eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨ _امشب‌ساعت۸ نرگس:باشه‌پس‌خودم‌میبرم‌تون _باشه‌قربون‌دستت نرگس:فدات،من‌برم‌خونه،که‌الان‌اقامرتضیمیادخونه _باشه‌برو ساعت۶نرگس‌اومددنبالمون،ازعزیزجون خداحافظی‌کردیم‌بعدرفتیم‌خونه‌مامانم، بابانبودازمامانوهاناهم‌خداحافظی‌کردیم بعدرفتیم‌سمت‌فرودگاه ازماشین‌پیاده‌شدیم نرگس‌هم‌شروع‌کردبه‌بوسیدن‌فاطمه _ولکندخترکشتی‌بچه‌رو نرگس:به‌توچه،دارم‌ازسهمیه‌خودم‌استفادهمیکنم -مگه‌بنزینه‌دخترم نرگس:کوفت،نخند!فاطمه،عمه‌مواظب‌مامان‌دیونه‌ات‌باش!باشه؟ فاطمه:باسه _عع‌حرفای‌غیراخلاقی‌به‌دخترم‌یادنده نرگس:قربون‌اخلاق،دربه‌داغون‌خودت‌ برم‌من ،برین‌که‌دیرمیشه ازنرگس‌خداحافظی‌کردیم‌رفتیم‌داخل فرودگاه یه‌کم‌داخل‌سالن‌نشستیم‌بعدسوارهواپیما شدیم اولش‌فاطمه‌یه‌کم‌ترسید بعدتسبیح‌امودادم‌دستش‌که‌حواسش پرت‌بشه بعد۴۰ساعت‌رسیدیم‌مشهد اول‌رفتیم‌یه‌هتل‌نزدیک‌حرم،برای‌دوشب‌ اتاق‌رزروکردیم وسیله‌هاروگذاشتیم‌داخل‌اتاق وچادرفاطمه‌روسرش‌کردموراهی‌حرم شدیم