان جنگ دور كنه، لذا وقتي علي اكبر خودش رو انداخت رو گردن اسب، نوشتن خونِ سرش چشمای اسب رو گرفت، اسب به جای اينكه بياد عقب، رفت وسطِ لشكر دشمن😭
ابی عبدالله ديد اون وسط گرد و خاك بلند شده، رفت روی بلندی، جلو دَرِ خيمه قرار نداشت، خانوم سكينه از كنار باباش تكون نخورد، ميگه: دستم تو دستِ بابام بود، يه لحظه ديدم وسط ميدان گرد و خاك شد، يه صدايی اومد" اَبَتاه!..." بابا! بيا...😭
بابا حسین بیا...😭
🌴 #یازینب...
یاعلی اکبر 😭 وقتی شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علی اكبر😭 بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گر
خانوم حضرت سكينه. ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت😭
چشمای بابام رو نگاه كردم سفيدی چشماش پيدا شد..😭
🌴 #یازینب...
خانوم حضرت سكينه. ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت😭 چشمای بابام رو نگاه كردم سفيدی چشماش پيدا شد..😭
هنوز علی اكبری نديده اِرباً اِربا نديده😭
لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا😭
دست و پا گم كرد، ركاب رو گم كرد، يه جوریخودش رو رسوند، روضه ی علی اكبر از اينجا به بعد شروع ميشه، رسيد بالاسَرِ علي اكبر، ابی عبدالله از بالای ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد،
نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!...😭
يعنی داد ميزد:پسرم! تا صدای حسين بلند شد، عمرسعد گفت: اين صداي حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم😭
همه رو جمع كردن دور حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به ارباب ما😭
حسين....😭
امان از دل زینب..😭
#محرم
🌴 #یازینب...
هنوز علی اكبری نديده اِرباً اِربا نديده😭 لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا😭
پاشو عصای دست بابا
پاشو علی اِرباً اِربا..😭
علی اکبرم پاشو..😭
🌴 #یازینب...
پاشو عصای دست بابا پاشو علی اِرباً اِربا..😭 علی اکبرم پاشو..😭
اِرباً اِربا" فقط برا علی اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره..😭
يعنی نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوری زدن بدن پاشيد، اما برا #امام_حسين وقت داشتن، سه ساعت توی گودال..😭
ای حسين..😭
🌴 #یازینب...
پاشو عصای دست بابا پاشو علی اِرباً اِربا..😭 علی اکبرم پاشو..😭
پاشو عصای دست بابا
پاشو عليِ اِرباً اِربا
تنت چه درهمه واويلا..😭
صاحب روضه ی امشب خودِ حضرت زهراست😭
ميگن: كربلا رفتيد چند كارو انجام نديد، تو حرم حضرت اباالفضل روضه ی آب نخونيد😭
ميگن: شب جمعه كربلا روضه ی علی اكبر نخونيد، آخه مادرش زهرا كربلاست، ميگن: تو حرم ابی عبدالله بچه شير نديد...😭
حسین ...😭
علی اکبرم..😭
پاشو يه فكری كن برا من
رسيده عمه بين دشمن
به گريه هام دارن ميخندن...😭
امان از دل زینب...😭
حسین...😭
نشست ابي عبدالله، سر علی اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشی شده😭
خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ی علی اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جای اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش..😭
قربونت برم حسين جان😭
يه نگاه كرد ديد همه ی خاك پر علی اكبر شده، ابی عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علی گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند،
😭😭
#محرم
🌴 #یازینب...
نشست ابي عبدالله، سر علی اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشی شده😭 خدا رحمت كنه مرحوم سيد مه
اما يه فرقی داشت، فرقش رو بگم با هم ناله بزنيم، اگه اومد بالا سر علی اكبر، خودش رو انداخت رو بدن علی اكبر، حسين بلند شد، گفت: جوانان بنی هاشم بيان، كمك كنن، همه ي مَحرم ها زنده بودن، زينب رو كمك كردن، حسين رو كمك كردن، اما تو گودال قتلگاه هيچ محرمی نبود، شمر اومد، سنان اومد، با تازيانه حضرت زينب رو جدا كردن..😭
ای #امام_حسين...😭
تمام کنم روضه را...😭
التماس دعا ..😭