به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی..😭 ما همه امشب اومدیم بگیم یا علی اکبر.. حلقه به‌گوشمون کن در خونت..😭 روضه بخونم از همه التماس دعا .. 😭 فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونش میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسین...😭 روحت شاد پدرم 😔

امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه ..😭 گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه.. فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره ..😭 بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. 😭 پدران شهدا ...پدران جوان از دست داده حلالم کنید😔 بچه ها.. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم... با اجازه شهدا...😭

ای عصای پیری بابا بلند شو...😭 از جا به خاطر دل لیلا بلند شو..😭 تا در کنار پیکر تو جان نداده ام...😭 حسین...😭

آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو😭 ای با ادب به موی سپیدم نگاه کن روی مرا زمین نزن از جا بلند شو😭 یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده ای یوسف مقطع الاعضاء بلند شو..😭 علی اکبرم پسرگلم بلند شو...😭 حسین..😭

از باب امر نیست عزیزِ دلم ببین بابات دارد از تو تمنا میکند بلند شو😭 فکری برای آبرویم کن غیورِ من ای پاسدار زینب کبری... بلند شو😭 آیینه داره مادر پهلو شکسته ام چه بر سر تو آمده زهرا...بلند شو...😭 حسین...😭

همه پدرای شهدا فیض ببرن .. پدر شهدا..یادتون میاد اون شبی که پسرتون خواست بره جبهه😭 آخرین بار مادرا میگن یادمونه بچمون چی میگفت هی به قد و بالاش نگاه میکردیم چند قدم میرفت برمی گشت میگفت مادر حلالم کن ..😭

امشب هزاران بار باید از پدران و مادران شهدا...باید حلالیت بگیریم 😭

همچین که اومد گفت بابا اجازه بده برم میدان ؛ فرمود برو علی جانم اما قبل رفتنت برو تو خیمه با خواهرات وداع کن ..😭 #امام_حسین

اومد تو خیمۀ خانم بزرگ حضرت زینب... اجازه بدیدزبان حال بگم ....😭

خواهراش دورش گرفتند هی میگه عمه قربونت بره مواظب خودت باش عزیز دلم ..😭 خواهراش دورشو گرفتند سکینه میگه مراقب خودت باش داداش جان ..😭 یه دختر سه ساله میگه داداش نکنه ما رو تو این بیابون تنها بزاری .. 😭 امان از دل زینب...😭 حسین..😭

آقام علی اکبر..آماده شد از زیر قرآن ردش کردن ..😭 همچین که سوار شد اومد بره یهو دیدن اباعبدالله صدا زد پسرم صبرکن عزیز دلم صبر کن😭 فرمود بله بابا گفت حالا که داری میری پیاده شو چند قدم جلو من راه برو خوب قد و بالات ببینم.. 😭 بوی دل سوخته ای میاد ..😭 امشب چه خبره...😭 #محرم

کربلایی ها ، علی اکبر رفت میدان ..😭 تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم سوختم از دل پر درد دعایت کردم..😭 حسین..😭

الله اکبر...😭 جنگ نمایانی کرد جیگرش داره میسوزه .. برگشت جلو خیمه صدا زد بابا جیگرم داره میسوزه ابی عبدالله زبان رو دهان علی گذاشت یعنی بابا تو تشنه ای من از تو تشنه ترم .. 😭 دوباره رفت تو دل میدون زد با همه فرق میکنه علی اکبر...😭 حسین..😭

دیدن دیگه نمیتونن حریفش بشن مثل باباش حسین ، مثل پدر بزرگش علی ، مثل عموش امام حسن ، زد تو دل دشمن همونجا کوچه باز کردند.. 😭 بچه‌ها...من امشب آروم میگم ببینم کیه که میتونه جلوی خودشو نگه داره ..😭 #امام_حسین امان از دل زینب...😭

همچین که زد تو دل دشمن یه نانجیبی شمشیر به فرقش زد ..😭 یکی نیزه به پهلوش زد ..😭 این اسب جنگ دیده است تعلیم دیده است میدونه وقتی سوار دستش دور گردن بندازه یعنی باید برگرده به سمت خیمه ها.. همچین که دستشو انداخت دور گردن عقاب ، خون از سر علی ریخت جلو چشم اسبُ گرفت .. عوض اینکه بره سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن ..😭 وای حسین...😭

. یه وقت حسین نگاه کرد دید شمشیرا بالا میاد ..😭 هی میگفت وای پسرم .. 😭 از خیمه میگن ابی عبدالله چنان دوید هی میخورد زمین بلند میشد ..😭 هی میگفت ولدی ..😭 وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه ....😭 قربونت برم حسین😭

