eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.5هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
35 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
‎_علیه‌_السلام🌹🍃 ...🌹🍃 ... ..🌷🕊 .... 🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 ۳۰ مرداد ماه سال ۱۳۶۹ در تهران دیده به جهان گشود. وی در فضای مجازی به «مجید سوزوکی» معروف است، مجید سوزوکی مدافعان حرم ماجرای جالبی دارد، از تحول یکباره تا حضورش در سوریه و سپس شهادتش که در عرض کمتر از یک ماه اتفاق می افتد از او اسطوره ملموسی برای نسل امروز ساخته. پسر مهربان و دلسوز خانواده، شیطنت های خاص خودش را هم داشت، عاشق تفنگ و بی سیم و بسیج بود. پدرش می گوید: «مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت بچه ای نبود که بترسد. خیلی شجاع بود. اگر می شنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور می کرد آشتی کنند وگرنه با خود مجید طرف می شدند. در عین مهربانی جوری رفتار می کرد که همه از او حساب ببرند.» وابستگی مجید به مادرش آنقدر زیاد بود که تا آخرین سال های مدرسه مادر مجبور بود با مجید به مدرسه برود. سال های دبستان هر روز مادر او را تا مدرسه همراهی می کرد و سال های بعد برای امتحانات پایان ترم همیشه مادر در کنار مجید بود. کسی باورش نمی شد که دردانه پسر خانواده به راحتی از خانواده و مادر دل بکند و به سوریه برود. مادر می گوید: «مدتی مانده به رفتنش گفت که می خواهد نیسان را بفروشد. بعد هم گفت می خواهد به آلمان برود. فکر می کرد اگر اسم آلمان را بیاورد راضی می شویم اما به هیچ وجه قبول نکردم. پاسپورتش را که گرفت اجازه خواست به سوریه برود، این بار پدرش مخالفت کرد. گفت اگر اجازه ندهید شناسنامه افغانستانی می گیرم و هر طور شده می روم. وقتی متوجه شدم قرار است برود لباس هایش را خیس کردم که هر زمان سراغ لباس هایش را گرفت، بگویم خیس است. پنجشنبه بود که دیگر مطمئن شدم نمی رود لباس هایش را پهن کردم. دیدیم یک دفعه لباس های خیسش را پوشید. گفتم چه شده لباس پوشیدی؟ گفت می خواهم با بچه ها شوخی کنم، شما که نگذاشتید بروم. داشتم قرآن می خواندم. رفت قرآن بزرگ خانه را آورد دستی رویش کشید و بوسید و گفت چرا این قرآن را نمی خوانی؟ با اخم گفتم با همینی که دستم هست، می خوانم. خواست که از زیر قرآن ردش کنم. قبول نکردم، گفتم عمرا. به شوخی پرسیدم راهی سوریه هستی؟ گفت نه. به پدرش گفت، پدرش قبول کرد. در حال رد شدن از زیر قرآن بود به من گفت می توانی حداقل چندتا عکس از من بگیری. بلند شدم با گوشی چندتا عکس گرفتم. عکسی که در حال بوسیدن قرآن است و عکسی که به من نگاه می کند. جایی نوشته بود طفلی پدر و مادرم که خبر نداشتند به سوریه می روم. با همه تماس گرفته بود که هوای پدر و مادرم را داشته باشید. وقتی فهمیدم رفته خیلی ناراحت شدم برای اینکه سراغش را بگیرم به پادگان رفتم. یک روز بعد رفتنش حالم بد شد و راهی بیمارستان شدم. از همانجا عکس های حرم حضرت رقیه(سلام الله علیه ) را فرستاد که در حال زیارت است. بیمارستان بودم که عکس ها را نشانم دادند یک لحظه انگار حالم خوب شد، خیلی خوشحال شدم. به حلب که رفت تماس گرفت، گفت مادر آبرویم را بردی؟ همه جا دنبالم گشتی؟ اتفاقی نمیوفتد، مگر قرار است بین ۲۰۰ نفر چند نفر شهید شوند حتما که من نباید بین آن ها باشم. در آن یک هفته مدام تماس می گرفت.» سرانجام مجید قربانخانی در بیستم دی ماه سال ۱۳۹۴ در دفاع از حریم ولایت به دست نیروهای تکفیری در خان طومان به درجه رفیع شهادت رسید. ...
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 بعد از #شهادت مجید دوستانش خبر دادند که فکر میکنیم مجید به فلان رستو
وقتی از سفر کربلا برگشت، مادرش پرسیده بود چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ... یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن؟ لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم: چرا خالکوبی‌ ات مشخص است؟ چند بار گفتم بپوشان؟ پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». 🌷🕊 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
....🥀 ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیانِ صفِ اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند فیلمی دیده نشده از گریه‌های 🌷🕊در مراسم 🌷🕊 ‌..🌷🕊 ...🌷🕊 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
کانال یا زینب...yazinb3@Panahe Haram ~ UpMusic 1.mp3
زمان: حجم: 7.84M
تقدیم به و داداش گلم 🌷🕊 پناه حرم کجا داری میری بگو برادرم بدرقه ی راه تو اشک چشم ترم آهسته تر برو داداش ببین مضطرم !!! پناه حرم بیا ببین نامحرم ها رو دور و برم خاکی شده دوباره چادر مادرم!!! تو رفتی و کشیدن از سرم معجرم پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت!!! بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت یه جای سالمم نمونده روی تنت!!! پناه حرم یکی داره پیرهن خونیت رو می بره اومده ساربان به فکر انگشتره!!! به روی نیزه ای سر علی اصغره پناه حرم میکشه خنجرو سرت نمیشه جدا!!! با پا تنت رو بر میگردونه بی حیا وای دوازده ضربه تا که بریدن قفا!!! پناه حرم جلو چشمای مادرم زدی دست و پا با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا!!! زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا تو رو با عصا پناه حرم یه مادری داره به صورتش می زنه!!!میون قتلگاه یه تشنه جون میکنه 🎤: حاج حسین سیب سرخی کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
خوابش را دید و گفت: چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟! گفت از آنچه دلم میخواست گذشتم ... 🌷🕊 🌹🏴 💐🕊 🌹🏴 💐 🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🕊🌷 هر چه از خدا می‌خواهید فقط از باب نمـاز اول وقت وارد شویـد. #شهید
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🕊🌷 ذره‌ای کم نشود حرمت بانویِ دمشق تا دفاع حرمش دستِ علی‌اکبرهاست...″ اشک‌های خالصانه‌ و ملتمسانه‌ی شهید مجید قربانخانی کنار ضریح حضرت رقیه (سلام الله علیه) الله علیها 🌷🕊 🌹🍃 🌷🕊 🌺🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 👇🌹بله🌹👇 https://ble.ir/yazinb69 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--- ‌