10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا ❤️
یا #امام_رضا ...
♡یک قدم
دورتر از #تُ هوایم
ابریست!
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#اللھمعجللولیڪالفرج
#امام_زمان #ماه_شعبان
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_50 مستقیم نگاهش کردم و با همون حالت عصبی گفتم _بهت میگم حتی نمیخوام صدات ر
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_51
با گام هایی بلند و محکم اومد سمت ما...
ترسیده بودم که مبادا کاری بکنه!..
وقتی پوریا رو اونطور بیخیال دید،ابروهاش رو کرد تو هم...
صورتش قرمز بود و میدونستم الان شده باروت،آماده انفجار!
رفتم جلو گفتم
_امیر توروخدا کاری نکن....میره الان..
همونطور که نفس نفس میزد گفت
_این بی حیا اینجا چیکار میکنه؟
انگار پوریا صدای امیر رو شنید که گفت
_اومدم ریحانه رو راضی کنم با هم بریم خارج...
امیر درحالی که دندون هاش رو بهم فشار میداد گفت
_تو خیلی غلط کردی،خواهر من رو جایی ببری!
_بیخود فاز نگیر....من با مهناز خانم صحبت کردم، از خداش هم بود...
امیر برای لحظه ای تو صورت من خیره شد،میدونستم اونم هنگ کرده....اروم لب زد
_این چی میگه؟
با ناله گفتم
_چرت میگه....بیا بریم،ولش کن
_ریحانه میگم این احمق چی میگه؟
بغضم گرفته بود و منتظر تلنگری بودم که اشک هام سرازیر بشن...
امیر رو کرد به پوریا و گفت
_برو رد کارِت،نزار مثل اون دفعه کل قیافت رو بیارم پایین...
پوریا پوزخندی زد و از ماشین فاصله گرفت.
اومد سمت ما و روبه امیر گفت
_من میرم...ریحانه هم با من میاد...بیخود جوش نزن،برادر زن عزیزم...
امیر دستش رو از دستم بیرون کشید و گلو پوریا رو گرفت...
همون تلنگری که منتظرش بودم،پیدا شد
سریع رفتم سمت امیر...میدونستم وقتی عصبی میشه،کنترلش هم سخت تره..
_امیر توروجون مادرجون ولش کن...این روانی حالیش نیست چی میگه...
_اخه نمیبینی؟...فکر کرده همه مثل خودش بی ناموسن!...
دستش رو گرفتم و با تمام زورم از پوریا جداش کردم...
دست من رو گرفت و به سمت خونه کشوند..
صدای داد و بیداد پوریا میومد که امیر دست من رو بیشتر فشار میداد..
سوار آسانسور شدیم و با ضرب در خونه رو باز کرد.
بالاخره دستم رو ول کرد که دست بیچارم مچاله شده بود و آخ آرومی از زیر لبم بیرون اومد..
مامان با شنیدن صدای در، اومد تو سالن و گفت
_چخبرتونه؟...بابات خوابیده خب!...
...
کپی ممنوع ⛔
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_51 با گام هایی بلند و محکم اومد سمت ما... ترسیده بودم که مبادا کاری بکنه!..
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_52
امیر بی محل به مامان با صدای بلندی گفت
_چی از جون ریحانه میخوای؟...هان؟ دیوونش کنی بسه؟
به پهنای صورت اشک میریختم که امیر با انگشت من رو نشون داد و گفت
_نگاه کن داره چجوری گریه میکنه! راضی دخترت اینطور اشک بریزه؟
مامان با تعجب گفت
_چی میگی؟...چیشده مگه؟
_مثلا خبر نداری اون پسره بی حیاء اومده جلو در خونه...
مامان که حالا متوجه موضوع شده بود لب زد
_به خدا که اینقدر زنگ میزد،کلافم کرده بود...همش زنگ میزد دفتر و تلفن رو اشغال میکرد...چند بار زنگ زد به گوشی...اومد محل کارم...منم از سره ناچاری گفتم باشه میزارم چند دقیقه با ریحانه حرف بزنی
با صدایی گرفته گفتم
_برا همین دیروز اصرار میکردی باهات بیام بیرون؟...مهمونی آخر هفته بهونه بود؟
اروم رفت رو صندلی نشست و سرش رو بین دستاش گرفت.
