يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ
ای کسی که عجله نمیکنی
بر کسی که نافرمانیت را کرده باشد.
- #امام_حسین (علیه السلام) -
دعای عرفه
˹ @YekAsheghaneAheste ˼
﷽
❀
#حســیـــن_جان
شب های جمعہ
مادر سادات کربلاست
امشب حسین فاطمہ
دیگر غریب نیست
#لبیـڪ_یـا_حســــین_ع
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_36 _ به این زودی؟ _ دیگه دیر هم شده محمد جان حرفی نزدم و بعده چند دقیقه با
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_37
یه تای ابروم و بالا دادم
_ یعنی چی؟ شرایط جدید چیه؟
بیمحل بهم خورشت و مزه کرد
_ مامان نمیخوای حرف بزنی؟
_ زنت اجازه داده بری؟
سکون کردم و سرم رو انداختم پایین
_ جای اینکه منتظر باشی از من حرفی بشنوی برو با زنت حرف بزن. تو دیگه مرد زندگی اونی پس اون باید اجازه بده که بری یا بمونی بالا سره زندگیت
نفسم رو عمیق بیرون دادم
دوباره رفتم رو کاناپه نشستم و کلافه پاهام رو تکون میدادم
_ اون سال ها که پدرت گذاشت و رفت من خودمو با شماها سرگرم کردم، ریحانه باید چیکار کنه؟ مهناز خانم که اونجوری دیگه کی هست؟ هرچقدر هم بخوام پیش من باشه و بمونه بالاخره خانواده شوهرش محسوب میشیم
بالا سرم سعی میکرد اینارو آروم بگه ولی انگار که عصبی شده باشه پشت سره هم جملات رو میچید
_ اگر حتی سره سوزنی راضی نباشه رفتنت بدون هیچ اجری میمونه
_ مامان...
_ بزار حرفم و بزنم. ریحانه من نیست که نبود شوهرش رو تحمل کنه! ریحانه مریم نیست که شاهد پرپر شدن یار زندگیش باشه
مریم اشکاش رو پس زد.
نمیدونستم باید چی بگم و چیکار کنم!
نشست روی زمین
_ با ریحانه نکن اینجوری محمد نکن
طاقت نیووردم و منم زانو به زانوش نشستم رو زمین
_ مامان من اصن غلط کردم چرا اینجوری میکنی؟!
به کاناپه تکیه دادم
_ این همه آدم کلی هم بچه داشتن همشون رفتن، زن هاشون...
_ محمد ریحانه فرق داره
_ وقتی دلم یه جای دیگهاس
_ تو که دلت سوریه بود برا چی گفتی بریم خواستگاریش؟؟هان؟؟ خب میزاشتی داغت فقط روی دل من بمونه...
طاقت اون فضا رو نداشتم.
از جا بلند شدم
_ من فقط میخوام برم کمک و چند تا چیز ببرم و بیارم، هیچ اتفاق دیگهای نمیوفته چون آخره تقدیرم مُهرِ شهادت نخورده که اگر خورده بود الان اینجا نبودم
کفشم رو پوشیدم و خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم
نمیدونم چرا حس کردم صورتم گرم شده
با دست اشکام رو پاک کردم
یا حضرت زینب تا الان نخواستی و با تمام از نخواستن ها بازم تلاش کردم
اگر خیری نیست توی اومدنم من بیخیال میشم
چشمام رو بستم و سر گذاشتم روی فرمون ماشین
مغزم که یکم آروم شد به سمت خونه حرکت کردم
دلم نمیخواست حتی یک روز هم بخواد ریحانه ازم دلخور یا ناراحت باشه
پشت چراغ قرمز چهارراه مثل همیشه دختر کوچولویی اومد کنار پنجرهام
ازش شاخه گلی گرفتم و با امید به دست اووردن دل ریحانه راهی شدم...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_37 یه تای ابروم و بالا دادم _ یعنی چی؟ شرایط جدید چیه؟ بیمحل بهم خورشت و
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_38
در خونه رو اروم باز کردم
صدای تلویزیون از حال میومد که رفتم اون سمتی
ریحانه روی کاناپه دراز کشیده بود
آروم رفتم سمتش. گل رو گذاشتم رو میز
موهاشو کنار که زدم چشماش تکون خورد
لبخندی به روش زدم
_ سلام کِی اومدی؟
_ علیک سلام خانم، همین الان اومدم
_ گشنهای؟بزار برات غذا گرم کنم
مانع بلند شدنش شدم
_ نمیخواد سیرم
_ مگه میشه؟ کجا بودی تا الان؟
_ خونه مامان اینا بودم از اونجا میام
دستش رو به سمتم دراز کرد
_ گریه کردی؟
_مرد مگه گریه میکنه؟؟
_ مردا دل ندارن؟
