eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.5هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
35 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 ششم صفر 📜 🔘 🔰پردۀ شب بر باب الصغیر گسترده بود و پیه سوز کهنه سوسو می زد••• 🔰نسیم بر ویرانۀ باب الصغیر می وزید و کالبد خسته و رنجور بازماندگان کاروان را نوازش می داد••• 🔹همه آرمیده بودند، بدنها آرام و خَمود، اما روح و روان آنان در خُروش.🔹 🔰سکینه کِز کرده بود، غلتی زد و پلاس را بر خود کشید••• 🔰چهره اش سرشار از غم بود و افسرده، پلک بر هم فِشرد••• •••در خواب، محو رویایی بود که دید••• ✨ناگاه آسمان نور باران شد.✨ 🔹فوج بسیار ملائک، فرود آمدند با پنج مرکب از نور🔹 🔺وصیف از وصائف بهشت، سوی او شد.🔻 + سکینه گفت: "این بزرگان کیستند؟" ~ گفت: "آدم صفوه الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله و عیسی روح الله." + سکینه پرسید: "آن که دست بر محاسن دارد و گاه فرود آید و گاه برخیزد، او کیست؟" ~ گفت: "جدَّت رسول الله، به لقاء حسین آمده اند." 🔹سکینه خواست تا سوی او رود🔹 ✨بار دیگر آسمان نور باران شد.✨ ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۴ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 هفتم صفر 📜 🔘 _ یزید گفت: "قصد دارم وفا کنم، سه حاجتی را که به تو وعده کرده ام." + سیدالساجدین گفت: "اول آنکه، سر مقدس پدرم را به من دهی،" "دوم آنکه، اموال به غارت رفته مان را باز پس دهی،" "سوم آنکه، اگر قصد کُشدن مرا داری، بانوان را با فرد امینی به مدینه بفرستی." _ یزید گفت: "صورت پدر را، هرگز نخواهی دید،" "زنان را تو خود به مدینه ببر، از کشتن تو صرف نظر کردم." "و در ازای اموالتان، چندین برابر عوض می دهم." + سیدالساجدین گفت: "از اموال تو، هیچ نمی خواهیم، اموال تو ارزانی خودت،" "آنچه از ما به غارت برده اند را باز گردان،" "چون در میان آنها، بافته ها و مقنعه و گردنبند و پیراهن مادرم فاطمه است." 🔺یزید پذیرفت و بازماندگان کاروان، آمادۀ سفری دگر شدند.🔻 🔹صدای زنگولۀ اشترانِ زینت شده با منگوله ها و زنگوله ها، در کوچه پس کوچه های شهر پیچید🔹 🔸نعمان بن بشیر، همراه قافله بود که بازماندگان کاروان را تا مدینه همراهی کند🔸 🔸رهگذرانِ کنجکاو، به دنبال قافله روان شدند تا به باب الصغیر رسید.🔸 •••بازماندگان کاروان، از ویرانه بیرون آمدند••• ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۳ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 هشتم صفر 📜 🔘 🐪رد پای اشتران بر زمین نقش زد تا کاروان به مدینه رسید••• 🔰خورشید سر فرو بُرد و در پس افق رُخ در هم کشید، سیدالساجدین، کاروان از حرکت باز داشت و اقامت گزید••• •••شاعری رفت و اهل مدینه را باخبر کرد••• 🔺مدینه سراسر عزا و ماتم شد، زانوی غم بغل گرفت🔻 🔰مردمان به سر زنان و شیون کنان آمدند••• •••ناله کردند و گریستند••• 🔹سید الساجدین حمد کرد پروردگار دو جهان را و زبان به مدح و ثنا و ستایش او گشود.🔹 + گفت: "حمد می کنم پروردگارم را که ما را به مصیبتهای بزرگی که در اسلام واقع شد، امتحان کرد." "اباعبدالله و عترت او را کشتند و زنان و کودکان او را اسیر کردند" "سر مبارک او را در شهرها بر نیزه گرداندند" "و این مصیبتی است که نظیر و مانندی ندارد." "ای مردم! کدامیک از مردان شما پس از این مصیبت با نشاط خواهد بود؟" "کدام دلی است که از غم و اندوه و درد خالی بماند؟" "کدام چشمی است که از ریختن اشک امتناع کند؟" ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۲ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 نهم صفر 📜 🔘 🔰مدینه دیگر در سکوت نبود••• 🔰مدینه اشک و ماتم بود در عزای خامس آل کسا••• - محمد حنفیه گفت: "نور چشمم کجاست، حسین نازنین برادرم کجاست؟" + سیدالساجدین گفت: "عمو جان! یتیم باز گشتم به مدینه!" 🔹ام سلمه، ام المومنین، با تربت به خون نشستۀ حسین، در شهر گذر می کرد و تاب غمِ حسین را نداشت.🔹 •••ام البنین، هراسان سوی بشیر شتافت••• ~ بشیر گفت: "ام البنین، پسرت عبدالله شهید شد." ^ گفت: "مرا از حسین آگاه کن." ~ گفت: "دیگر پسرانت، عثمان و جعفر، در کنارش شهید شدند." ^ گفت: "از حسین بگو." ~ گفت: "دستان عباس را قطع کردند و او هم شهید شد." ^ گفت: "رگهای قلبم را ریش کردی، پسران من و هر کس زیر این آسمان بلند، فدای حسین، از حسین برایم بگو." ~ گفت: "حسین، بخون غلتید." 🔺ام البنین صیحه ای کشید و بی‌هوش شد.🔻 🔹زینب در سکوت، با فاصله از حرم ایستاده بود••• 🔹اشک می ریخت و در دلش غوغا بود••• 🔹با تمام توان، نگاه به حرم جدّش دوخته بود••• •••آرام آرام حرکت کرد به سوی حرم••• 🔸با رنجی که بر دوش می کشید، افتان و خیزان به حرم رسید🔸 •••تمام رمق را بخشیده بود در این سفر••• 🔹حتی فرصت نکرده بود، که برای شهادت فرزندان اش محمد و عون مویه کند••• 🔵هَمُّ و غمَّش همه حسین بود و راه حسین.🔵 ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۱ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 دهم صفر 📜 🔘 🔰در مصیبت خامس آل کسا مدینه ماتم کده بود••• 🔰مانده بودم تنها، در هراس و التهاب، تکیه دادم به دیوار خانه ای گلین، وسیع‌تر از زمین••• 🔰در گسترۀ زمین، و در همیشۀ تاریخ، از آسمان بر زمین می بارد، جز این خانه که همه چیز از اینجا به آسمان پَر می کشد••• 🔰گذشته و حال و آیندۀ تاریخ را اهل این خانه رغم زده اند، و ملائک، ذکر و تسبیح و تقدیس، از این خانه آموخته اند••• 🔹در و دیوار این این خانه پُر از خاطره بود🔹 •••خاطراتی تلخ، خاطراتی شیرین••• 🔸گِرد آمدن اهل خانه در زیر کسا، خاطره ای شیرین بود🔸 •••اهل این خانه، همان پنج تن آل عبا بودند••• 🔸محمّد و علی و فاطمه، حسن و حسین.🔸 * محمّد در زیر کسا گفت: "خدایا! اینان اهل بیت من اند،" "گوشتشان گوشت من و خونشان از خون من است،" "رنجشان رنج من و اندوهشان اندوه من است،" "در صلح ام، با هر که با اینان در صلح است،" "دشمن ام، با هر که با اینان دشمن است،" "اینها از من، و من از اینهایم." 🔹خدا آنها را که در زیر عَبا با هم دید، به خود بالید🔹 ✨ گفت: "ای ملائک من، ای ساکنان آسمانهای من" "آسمان بنا شده و زمین گسترده و ماه تابان و خورشید درخشان، و کهکشانهای چرخان و دریای روان و کشتی در جریان را، نیافریدم مگر بخاطر دوستی این پنج تن زیر کسا." 🔹جبرییل از خدا خواست تا ششمین نفر باشد، جبرییل به آنان پیوست🔹 ••• و خدا برای اهل کسا به جبرییل پیغام داد ••• ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۰ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 یازدهم صفر 📜 🔘 🔰خورشیدِ کم فروغ، با انوار طلایی خود از میان نخل های قد کشیده به آسمان، بر فرات می تابید••• •••غروب بود، غروبی غمگین••• 🔰نخل های بلند و سر برآورده سوی آسمان، ریشه در زمین سِفت می کردند••• •••در کنار رود پُر آب فرات••• 🔹از تشنگی لَه لَه می زدند و به انتظار عباس و مشک های پُر آب بودند••• 🔰و من به پای پیاده، سفر کرده از دشت ها و صحراهای تفتیده، به عشق و امیدِ سفر به بهشت خدا بر زمین، کربلا، در سایه سار نخلستان فرات لحظه ای ماندم، تا رنج سفر از تن برون کنم••• 🔸به صدای گریۀ مردی، نگاهم سوی او چرخید🔸 🔺مرد به کنار رود نشسته بود و دست بر آب فرات می سایید.🔻 ••• نزد او رفتم ••• ~ گفتم: "غم و دلتنگی ات از چه رو است برادر؟" •••بغض ترکاند و گریست••• ~ گفتم: "عزیز از دست داده ای؟" •••گریه اش بیشتر شد••• - گفت: "گنه کارم برادر." ~ گفتم: "خدا ارحم الراحمین است." - گفت: "اما نه برای من." •••بر خود لرزیدم••• ~ با احتیاط پرسیدم: "نکند از جانیان روز عاشوری؟" - گفت: "کم از آنان ندارم!" 🔸به او نزدیک تر شدم. چهره اش آشنا بود🔸 ~ گفتم: "تو کیستی؟" - گفت: "طِرمّاح بن عدی!" ✔️ ادامه دارد • • • ● ۹ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 سیزدهم صفر 📜 🔘 🔰سر بر خاک گذاشته و بخواب رفته بودم، خورشید، خرامان خرامان از پس افق دیده بیرون کشید، نسیم صبحگاه صورتم را نوازش داد، و به تیغ گرما بخشِ خورشید که بر کربلا می تابید••• •••چشم گشودم و بیدار شدم••• 🔺دیدم نوشته ای بر زمین کربلا حک شده است🔻 •••نگاهم را به آن دوختم••• 🔸سیدالساجدین به دست خود بر قبر حسین نوشته بود🔸 💠هذا قَبْرُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِب اَلَّذِی قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَریباً💠 🔰«این قبر حسین بن علی بن ابیطالب است، که او را تشنه و غریب کشتند.»🔰 🔹اشک در چشمانم خانه کرد و یاد عطش و غربت روز عاشور در خاطرم زنده شد.🔹 🔰دیشب که رسیدم، شب بود و تاریک، هیچ ندیدم، از فرط خستگی و در اندیشۀ سرنوشت عبیدالله بن حُر جُعفی، بر قبر و تربت پاک سالار شهیدان آرمیده بودم••• •••نفسی تازه کردم و نگاه چرخاندم••• 🔺در جای جای دشت وسیع کربلا، هنوز نشان از روز حادثه بود🔻 🔸پرچم در اهتزازِ بالای قبر عباس، در مجد و شکوه خودنمایی می کرد🔸 🔵و یاران دگر در دل خاک، در پایین پای امام خُفته بودند••• 🔰زن و مردی گویی از دل زمین جوشیدند و قد کشیدند••• •••پیش آمدند، نزدیک شدند••• 🔸زن سوی قبر دوید، بر قبر فرو افتاد و گریست🔸 🔹مرد شرمگین و سر بزیر، با فاصله از قبر ایستاده بود🔹 •••مرد بر خاک زانو زد و گریست••• •••قدری گذشت، به او نزدیک شدم••• ~ گفتم: "از مردمان کوفه ای؟" •••بیشتر گریست••• ✔️ ادامه دارد • • • ● ۷ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 چهاردهم صفر 📜 🔘 🔰آسمان دل گرفته بود و خورشید در غروب روی پوشانده بود••• 🔹کربلا در امتداد زمان گسترده بود🔹 🔰و خیل بسیار ملائک به طواف، گِرد قافله سالار کربلا، همگی در لباس رزم، آماده و در انتظار••• 🔹به انتظار رَجعت حسین لحظه شماری می کردند🔹 •••عده ای گریه و گروهی مویه می کردند••• •••عده ای در انتظار انتقام، تیغ خود تیز می کردند••• 🔸در غروبی سرخ، آسمان رخشنده تر از خورشید، یکباره درخشید🔸 •••و منِ سرگرشته و مات، حیران ماندم••• 🔺خدایا این چه نوری است؟🔻 🔰نوری زیبا و لطیف، از بلندای آسمان به کربلا تابید••• 🔰از دل پهنای آسمان، ملائک سر ریز شدند و فرود آمدند بر زمین••• 🔹پُر نشاط و در جنب و جوش گِرد حسین چرخیدند🔹 ~ از مَلک پرسیدم: "این نور بی مانند از چیست؟" + گفت: "نور حسین!" ~ گفتم: "نور حسین همیشگی است، فرق این نورِ دِلرُبا با آن در چیست؟" + گفت: "حسین در شب جمعه مهمان دارد." ~ گفتم: "مهمان اش کیست؟" + گفت: "خوبان و صالحان، از هر عصر و هر زمان." ~ گفتم: "من چه؟ می توانم بمانم؟" + گفت: "اینجا زمین برزخ است، برزخ اجازه می خواهد." ~ گفتم: "از کی؟" + گفت: "از صاحبُ الامر و مالکِ مطلق اش علی!" ✔️ ادامه دارد • • • ● ۶ روز مانده تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 پانزدهم صفر 📜 🔘 🔰در هنگامۀ سحر، آسمان آبی و پُرستاره بود••• 🔰سپیدۀ صبح از پس نخل ها سر کشید، و فروغ ستارگان آسمان را به نور خویش با خود بُرد••• 🔰مردمانِ پُر نیاز، دل شکسته گروه گروه آمدند به کربلا، تا تن و جان به دریای زُلال نُدبه بسپارند••• •••همه بی قرار، سراپا نیاز، اما در سکوت••• 🔹پُر شور و در اشتیاق گِرد حَرم حلقه زدند🔹 🔸یکی دعا می خواند، دیگران زمزمه می کردند🔸 💠"اَلْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً."💠 🔰"ستایش و سپاس برای خدای آفرینندۀ جهانست و درود و تحیّت کامل بر سیّد ما و پیغمبر خدا،محمد مصطفى و آل اطهار اش."🔰 💠"اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ،إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ."💠 🔰"پروردگارا ترا ستایش می کنم براى هر چه که در قضا و قدر تقدیر کردى بر خاصّان و محبانت، بر آنان که وجودشان را براى حضرتت خالص و براى دینت مخصوص گرداندی"🔰 💠"مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّهِ،"💠 🔰"و نعمت باقى و بى زوال ابدى را که نزد توست بر آنان اختیار کردى،بعد از آنکه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنان شرط فرمودى،"🔰 💠"وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ،"💠 🔰"آنان بر این شرط متعهد شدند، و تو مى دانستى که به عهد خود وفا می کنند."🔰 💠"فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ."💠 🔰"پس آنان را مقبول و مقرّب درگاه خود فرمودى و عُلوّ ذکر، [یعنى قرآن را] با بلندى نام و ثناى خاص و عام بر آنان از پیش عطا کردى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستاده و با وحی خود آنان را کرامت بخشیدی."