eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۸۰_شهید دوران دفاع مقدس از داخل خاک ایران در دوران تعطیلی عملیات کاوش در عراق (به دلیل شیوع کرونا) انتقال ادوات مهندسی به خاک عراق و شروع مجدد عملیات تفحص شهدا در کشور عراق در طول دوران شیوع کرونا در دنیا، عملیات تفحص شهدا به مدت ۹ ماه در خاک عراق متوقف گردیده بود ۱ آذر ۹۹ ،شهر بصره عراق، پل شهید صدر 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
شما باید دائماً (سلام الله علیها) را در پیشِ چشم داشته باشید آنکه به شما می‌گوید اسلام گوشه‌گیری ‌و فرار است حرف نادرست می‌زند اسلام راستین در (سلام الله علیها) مجسم می‌شود زینب را در دارالاماره ببینید در برابرِ یزید ببینید در جنگ ببینید این است زن مؤمن این است زن مسلمان.... ...🌹🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
خوابیدند پای حوض گلدان‌ها شاید تو برگشتی و برگشتند باران‌ها.. . 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
سلام زیباترین آرزوی من تو چقدر معطری که نامت دهانم را پراز بوی نرگس می کند و یادت قلبم را سرشاراز شمیم یاس می سازد و مهرت جانم را مملو از عطررازقی می کند... الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
قایق احساساتمان شکسته است ... غرق شده ایم ... راستش از بس که احساسمان را نابـجا خرجش کرده ایم ... " لحظاتمان "را برای غیر تو هدر داده‌ایم و کاش این‌ بار دستان‌ یخ زده‌مان فقــط به سوی نگاهــت باشد ... تنها امیدمان به نجات ؛ خودت هستی... بیا که آمدنت عجیب به این روزهایمان می آید! سلام ای منجی بشریت ... 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_سردار_شهید_حمید_باکری نام : حمید باکری نام پدر : حسين تا
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🕊🌷 ناوبان سوم پاسدار شهیـد محمد امین زارع ۳۱ساله از اهالی روستای سنان ساکن شهرستان فسا و از تکاوران تیپ امام سجاد نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهید عزیز در آبانـماه سال ۱۳۹۴ جهت دفــاع از حرم آل الله حضرت زینب این دعوت را لبیک و عازم سوریه جهت مبارزه علیه تکفریهای داعش میشود.و سرانجام در منطقه حلب و خان طومان برا اثر آلودگی شیمیایی مجروح و جهت سیر مراحل درمان به ایران اعزام میشود. این شهید عزیز پس از تحمل ماهها رنج و سختی بر اثر عارضه شیمیایی سرانجام در تاریخ ۹۵/۹/۲ دعوت حق را لبیک و به خیل همرزمان شهیدش می پیوندد. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
که ژاپنى اصل است با هزينه B.B.C فارسى به ايران آمد تا پروژه‌‌ی B.B.C فارسی " را بسازد* و در ايران با ۱۸۶‎مادر ديدار و مصاحبه كرد. ياماگيشى وقتى به ژاپن برگشت از ناكامى سفر خود سخن گفت. او گفت: ‏من در اين سفربه دنبال ، درجنگ عراق وايران بودم B.B.C فارسی " او وقتی به ‎ژاپن برگشت اهداف و مأموريت خود رابايك مصاحبه لوداد ودر ادامه گفت: در بين اين همه مادرانى كه یک تا چند فرزند خود را در جنگ از دست داده بودند، 🍃🌹‌‏حتى يك مادر شهيد ناراضى پيدا نكردم🌹🍃 اين پژوهشگر جاسوس ژاپنى زمانى تحت تأثير ايرانى قرار گرفت كه در تهران به ديدار يک #‎مادرشهيد_ژاپنى_خانم_یونیکو_یامامورا رفت. این جاسوس انگلیسیِ ژاپنی الاصل گفت: در ايران حتى تنها مادر شهيد ژاپنى جنگ عراق با ايران هم ، ‏افتخار مى‌كرد كه فرزندش در راه اطاعت از #‎ولایت_فقیه راه حق را برگزيده و شده است. .💐 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊 رمز حفظ انجام🇮🇷 این است که دشمن را در بیرون از مرزها و دشمنی را در داخل مرزها از بین بـبـریـم. حفظ اجـتـمـاع اگر چه ضرورتی ارزشمند و ناجی است🌹 اما این هماهنگی، باید هماهنگی جان‌ها و دلها شود. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل یازدهم..( قسمت آخر)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه مردی داشت از سر کوچه می امد لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود ریشو و خاک آلوده اما صمد نبود با این حال تا وسط کوچه رفتم از دوستان صمد بود با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت خوب است فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم پیغام داده اند حالش خیلی بد است فردا بر می گردم انگار آب سردی ریختند تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد به دیوار تکیه دادم و ایستادم تا آن مرد از کوچه عبور کرد و رفت خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم تمام تنم می لرزید شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم بغض راه گلویم را بسته بود خودم را به خواب زدم می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریز ریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا پدر بزرگ صمد گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت بعد از ظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند مرداد ماه بود و فصل کشت و کار اما زن ها تا عصر ماندند زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس بزرگ چیدند.مهدی کنارم خوابیده بود سر تعریف زن ها باز شده بود من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظه آخر مهمانی پسرم صمد از راه برسد. مهدی شده بود یک بچه تپل مپل چهل روزه تازه یاد گرفته بود بخندد خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند و با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست پا زدنش شادی می کردند اما همه ما نگران صمد بودیم برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین شینا وقتی حال و روز مرا می دید غصه می خورد می گفت: این همه شیر غم و غصه به این بچه نده طفل معصوم را مریض می کنی ها. دست خودم نبود دلم آشوب بود هر لحظه فکرمی کردم الان است خبر بدی بیاورند. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6