_ والا یه مردی رو میشناسم که یه دل داشت اونم داد به تو
دستش و عقب کشید
_ برای همین دلم و شکوندی؟
نشستم کنارش. سرم و انداختم پایین
_ ببخشید اگر اون شب ناراحتت کردم، اونقدر خوشحال بودم که یادم رفت دارم چیکار میکنم و چی میگم
چیزی نگفت که از پشت سرم شاخه گل رو برداشتم
_ ریحان بانو این دلداده رو به بزرگی خودتون میبخشید یا میخواید تنبیهاش کنید؟
تو جاش نشست و خندهای کرد که دلم ضعف رفت براش
_ میشه یه کوچولو مجازاتت کنم؟
_شما امر کن
_ فردا روزه تعطیله خونه رو باید کمکم مرتب کنی
_ این که مجازات نیست! اما چشم هرچی تو بگی خوبه؟
_ اینجا مظلوم نشی فردا که میگم پاشو کار کن خودتو بزنی به خواب
پقی زدم زیره خنده و لا به لاش گفتم
_ نه قول میدم پسره خوبی باشم
گل رو از دستم گرفت، بوش کرد
_ بزار برم برات غذا گرم کنم فردا روزه سختی داری
سری تکون دادم که پاشد رفت
لبخندش به ناراحت کردنش خیلی بیشتر میارزید
از اونجایی که زندگی و سرنوشتم رو دیگه تمام و کمال سپردم دست بیبی زینب با خیال راحت میتونستم تصمیم گیری کنم
با همه این اوصاف شنبه تصمیم گرفتم برم پایگاه و بگم که اسمم رو خط بزنن
نگاهی به صدای گرم و آشنایی که از تلویزیون میومد انداختم
اخ حاجی هرچی داریم از توعه...
صدا رو یکم زیاد کردم
حاج قاسم داشت در مورده داعش حرف میزد و نوید خوشحالی رو که از خیلی وقت پیش داده بود رو تایید میکرد
ریحانه با قاشقی توی دستش اومد سمتم
_ بیا غذا حاضره
حرف های حاجی که تموم شد خاموش کردم و رفتم سره میز
خوراک مرغ خوش آب و رنگی گذاشت جلوم
فکر کنم برق چشمم رو دید که خندید
_ به چی میخندی؟
_ تا الان میگفتی سیرم ولی امان از چشمات
با خندهاش خندیدم و مشغول غذا خوردن شدیم...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
میمیرماگهواسهشماشهیدنشم
ایخدا؛کیبشهبرمحـرم #حضرت_زینب💛((:
@YekAsheghaneAheste
بارالها!
از هر لذّتى جز ياد تو
از هر آسايشى جز همدمى تو
از هر شادمانىاى جز نزديكى به تو
و از هر كارى جز فرمانبرىات
به درگاه تو آمرزش مىخواهم ..
-امامسجادعلیهالسلام-
#اللهجانم
˹ @YekAsheghaneAheste ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا آنها که بعد از ظهور #امام_زمان(عج) به دنیا میآیند با کسانیکه در عصر غیبت زندگی کردهاند و منتظر بودند، برابرند؟
#استاد_رائفی_پور
#پیشنهادمیشه🌱
🔹 @YekAsheghaneAheste
🪴دعای مخصوص #شب_جمعه:
علامه مجلسی فرمودند
شب جمعه مشغول مطالعه بودم
به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُللہ مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِھا
وَ مِنَ الآخِرَہ اِلی بَقائِھا
اَلْحَمْدُاللہِ عَلی ڪُلِّ نِعْمَة
اَسْتَغْفِرُاللہ مِنْ ڪُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه
وَ ھُوَ اَرحَمُ الرّاحِمینَ
بعد از یک هفته مجدد خواستم آن را بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که:
ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
📚 نھج الفصاحه•صفحه ٣٢٢
@YekAsheghaneAheste
شهید مهدی زین الدین:
هرگاه #شب_جمعه شهدا را یاد کنید
آنها شما را نزد #اباعبدالله (ع) یاد می کنند🌱
با خواندن زیارتنامه #شهدا
شهدا را یاد کنیم✨
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ
الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
@YekAsheghaneAheste
نامه ای محرمانه خدمت #امام_حسین جانم !
داغیست در دلمان که مداوا نمیشود ، خدمتتان عارض شویم که گمان میکنیم داغِ دلمان با حرم شما مداوا میشود ، خواهشمندیم منت بر سرمان بگذارید و اجازه ریختن اشک را در #بین_الحرمین برایم صادر کنید .
- با تشکر ، نوکر شما :))
#صلاللهعلیکیاابیعبدلله
@YekAsheghaneAheste