eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
8.6هزار ویدیو
29 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
دائم تو مسیر مزار شهدا موندم... رفتن رفقا، دونه دونه و جاموندم... شهدا دلم تنگه😭 🎤 : کربلایی سی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 امروز ۱۳۹۹/۰۸/۲۹ بهشت زهرا سلام الله علیها💐 مزار شهدا و شهدای گمنام... نذر گل هرسال بر سر مزار شهدا💐 خدا روشکر امسال هم این نذر انجام شد. ...😭 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۲۹ آبان ۱۳۹۹
...🌹🍃 هیچ وقت نگو: محیط خرابه، منم خراب شدم!!! هر چقدر هوا سردتر باشد، لباست را بیشتر میکنی! پس هر چه جامعه فاسدتر شد، تو را بیشتر کن . #... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۲۹ آبان ۱۳۹۹
بچه ‌ها! مُراقِـب‌ باشید به شهــدا تمسک کنید بَصیرتتون رو بالا ببرید که ترکش نخورید!! رابــطِه ۍ خودتون رو بـا خــدا زیاد کنید با اهل بیت یکی بِشید🥀 و در ایـن راه گوش به فرمان اون‌ها باشید... 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۲۹ آبان ۱۳۹۹
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۳۰ آبان ۱۳۹۹
اے مهربان من تو ڪجایی ڪہ این دلم مجنون روے توسٺ ڪہ پیدا ڪند تو را اے یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام چشمم بہ ڪوےتوسٺ ڪہ پیداڪند تو را أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ....🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
۳۰ آبان ۱۳۹۹
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 دعا کنیم که مبتلا شویم به دردِ بی‌قرار شدن برای امام زمانمون... آن وقت است که بقول اگه یه جمعه دعای ندبه رو نخوندی؛ حس کسی رو داری که... شبانه لشکر امام‌حسین(علیه‌السلام ) را ترک کرده... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۳۰ آبان ۱۳۹۹
🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 دعا کنیم که مبتلا شویم به دردِ بی‌قرار شدن برای امام زمانمون... آن وق
‏همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی ... لَیْتَ شِعْرى أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى...(ندبه) کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت... ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۳۰ آبان ۱۳۹۹
‌ ‌ ‌ را دوست دارم پُـر از سـؤال اسـت پُـر از أین َ... پُـر از "متی" و " إلی متی"... نمی گذارد سؤال های آدم کوچک شوند جواب هیچ کدام از سؤال های آدم را نمی دهد فقط آنها را بزرگ می کند. ناله و ضجه ی آدم را به پای سؤال هایش بلند می کند... سؤال هایی که عاشق ها؛ هر از خودشان و از خدای خودشان با می پرسند: أین بقیة الله ...؟ ؛ آن نافع بركتت که براي بشر باقی مانده و مايه خير و سعادت ماست؛ كجاست...!؟ ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۳۰ آبان ۱۳۹۹
شهيد نصيري مقطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش سپري نمود. در دوران کودکی همانند انسان هاي بزرگ با متانت رفتار مي کرد . در رفتار ، ادب و در گفتار مراقبت داشت . اخلاق نيکو و پاکدامنش سبب محبوبيت او در ميان بستگان و دوستانش شده بود . از آن جايي که رشته تحصيلي مورد علاقه اش در زادگاهش نبود دوران متوسطه و پيش دانشگاهي را در شهر قادر آباد ۳کيلومتري زادگاهش با موفقيت به پايان رساند او با قلبي پاک در مجلس هاي ديني و مذهبي مشارکت مي ورزيد و در بسيج سپاه فعاليت هاي زيادي داشت . شهيد نصيري در مورخه ۱۳۸۳/۰۶/۱۸ به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و دوران آموزشي خدمت سربازي را در شهرستان کازرون و مابقي خدمت را در شهرستان خرم بيد به پايان رساند. او در سال ۱۳۸۵جذب نيروي انتظامي گرديد و دوران آموزشي عمومي را در مرکز آموزش شهيد بهشتي اصفهان و دوران تخصصي را در آموزشگاه شهيد چمران کرج گذارند و طول آموزش متون رزمي را با کسب مقام گذراند و پس از گذراندن دوران آموزشي انتظامي به خاطر لياقت و درايت و روحيه فداکاري که داشت به مدت ۴ سال در را بست و بازرسي گلوگاه موک فرماندهي انتظامي فيروز آباد به سر برد . هر کس با او آشنايي پيدا مي کرد جذب اعتقادات پاکش مي شد . بي تفاوت و بي توجهي او به مال دنيا بارز و آشکار بود . تشنه ضرب حق و در برابر ظالمان زمانه مقاوم و پايدار بود . او جواني متدين و پايبند به اعتقادات مذهبي بود پيرو ولايت و ارتباطات صميمانه با روحانيون داشت . ايشان دوستدار عصمت و طهارت عليه السلام و يکي ار