eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨ رفتم‌دوتابلیط‌هواپیماگرفتم‌برای مشهد ساعت‌پروازش۸شب‌بود رفتم‌سمت‌خونه،عزیزجون‌توآشپزخونه‌درحال‌غذادرست‌کرد‌نبود _سلام‌عزیز عزیزجون:سلام‌دخترم _عزیزجون،واسه‌امشب‌دوتابلیط‌هواپیما گرفتم‌واسه‌مشهد،میخوام‌بافاطمه‌برم‌ زیارت‌آقا عزیزجون:خداپشتوپناه‌تون رفتم‌توی‌اتاقم‌یه‌ساک‌کوچیک‌برداشتم، شروع‌کردم‌یه‌کم‌وسیله‌ولباس‌برداشتن موقع‌ظهر،نرگسوفاطمه‌اومدن‌خونه فاطمه‌بدوبدودویدتوبغلم _الهی.قربونت‌برم،عمه‌روکه‌اذیت‌نکردی فاطمه:نه نرگس:مامانش‌بیشتراذیت‌میکنه‌تابچه ، کجارفتی؟ -رفتم‌دوتابلیط‌واسه‌مشهدگرفتم نرگس:مشهدواسه‌چی؟ _زیارت‌دیگه نرگس:نمیگفتی،فک‌میکردم‌داری‌میری دوردور حالایکی‌اضافه‌ترمیگرفتی‌ورشکست‌ میشدی‌خسیس؟ _نه‌خیر،خواستم‌مادرودختری‌بریم نرگس:ست‌لباس‌مادرودختری‌شنیده‌ بودم‌ولی‌زیارتی‌رونه _دیونه نرگس:حالاکی‌میری