eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_249 با بدن دردی بدی از خواب بیدار شدم.لای پلکم رو باز کردم که امیر و کنارم د
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ "سه روز بعد..." از تاکسی پیاده شدم و روبروی در دانشگاه وایسادم. کیفم رو سفت گرفتم و قدم اولی روبه جلو گذاشتم که با صدای آشنایی سرجام خشک شدم. _ سلام خانم حدادی برگشتم عقب که در کمال تعجب محمد و روبروم دیدم. زبونم بند اومده بود! خدایا این اینجا چیکار میکرد؟! _ سلام آقای صالحی روزتون بخیر _ روز شما هم بخیر باشه ببخشید الان کلاس دارید؟ _ بله این ساعت یه کلاسی دارم چطور؟ _ دو ساعت دیگه میشه لطف کنید بیاید این پارک نزدیک دانشگاه؟ _اتفاقی افتاده؟ کسی چیزیش شده؟ _ نه من میخوام موردی رو خدمتتون بگم ممنون میشم تشریف بیارید _ باشه من میام _ متشکر...با اجازتون بدون اینکه منتظر حرفی از سمتم بشه رفت و منم شاهد قدم زدنش شدم. دلم بهم ریخته بود و قلبم یکی در میون میزد. لعنت به این دل که یک جا بند نمیشه بتونم درست تصمیم بگیرم. رفتم داخل حیاط دانشگاه و روی صندلی نشستم. سرم رو بین دستام گرفته بودم و از استرس پا رو زمین میکوبیدم. یعنی چی شده بود که محمد با تمام خجالت و سر به زیری که داشت پاشده اومده جلو در دانشگاه! پا میکوبیدم که صدای پام با صدای قدم های سعید یکی شد و کنارم نشست. _چطوری تو؟ _ داغونم سعید،داغون _ چی شده مگه؟ لب باز کردم اومدن حرفی بزنم که آتنا یکی از دخترای دانشگاه با قدم هایی آروم و کشیده به سمتمون اومد _ این چی میخواد اینجا؟ _ سلام بچه ها چطورید؟ _ خوبیم شکر خدا تو چطوری؟ _ منم خوبم ریحانه تو خوبی؟همه چی ردیفه؟ _چیشده سره صبحی اومدی حالم رو میپرسی؟ _ هیچی با دخترا نشسته بودیم حرف میزدیم این پسره کی بود جلو در دانشگاه سعید متعجب نگاهش بین منو و آتنا میچرخید. _ کدوم پسره؟ _ همون پسره که خوشتیپ و خوشگل بود دیگه ریحانه بهت نگفته؟ دستم و مشت کردم و پوزخندی زدم _ پسرای دانشگاه تموم شدن گیر دادی به بیرون دانشگاه؟ _ چی میگی بابا من که اصن خوشم نمیاد از این آدما _ پس دنبالش بقیه‌اش نگرد و برو پی کارِت _ وا ریحانه حالت خوبه؟دعوا داری؟ _ آتنا برو حوصله ندارم _ فقط خواستم بگم با آدمای هم قد خودت بپر مثل قبل پرپر نشی کلافه نفسم و بیرون دادم و پاشدم رفتم سمت کلاس. مشتاق بودم سریع تر این ساعت ها بگذره و کنجکاو برم ببینم موضوع از چه قراره... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste