🌴 #یازینب...
یه سر بریم کربلا بعد مجدد بیایم خونه آقام علی.. 😭 بعد با خانم بزرگ حضرت زینب سلام الله علیها باز میا
السلام علیک یا اباعبدالله.....😭
شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟!😭
مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم..😭
آی حسین......😭
🌴 #یازینب...
السلام علیک یا اباعبدالله.....😭 شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟!😭 مادرت گفت
مادرت گفت بنّی ! دل ما ریخت بهم
چقدر نام تو غوغاست اباعبداللّه ...
مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد😭
بر سر نعش تو دعواست اباعبداللّه....😭
سر چی دعوا میکردن؟ اخنس می گفت عمامش برا منه ، بجدل می گفت انگشتر و انگشتش مال منه، خولی
می گفت سر بریدش مال منه.....😭
آی حسین.....😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
مادرت گفت بنّی ! دل ما ریخت بهم چقدر نام تو غوغاست اباعبداللّه ... مادرت گوشه ی گودال تماشا می کر
بچهها مادر شهید سید روح الله عجمیان میگه من تا روز دادگاه ندیده بودم با پسرم چیکار کردند😭
مادر شهید.. تو دادگاه فیلم شهادت پسرش رو که دید از حال رفت... و کلی اشک ریخت😭
امان از دل زینب...همه چیز رو با چشماش تو قتلگاه دید....😭
شب جمعه است ، شب زیارتی ارباب همین و بشنو یاعلی یه جوری گریه كن ،
انگار امشب داری میبینی بی بی جانت با قد خمیده داره وارد حرم ابی عبدالله میشه...😭
🌴 #یازینب...
شب جمعه است ، شب زیارتی ارباب همین و بشنو یاعلی یه جوری گریه كن ، انگار امشب داری میبینی بی بی جانت
یازهرا...😭
شنیدم بسترت را جمع كردی
وبا سختی پرت را جمع كردی
شنیدم آب دادی به حسینت
حواس دخترت را جمع كردی...
وای زینب...😭
🌴 #یازینب...
یازهرا...😭 شنیدم بسترت را جمع كردی وبا سختی پرت را جمع كردی شنیدم آب دادی به حسینت حواس دخترت را
بریم خونه مولا....
تو خونه ی زهرا...توجه همه به زینبه😭
راه می ره تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن 😭
آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،
بخدا شب جمعه ای یه،
دارم می سوزم...😭
🌴 #یازینب...
بریم خونه مولا.... تو خونه ی زهرا...توجه همه به زینبه😭 راه می ره تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن 😭
قربون این زینب برم😭
وقتی سه چهار ساله بود؛ از مادر پرستاری رو یاد گرفت ،
می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت ، وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله تو بستر افتاد ،
می دید مادرش پروانه وار دور پدرش می چرخه ،
پرستاری می كنه ،
اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند ، یادش موند ،
تو اوج مصیبت پیغمبر ، مادرش یه لبخند زد ،
بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت 😭
🌴 #یازینب...
قربون این زینب برم😭 وقتی سه چهار ساله بود؛ از مادر پرستاری رو یاد گرفت ، می دونی پرستاری رو كی یا
آخه پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود، دخترم گریه نكن ، فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه ، بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده😭
یه بار از مادر پرستاری كرد، دلشو داری بگم یا نه ،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم ، این بقچه رو باز كن ،این كفن اول مال منه ،می دی بابات علی منو كفن كنه ،ببین چه خاطره هایی، یه دونش آدم و می كشه،كفن دوم مال بابات علی ه، می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه ،كفن سوم، مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین، یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه یه لحظه خوشحال شد گفت خداروشکر قرار نیست داغ برادرمو ببینم یه وقت مادر یه پیراهن و رو دست گرفت ..😭
وای حسینم...😭
🌴 #یازینب...
آخه پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود، دخترم گریه نكن ، فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه ، بعد
زینبم این پیرهن رو روز عاشورا به برادرت حسین بده ، شب جمعه است شب زیارتی اربابه. دلا رفت کربلا...😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
زینبم این پیرهن رو روز عاشورا به برادرت حسین بده ، شب جمعه است شب زیارتی اربابه. دلا رفت کربلا...😭
فدات بشم خانم...😭
چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد ،
یه خاطره ام از بابا بگم ،
اون شب همه جمع بودن، صدا زد بچه های زهرا بمونن ، بقیه برن ، زینب و اُم كلثوم یه طرف ، حسین و حسن یه طرف ،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اومد بره از اتاق بیرون ، بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم ، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم ، بذار برم ، خجالتم نده ، 😭زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین رو توی دست عباس گذاشت بابا ، یه روزی می آد ،
حسینم رو كربلا تنها می ذارن...
وای حسین....😭
🌴 #یازینب...
فدات بشم خانم...😭 چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد ، یه خاطره ام از بابا بگم ، اون شب همه
شهدا.. التماس دعا...😭
رفقا....
من نمی دونم هر خاطره ای رو برا خانم حضرت زینب سلام الله علیها ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسینه،😭
باباشم رفت،
حالا شده پرستار برادراش،
داداش بزرگتر امام حسن علیه السلام هم رفت،
با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،😭
اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما...😭