راهروان مخلص راه سالار شهيدان بود . در برار ناملايمات زندگاني صبر و استقامت داشت و شجاعت ، پاک دامني ، عزت نفس ، ايمان و تقوا ، امر به معروف و نهي از منکر از ديگر خصوصيات اخلاقي اين شهيد والامقام به شمارش مي آمد . شهيد نصيري که خون سلاله پاک رسول خدا صلي الله واله در رگش بود و روحيه از خو گذشتگي و فداکاري شهيدان کربلا در قلب نازنينش جا گرفته بود در سحر گاه ۱۳۸۹/۰۸/۳۰ در منطقه موک فيروز آباد در درگيري با اشرار و قاچاقچيان مسلح روح ملکوتش با ملکوت اعلاء پيوست . پيکر خونين اين شهيد سعيد که به نام شهيد ولايت نامبرده شد را در تاريخ ۱۳۸۹/۰۹/۰۲ که همزمان با روز تولدش بود از محل شهادتش به زادگاهش انتقال دادند و همکاران شهيد "،" مردم و مجاهدين با دل سوزان و اشک ريزان بدن بي جان شهيد ولايت را تا گلزار شهداي زادگاهش همراهي کردند و با احترام خاص او را به خاک سپردند . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
۳۰ آبان ۱۳۹۹
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل یازدهم ..( قسمت یازدهم )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 حاج آقایم همیشه بی تابم بود. گاهی تنهایی می آمد و گاهی هم با شینا می آمدند پیشمان. چند روزی می ماندند و می رفتند. بعضی وقت ها هم ما به قایش می رفتیم. اما آنجا که بودم دلم برای خانه ام پر می زد فکر می کردم الان است صمد به همدان بیاید. بهانه می گرفتم و مثل مرغ پرکنده ای از این طرف به آن طرف می رفتم. تا بالاخره خودم را به همدان می رسانم. خانه همیشه بوی صمد را می داد لباس هایش، کفش ها و جانمازش دلگرمم می کرد. به این زندگی عادت کرده بودم. تمام دلخوشی ام این بود که هست و سالم است این برایم کافی بود. حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپیماهای عراقی توی آسمان شهر پیدایشان می شد و مناطق مسکونی را بمباران می کردند. با این همه زندگی ما ادامه داشت و همین طور دو سال از جنگ گذشته بود. سال ۱۳۶۱ برای بار سوم حامله شدم نگران بودم فکر می کردم با این شرایط چطور می توانم بچه دیگری به دنیا بیاورم و بزرگش کنم من ناراحت بودم و صمد خوشحال. از هر فرصت کوچکی استفاده می کرد تا به همدان بیاید و به ما سربزند. خیلی پی دلم بالا می رفت. سفارشم را به همه فامیل کرده بود می گفت: وقتی نیستم هوای قدم را داشته باشی. وقتی بر می گشت، می گفت: قدم تو با من چه کرده ای. لحظه ای از فکرم بیرون نمی آیی. هر لحظه با منی. اما با این همه هم خودش می دانست و هم من که جنگ را به من ترجیح می داد. وقتی همدان بمباران می شد همه به خاطر ما به تب و تاب می افتادند. برادرهایش می آمدند و ما را ماه به ماه می بردند قایش. گاهی هم می آمدند با زن و بچه هایشان چند روزی پیش ما می ماندند آب ها که از آسیاب می افتاد می رفتند. وجود بچه سوم امید زندگی را در صمد بیشتر کرده بود. به فکر خانه افتاد. با هزار قرض و قوله برای خانه ثبت نام کرد. یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: دیگر خیالم از طرف تو و بچه ها راحت شد. برایتان خانه خریدم. دیگر از مستاجری راحت می شوید تابستان می رویم خانه خودمان. نه ماهه بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم ماند اما انگار بچه نمی خواست به دنیا بیاید پیش دکتر رفتیم و دکتر گفت حداقل تا یک هفته دیگر بچه به دنیا نمی اید. صمد ما را به قایش برد. گفت: می روم سری به منطقه می زنم و سه چهار روزه بر می گردم. همین که صمد از ما خداحافظی کرد و سوار ماشین شد و رفت درد به سراغم آمد. نمی خواستم باور کنم صمد قول داده بود این بار موقع به دنیا آمدن بچه کنارم باشد پس باید تحمل می کردم باید صبر می کردم تا برگردد. اما بچه این حرف ها سرش نمی شد عجله داشت زودتر به دنیا بیاید. از درد به خودم می پیچیدم. ولی چیزی نمی گفتم. شینا زود فهمید: گفت الان می فرستم دنبال قابله. گفتم: نه حالا زود است اخمی کرد و گفت: اگر من ندانم کی وقتش است، به چه دردی می خورم؟! رفت و رختخوابی برایم انداخت دیگی پر از آب کرد و روی پریموس گوشه حیاط گذاشت بعد آمد و نشست وسط اتاق و شروع کرد به بریدن تکه پارچه های سفید. تعریف می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد. خدیجه و معصومه گوشه اتاق بازی می کردند قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقیقه بلند می شد می آمد دست روی پیشانی ام می گذاشت سرم را می بوسید و جوشانده های جور و واجور به خوردم می داد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
۳۰ آبان ۱۳۹۹