eitaa logo
یہ‌دݪٺنڱ!))))
1.3هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
166 فایل
﷽ دلتنگۍ میدانۍ چیست ؟ دلتنگۍ آن است ڪہ جسمت ؛ نتواند جایۍ برود ڪہ جانت بہ آنجا مۍرود :") 🌿 ! دلنوشتہ هاے یك‌دݪٺنڱ صرفاً یك انسان🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
در جست و جوی یڪ رویا وای خدا چرا باید این سوال را میکردم آخه منه خنگ چه فکری کردم اگه چیزی بینشون بوده چطور گفته برم خاستگاریش🤦‍♂️ نکنه  نظر مثبتش را منفی کنه بهش زنگ زدم دودفعه اول را رد کرد ولی دفعه سوم را در عین نا امیدی جواب داد و با لحن تندی گفت:(آقای عسگری چرا مزاحم میشین وقتی ریجکت میکنم یعنی نمی تونم صحبت کنم) 《ببخشید ولی میخواستم بگم این موضوع روی جوابتون》 نزاشت ادامه بدم و حرفم را قطع کرد: (من مسائل را با هم قاطی نمیکنم) و با خداحافظی تلخ تماس را قطع کرد. •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• در حال طراحی و مهندسی یک پروژه بودم که در زده شد گفتم بفرمایید هدی در حالی برق در چشمانش موج میزد وارد شد و گفت: _سلام داداش جونم خوبی داداشی؟ +سلام آبجی کوچیکه الحمدلله خوبم،خودت خوبی؟ _عالییی!! داداشِ من چی میده یه خبر خیلی خوب بدم ؟!!😏 +چه خبری؟ _بگو چیمیدی منم بگم!!😏 +هرچی بخوای بگو دیگه نصفه جونم کردی هدی☹ _بابا با باباش قراره عقد را گزاشتن همون تور که میخواستی 😍 +چی؟ راست میگی یا شوخیت گرفته؟؟ _راست میگم داداشیِ من مبارڪ باشه 😍🎉🎉🎊🎊🎈🎈 +خب دیگه لوس نشو برو پیش مامان اینا منم میام قرار شده بود هفته بعد جمکران 😍 وای که این هفته جقدر دیر و سخت گزشت ولی بالاخره تموم شد سوار ماشینم شدم مامان و هدی و بابا هم با ماشین مامان اینا راه افتادیم  رفتیم سر قرار بابا پیاده شد  منم پیاده شدم رفتیم به باباش که پیاده شده بود سلام دادیم و بعد هماهنگی راه افتادیم  ماشین اونا که خیلی هم مثل همیشه شیک و باکلاس بود جلو تر از همه بعد ماشین پژو پارس بابا اینا و بعد ماشین من به سمت جمکران حرکت کردیم... وقتی به جمکران رسیدیم بابام با حاج آقا احمدی هماهنگ کرد. حاج آقا مارا به اتاقی که اتاق عقد بود همراهی کرد. وارد اتاق شدیم جیران خانم مامان هدیه زهرا خانم به همراه مامان و هدی رفتن تو یه اتاق و بعد ۱۰ دقیقه اومدند بیرون ، هدیه زهرا خانم تو یه چادر سفید با گل های خیلی ریز قرمز با یک روسری حریر آبی آسمانی که روش گل های قرمز داشت اومد تو کنار من روی صندکی نشست تو تمام این مدت سرش پایین بود... ـــ°•ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ•°ـــ آیا بنده وکیلم ... عروس خانم برای بار آخر میپرسم آیا بنده وکلیم ؟ با اجازه مادر پدرم و بزرگ تر های مجلس و آقا اما حسین بلہ 😍🎈🎉📣 ……………………………………………………………………………………………… این داستان ادمه دارد ...😍 ❌ با هرگونه مواجه با کپی پیگیری خواهد شد💯♨️ با ما همرا باشید ʝơıŋ➘  ↬|❥ @chadorihaAsheghtaran