🔰 ● ۵ روز مانده تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 شانزدهم صفر 📜 🔘 🔰بوی عِطر تربت پاک حسین، لذتی دارد نگفتنی••• 🔰در کنار تربت حسین، دست بر قبر او ساییدم••• •••روز عاشور را بارِ دِگر مرور کردم••• 🔹قطعه سنگی بر سطح زمین خودنمایی کرد🔹 🔺دست بردم و سنگ را برداشتم، از زمین خون جوشید🔻 🔸از دل خون حسین، نور تابید و زمین را پویید🔸 🔰بارها دیده بودم از دل خون حسین نور می تابد، اما باز، سرگشته و حیران و در اندیشه شدم••• •••از بس که می گفتند محمّد و اهل بیت او، بَشر اند، بشری مثل ما••• 🔵از یاد بُرده بودم این بشرهای نازنین، این آسمانیانِ روی زمین، اصل وجودشان از نور است••• 💠"اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللّهُ اْلأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ."💠 🔰"خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشهای» «است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خُجستۀ زیتونی که نه شرقی است و نه غربی،افروخته میشود. نزدیک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشی نرسیده باشد ـ روشنی بخشد.روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت میکند،و این مَثَلها را خدا برای مردم میزند و خدا به هر چیزی داناست."🔰 🔶نور حسین کربلا را پویید و در زمین چرخید••• ✔️ ادامه دارد • • • ● ۴ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
📜 هجدهم صفر 📜 🔘 🔰علقمه به صدای آرام و روان، به ترنم می خواند••• •••باد از شاخسار نخل ها گذر می کرد••• 🔰و پرندگان به زیارت سالار شهیدان، فوج فوج به کربلا می آمدند••• •••و منِ واله و شیدا، کربلا مأوایم شده بود••• 🔹گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.🔹 🔶و اکنون بر مزار باب الحوائج عباس بودم، همان عباس که تمام شهیدان در قیامت به منزلت او غبطه می خورند••• 🔹جسم عباس در خاک آرمیده بود، اما پرچم او همچنان برافراشته بود و در اهتزاز🔹 🔷تا در روزگار قحطی هر فریاد، هر جنبش، هر جوشش و هر کوشش، نام و ذکر دلیر مردی عباس، کالبد خَمود و نیمه جان آدمیان را حیاتی دوباره بخشد••• 🔸عباس، پُر تلاش بود و پُر خروش، در رفع نیاز نیازمندان🔸 🔰خدا که دستان او را گرفت، در اِزا دو بال به او هدیه داد، تا حد و مرزی برایش نماند، زمین و آسمان را در نوردد••• •••عباس مجال نیافت که نیاز اهل خیام را به آب بر طرف کند••• 🔹خدا در عوض، برآوردن نیاز تمام اهل زمین را به او سپرد🔹 🔵تا بر زمین تشنۀ اهل نیاز ببارد و تشنه دلان را سیراب کند••• 🔷بر مزار عباس نشسته بودم و در اندیشۀ کارستان او، که صدای نوحه و گریه در کربلا پیچید••• •••صدا آشنا بود، چشم تیز کردم و کربلا را کاویدم••• 🔻کاروانی سیه پوش نزدیک می شد🔺 🔸اشتران از حرکت باز نایستاده بودند هنوز🔸 •••زن و مرد، پیر و جوان بر زمین غلتیدند••• - یکی گفت: "یاحسین!" + دیگری گفت: "عمویم عباس!" ~ آن یکی گفت: "ای وای برادرم، محبوب دلم." ¤ آن کس دیگر گفت: "غریب پدرم، مظلوم پدرم، عطشان پدرم." ✔️ ادامه دارد • • • ● ۲ روز تا 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            🍃🏴 @Yazinb3🏴🍃
...🌹🍃 🌸🍃 بهترین لحظات عمر 🌷🕊 شرط فرزند برای سربلندی مادرش نزد (سلام الله علیها) 🌷 با بیان خاطراتی به شرح منش و رفتار 🌷🕊 و نحوه حضور و شهادت وی در جبهه سوریه پرداخت. ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2