eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝خدا کند یادم باشد که رویش گل‌ها تفسیر لبخند قشنگ شماست... یادم باشد که درختان به امید دیدار شما بازوانشان را غرق شکوفه کرده‌اند... یادم باشد که نسیم، عطر نفس‌های شماست... یادم باشد که بهار یعنی شما...🏝 ⚘سلام امام زمانم، آقا جان السلام علیک یا ربیع الانام...⚘ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
بانوی ایرانی...! غرب تو را نشــانه رفتــه است چــون خـوب مـی داند تـو قـلــب یک خـانـوادہ ای... پس علـمدار« حیــــای فاطمــی» در جبهه جنگ نـرم باش 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
۸ فروردین سالروز ولادت 🌷🕊 🌷🕊 ؛ تولد ستارہ ایست که پرتو نورش عرصه ی زمان را در مینوردد ، و زمین را به نور رب الارباب اشراق میبخشد.. 🌷🕊 🌷🕊 🌹🍃 💐🕊 🌹🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۲_۰۳_۲۹_۱۱_۵۳_۰۷_۳۸۷.mp3
4.82M
با وفا مهدی دلربا مهدی...🌹🍃 طالب خون کربلا مهدی...🌹🍃 🎤: کربلایی وحید شکری 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊🌷 🕊🌷 سلام بر منتظری ، که منتظِران زیادی در انتظار اویند .. منتظری که منتظر است تا منتظِرانش به خود آیند .. 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_راز_درخت_کاج🌹🕊 #خاطرات : #شهیده_زینب_کمایی 🌹🍃 فصل اول..( قسمت پنجم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب ال
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : 🌹🍃 فصل اول..( قسمت آخر)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین اول دلم نیامد که سراغ اورژانس بروم به هوای اینکه شاید زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد به بخش مجروحین جنگی رفتم و همه اتاق ها را یکی یکی گشتم. مادرم و بچه ها در راهرو منتظر بودند. وقتی در بخش زینب را پیدا نکردم با وجیهه به اورژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول اورژانس دادم دختری چهارده ساله خیلی لاغر ، سفید رو و با چشم های مشکی، قد متوسط با چادر مشکی، روسری سورمه ای رنگ و مانتو شلوار ساده. مسئول اورژانس گفت امشب مجروح تصادفی با این مشخصات نداشتیم. اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تخت های اورژانس مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود چند مجروح تصادفی هم با سر و کله خونی آورده بودند پیش خودم گفتم خدا به داد دل مادرهایتان برسد که خبر ندارند با این وضع اینجا افتاده اید آنها هم مثل بچه من بودند اما پیش خودم آرزو کردم که ای کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود فکر اینکه نمی دانستم زینب کجاست دیوانه ام می کرد از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم شب از نیمه گذشته بود سپورهای شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا می داد آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه بیمارستان ها سر بزنیم. توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت مامان نکند زینب را دزدیده باشند؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم ها خدا نکند انگاری با حرف شهرام زمین زیر پایم تکان خورد نا خودآگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم. خانه زینب کجا بود کجا می خواست برود؟ شهلا با ترس گفت مامان صبح که به حمام رفتیم زینب به من گفت حتما غسل شهادت کن. مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت این حرف ها چیست که می زنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید بیشتر توی دلش را خالی می کنید من باز هم جوابی ندادم اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود آن هم دو تا وصیتنامه یعنی چه؟ آن شب همه این حرف ها و حرکات برایم عادی بود اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود. آن شب آن چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد گاهی گیچ بودم و گاهی دلم می خواست فریاد بزنم و تا می توانم توی خیابان های تاریک بدوم و همه مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم وحشت همه وجودم را گرفته بود از تاریکی از سکوت، از بیمارستان از اورژانس. آن شب از همه چیز می ترسیدم. سر زدن ما به بیمارستان ها نتیجه ای نداد اذان صبح شد اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من مادرم و بچه هایم بود صبح از درد ناچاری به پزشک قانونی مراجعه کردیم جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند اما در آنجا هم رد و نشانی از گمشده من نبود دختر چهارده ساله من در اولین روز از سال جدید به مسجد رفته و برنگشته بود زینب آن چنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبوده است هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می کردم می بوسیدمش ، باهاش حرف می زدم نگاهش می کردم آن شب مثل یک خیال شده بود خیالی دور از دسترس. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🏝سلامی از نهایت دلتنگی ... از انتهای تنهایی ... از اوج اضطراب‌ها ... از محاصره‌ی رنج‌ها ... از هجوم مداوم بی‌قراری‌ها ... ... به آستان پرمهر شما که امید و پناه و آرامش و امنیت هستید... سلام مهربان‌ترین... سلام بر تو ای آقای زمین و زمان سلام بر تو ای نفحه‌ی روح‌بخش الهی سلام بر تو ای سرچشمه‌ی زندگانی سلام بر تو ای نور هدایت سلام بر تو هر ثانیه، هردم، هر نفس...🏝 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---