#حکایت_کوتاه_عشق_و_افطار
#مادرش زولبیا دوست داشت و #پدرش بامیه …
نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد، همه ی چیز را سر جایش گذاشت …
زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو …
نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد !
یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه…😔
🌹🍃🕊🍃🌹
یاد بگیریم، از محبت دیشب #پدر نگوییم در حضور کسی که #پدرش در آغوش خاک آرمیده اسـت
یاد بگیریم، از آغوش گرم #مادر نگوییم در حضور کسی که #مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند
در این شبهای ماه مبارک رمضان یاد کنیم از پدران و مادران آسمانی با ذکر فاتحه و صلوات💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یامهدی...🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود یک سلام از دور،
میگفت وقتی می گید #حسن_جان
این #جانش از عمق وجودتون بگید
#مادرش خوشحال میشه
#حسن_جاااااااااااان❤️🕊🕊🌹🍃