شد شب هشتم بسه صبوری...😭  امشب آخه شکسته شد غروری سوال من اینه علی اکبر..😭 قطعه به قطعه شد تنش چجوری؟ سواله من اینه چطور شهید شد؟ که تا حسین رسید نا امید شد؟ مگه چی دید اونجا که تو یه لحظه محاسن حسین همه سفید شد😭 حسین😭

می میرم از همین حالت اربابمون ببین تا جسم اکبرش با زانوهاش هی میخوره زمین...😭 حسین..😭

بلنده هق هقش می میرم از همین یه داغ تو دل حسین نهفته به هیشکی حتی خواهرش نگفته هر عضوی رو بر میداره میبوسه یه عضو دیگه روی زمین میوفته حسین ....😭

صورت رو صورت علی گذاشت ، همه دارن هلهله میکنن .. 😭 حسین..😭 یه مرتبه حس کرد یه دست مهربون رو شونشه یه نگاه کرد دید خواهرش زینبه ..😭 اگه اهل روضه ای فقط همین میگم بس ..😭 امان از دل زینب...😭

تنها کشته ای که پای ناموسِ حسین وسط میدون باز کرد ، علی اکبر بود .. 😭 یه وقت صدا زد علی جان بلند شو ببین عمه اومده ، نامحرما هم دارن میان .. 😭 حسین‌..😭

روح تمام شهدای مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها شاد 😭

بچه ها یه سوال میکنم ، غیرتیا .. پیش خودم گفتم عمه وسط میدون چیکار میکنه ..😭 چیشده عمه م رفته وسط میدون ..😭 خوب نگاه کردم دیدم جوونا یه عبا رو گرفتن .. یه بدن قطعه قطعه .. جانم حسین..😭 کار دارم باهات شب علی اکبر..😭 شانس آوردم که شب حضرت علی اکبر ، شب جمعه نیافتاده.... چون روضه را تعطیل میکردم😭 من خیلی کم روضه علی اکبر را میفرستم😭 عاشق روضه های علی اکبرم....😭 حسین..😭

گفتم دوبار زن و بچه ریختن بیرون از خیمه ؛ بار دوم کجا بود ریختن بیرون😭 یه بار سر علی اکبر همه از خیمه ریختن بیرون یه بار دیگه همه از خیمه ها بیرون دویدن ولی سالار زینب را ندیدن …😭 امان از دل زینب...😭

مرحوم سید بن طاووس ، مرحوم شیخ حر عاملی دوتا از مقتل نویسانی که سندشون معتبره و محکم میگن ، میگن وقتی رسید کنار بدن علی اکبر ، همتون دیگه دو سه کلمه رو بلدید لااقل عربی هیچ مقتلی خصوصاً این دو مقتل ننوشتن فَنَزَلَ مِنَ الفَرَس😭 اگه میخواست بگه کنار بدن از اسب پایین اومد این عبارت میگفت...😭

من آروم بگم شما داد بزنید .. نوشتن تا نگاهش به علی اکبر افتاد فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس😭 با صورت افتاد رو خاک .. همه شهدا و پدرای شهدا فیض ببرن .. 😭 نامشون شب هشتم زنده بشه ... #امام_حسین

بچه ها ... از این پدرای شهدا اگه سوال کنی تا خبر شهادت بچه تون رو آوردن اول عکس العملت چی بود😭 همشون بدون استثنا میگن تا بچمون خبر دادن به شهادت رسیده دیگه زانوهامون رمق نداشت نشستیم رو زمین..😭 #محرم

ابی عبدالله هی میخواست بلند بشه هی میخورد زمین ..😭 آخ این صحنه میکشه .. یه وقت دیدن یه پیرمرد رو زانوهاش داره راه میره...😭 حسین...😭

ابی‌عبدالله کنار هر شهیدی رفت برید مقتل ببینید کنار هر بدنی رفت شده دو جمله با اون شهید حرف زده ، اون شهیدم با ابی‌عبدالله حرف زده ..😭 کنار بدن حُر ، کنار بدن حبیب ، کنار بدن سعید ، کنار بدن غلام ، کنار بدن قاسم ، کنار بدن اباالفضل ، کنار هر شهیدی رفت اندازه دو جمله با حسین حرف زدن .. 😭 امان از دل حسین😭 #امام_حسین

تنها شهیدی که هی میگفت یه بابا بگو .. لباتُ رو هم بذار بگو ابا یه بار دیگه صداتو بشنوم ..😭 هرکاری کرد علی حرف نمیزد کار تموم شده بود ..😭 مرحوم مغرم میگه ابی عبدالله نگاه کرد دید انگار یه چیزی تو گلوِ ، گلوش گرفته نگاه کرد دید یه لخته خون تو دهان علیِ با انگشت سبابه خون در آورد علی دست و پا زد...😭 آخ علی اکبرم😭 وای حسین 😭