نمیدونستم عصبی باشم یا ناراحت...
فقط اون لحظه دلم میخواست رو زمین نباشم...
گفتم
_اینقدر من تو خونه ات اضافه هستم که میخوای من رو بفرستی خارج؟ اونم با کی! با کسی که دخترت رو نابود کرده...! مامان اخه من چی بگم که توجیه کارات باشه؟...
امیر پوفی کشید و تکیه زد به دیوار...
از قیافش معلوم بود که خیلی عصبیه و داره مراعات مامان رو میکنه...
با سروصدای ما،بابا که بیدار شده بود از پله ها اومد پایین و گفت
_مهناز چخبره سره صبحی؟
امیر گفت
_هیچی بابا....یه نفر اینجا دخترش رو به حراج گذاشته...
با گفتن این حرف امیر...بغض سنگینی گلوم رو چنگ زد...نفسم بالا نمیومد...
انگار که امیر هم فهمید چی گفته که سریع لب گزید و سکوت کرد...
بعد از چند دقیقه که بابا ماجرا رو فهمید،شروع کرد داد و بیداد کردن...
وضع خونه خیلی بد بود...دلم نمیخواست حتی یک دقیقه دیگه اینجا بمونم...
...
کپی ممنوع ⛔
@YekAsheghaneAheste
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلآرایی ضریحِ امام حسین(ع) به مناسبت عید شعبان😍💛
ماه شعبان مبارک🌼
#اللھمعجللولیڪالفرج
#سوم_شعبان
#امام_حسین علیه السلام
@YekAsheghaneAheste
ماه روی مصباح هدی عیان شد
امشب عالم پیر، همه جوان شد
بگو مدد یا ثارالله یا ابا عبدالله
#ماه_شعبان #عزیزم_حسین
#شعبان
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
گلآرایی ضریحِ امام حسین(ع) به مناسبت عید شعبان😍💛 ماه شعبان مبارک🌼 #اللھمعجللولیڪالفرج #سوم_شعب
وَسَطجاذبہۍِاینهَمهرَنگ
نوڪَرتتابہاَبَدرَنگشُماست
بیخیالِهَمہۍِمَردُمشَھر !
دِلَمآقابِهخُداتَنگشُماست :)💔
#سوم_شعبان #عزیزم_حسین
#اللھمعجللولیڪالفرج
@YekAsheghaneAheste
☘🌸🕊☘🌸🕊
#شهیدانه
مادر سردار سرافزار اسلام، شهید محمدابراهیم همت نقل میکند:
به محمدابراهیم گفتم کار درستی نیست دائم زن و بچهات را از این طرف به آنطرف میکشی؛ بیا شهرضا یک خانه برایت بخرم.
گفت: نه،نه! حرف این چیزها را نزن، دنیا هیچارزشی ندارد. شما هم غصهٔ مرا نخور. خانهٔ من عقب ماشینم است؛ باور نمیکنی بیا ببین.
همراهش رفتم، در عقب ماشین را باز کرد؛ سه کاسه، سه بشقاب، یک سفره پلاستیکی، دو قوطی شیرخشک بچه و یکسری خورده ریزهٔ دیگر.
گفت: این هم خانه! دنیا را گذاشتهام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانهدارها!
این آرامش شهید همت و سخت نگرفتنش به خاطر این بود که نگاهش را تغییر داده بود، رنجولذت را از بالا میدید و از بالا به زندگی مینگریست.
📚«با بچههایم سر یک سفره»
صفحه۷۸
#امام_زمان #ماه_شعبان
@YekAsheghaneAheste
🔹️ تصویری جالب از دوران انقلاب و اشتیاق مردم به شنیدن سخنان #امامخمینی (ره)
#امام_زمان #شعبان #لبیک_یا_خامنه_ای
@YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا!
یا #امامرضا!...
همه رفیقام اومدن من جاموندماا:)💔"
#السلامعلیڪیاعلےبنموسۍالرضا
#ماه_شعبان
@YekAsheghaneAheste
اعمالقبلازخواب☝️🏻🌸
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
التماسدعا✋🏻
#شب_بخیر
#ماه_شعبان
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste