✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
چله بزرگ، چله کوچک، چار چار
سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن
کلمات زیبا و دوست داشتنی بالا کلماتی هستند که برای نسل قدیم بسیار آشنا و با رگ و خون آن عزیزان عجین شده
کمتر کسی است داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک رو برای بچهها و نوههایش تعریف میکند
متن زیر را بخوانید و به اشتراک بگذارید
تا نسل امروز هم آنها را یاد بگیرن❤
❄️ زمستان به دو بخش تقسیم میشود:
⇦ چله بزرگ (چله کلان)
⇦ چله کوچک (چله خرد)
که چله بزرگ از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه میباشد و چهل روز کامل است
و چله کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه 20 روز کامل است
و به همین دلیل چون 20 روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است.
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار میشد، مردم دور هم جمع میشدند و از این جشن لذت میبردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر سده به سده پنجاه به نوروز آمدن چله کوچک را جشن میگرفتند
این دو برادر "چله بزرگ و چله کوچک"
در هشت روز در کنار همدیگر هستند
که آن 8 روز را "چارچار" مینامند.
⇦ به چهار روز آخر چله بزرگ
⇦ و چهار روز اول چله کوچک گفته میشود.
پس از چار چار نوبت به اهمن و بهمن پسران پیرزن ننه سرما میرسد که خودی نشان دهند
⇦ 10 روز اول اسفند را اهمن
⇦ و 10روز دوم اسفند را بهمن میگویند
و این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند
با توجه به شعری که قدیمیهای نازنین میخواندند:
اهمن و بهمن
آرد كن صد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهده همه با من
تا اینجا 20 روز از اسفند
به نام اهمن و بهمن نامگذاری شدهاند
و میماند 10 روز آخر اسفند ماه
که 5 روز اول سیاه بهار نام گرفته
و شعری هم که قدیمیها میخوانند:
سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص میشود در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت و زراعت بودهاند
5 روز آخر هم پیرزن نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری، گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد که قدیمیهای دل پاک بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مهرههای آن به زمین میريزد.
حیف است بچههای ما اینها را نشنوند و این قصهها از صفحه روزگار محو شود!!!
با آرزوی زمستانی پر از خیر و برکت
و سلامتی برای همه ...
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
| عَزیــزٌعَلَیَّاَنْاَرَیالْخَلْقَوَلاتُری؛
وَلااَسْمَعُلَکَحَسیـساًوَلانَجْــوی |
[ آقایِمن!
برایمنسخٺاسٺ؛
مردمراببینــمو
تورانبیــنم؛
واَزتوصــدایےونجوایےنشنــوم... ]
اینهمهچشمبهراهےنگرانمڪرده...
عاشقے
دردسرےبود؛
نمےدانسٺیم...
#جمعههاےدلٺنگے😭😭
#تفکر
کسانی منتظر فرج هستند که ،
برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند ،
نه برای برآوردن حاجات شخصی خود....
#آیت_الله_بهجت
📕 در محضر بهجت ج۲ ص۱۸۷
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
بـارالهـا
بہ عـزت و بـزرگواریت
ببخش و ملکوتیمان گردان
یاریمـان فـرمـا
آنچه میپسندی باشـم
و از آنچه بیهودگیست رهـا شوم
ڪه تـو بی نیـازتـرین
و مـن نیـازمنـدترینم...
✨آسمـون زیبـای شـب
💫ستـارگان درخشـان
✨سهـم قلب مهـربونتون
💫و امیـد بہ خـدای رحمـان
✨روشنی بخش تمـام لحظههاتون
🌙شبتـون ستـاره بـارون🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن
با تــــو
بـــخیر می شود
تـ♡ـویی که حتــی
حـــس بـــودنت
می ارزد به ،
تــــــمامِ
نــداشته هایم،آقا
شب بخیرمولای غریبم
صبـح را
اگر بہ زبان خورشیـد ترجمه کنیم
در قبیلـه آسمـان زمزمـه کنیم
و بہ لهجه نـور دکلمـه کنیم
آن وقت سر زنـده و شـاداب
طلـوع میکنیم 🌼🍃
صبـح را بایـد از سر گرفت
گاهی بایـد قـاب گرفت
و گاهی نیز باید یـاد گرفت🌼🍃
صبـح زیبـاترین دلیل آغـاز
و بزرگترین دلیل امتـداد است
چرا ڪه میتـوان کلام مهـر
را از نزدیک ملاقات کرد🌼🍃
صبـح زیبـای شمـا عزیـزان
بخیـر و سرشار از آرامش
بهترینهای جهـان هستـی
نصیبتـون🌼🍃
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز شنبه #۳۰_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ...
@Yazinb3
#ولادت_شهید_هوشنگ_وحید_دستگردی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۰۴ ه.ش)
#ولادت شهید جمالالدین محمدی🌷
(استان کردستان، شهرستان سنندج) (۱۳۳۵ ه.ش)
#شهادت شهید احمد اختری 🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۵۷ ه.ش)
#شهادت شهید شمس علی هدایت پورگنجی🌷
(استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید سیدبخشالله سیدمیرزایی🍃
(استان البرز، شهرستان طالقان، روستای گلیرد) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید محسن صفری 🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید جمال تاجیک قوئینک🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید صفدر محمدی لقب🌷
(استان بوشهر، شهرستان دیر) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید علیاکبر استیری 🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید هوشنگ لهراسبی🌷
(استان البرز، شهرستان طالقان) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید حسین ابراهیمی مقدم🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید ابراهیم نائیج🌷
(استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید عباس آرموئیان🌷
(استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید رمضان عبادی🌷
(استان خوزستان، شهرستان رامهرمز) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید علی دمزابادی🌷
(استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید خدامراد جعفری🌷
(۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید فریدون مقدوری🌷
(استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید علی برار علیجان تبار🌷
(استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید حسین علیمحمدی🌷
(استان زنجان، روستای ولی آباد) (۱۳۶۴ ه.ش)
#بمباران_خونین_شهر_کرمانشاه_در_شب_یلدا (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید سیدجواد معصومی🌷
(استان مازندران، شهرستان سیمرغ) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید غلام رضا کنگوگر🌷
(استان کرمانشاه، شهرستان باختران) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید مهدی شاه حسینی🌷
(استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۶ ه.ش)
#شهادت شهید حسین حسنی🌷
(استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۶ ه.ش)
#شهادت شهید حسن منتظری قهجاورستانی🌷
(استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۶ ه.ش)
#ولادت شهید میثم قهری🌷
(استان همدان، شهرستان ملایر) (۱۳۶۷ ه.ش)
#شهادت شهید عباس شاه بابایی🌷
(استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۷ ه.ش)
#ولادت شهید مدافع حرم امیرعلی محمدیان🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۱ ه.ش)
#شهادت شهید روحالله باج🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۷۹ ه.ش)
#شهادت شهید علیرضا عزیزی🌷
(استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۸۶ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم محسن فرامرزی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم امیر لطفی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
چه قشنگ میگه🗣
حاج حسین یکتا:😍
تو قلبی که جای #شهید نیست❣
اون #قلب نیست🚫
#قبره...⚰
#ڪلام_شهـید🌹
اِبراهـ❣ـیم
+مےگفٺ:
•| رَهـبر را براے #اطاعٺ
گذاشتہ اند، نہ براے تماشا.. |•
+جواد❣محمدے*
•[اگر امام سیدعلی خامنهاے گفٺ:بِبُر؛بُبُر~
اگر گفٺ:نَبُر؛نَبُر~
#چشم،گوش،دهان،حرکت،همہ چیز...🍃
امام سیدعلی خامنهاے #ولاغیر..]•🚫 🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🎀🎀
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ ، ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ... 😔
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﻢ
ﺍما ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ ...! 💔
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺍﺳﺖ
مگر ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﺪ 😐
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ...! «ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺳﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ»
شهید محمد ابراهیم همت
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
قُلِ اللهُ یُنَجّیکم مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ
تُشْرِكُونَ(انعام/۶۴)
بگو:«خداستکہ از آنگرفتارے و بلکه از هر اندوهے نجاتتان مےدهد؛ ولے باز هم شما براے او شریڪ قرار مےدهید
#قرآن_کریم
°/مثلا فکر کردیم وقتے حالمون بد بود
یکے دیگه روبراهمون کرد
اما باید بدونیم اونم فرستاده خدا بود
🌸 🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
-ناگهان
دلت مےگیرد
از فاصله آنچه مےخواستے
و آنچه ڪه هستے..
#یاطبیبمنلاطبیبله
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل یازدهم ..( قسمت ۱۰)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
گفتم: آخر حیف است این لباس مهمانی است. خندید و گفت: من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟! تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: بنشین. بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نوام تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیر کارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم دست خودم نبود می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا به اندازه تو دوست نداشته ام گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند اما وقتی فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صد هزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی چه کنم که جنگ پیش آمد و گرنه خیلی فکرها توی سرم بود اگر بدانی تو منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد. اگر بودی و این همه رنج و درد و کشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان. از من ناراحت نشو. درکم خدا. به خدا سخت است این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند.نگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.
به خودم آمد. گفتم: تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم. نفس راحتی کشید و گفت: الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد اما مطلب دیگری که خیلی وقت دلم می خواهد بگویم درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده هر بار که می آیم می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی. زدم زیر گریه، گفتم: صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.
با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: کریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند این ها واقعیت است باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی مکثی کرد و دوباره گفت: این بارهم که بروم دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد مواظب بچه ها باش و تحمل کن. و من تحمل کردم صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد گاهی از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را با خبر کنند. برادرهایش آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3