رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨
#پارت_صدوهشتم
بادیدنگنبدحرم،یاداولیندیدارمافتادم
واشکمجاریشد
بعدازبازرسیواردحرمشدیم
دستهفاطمهرومحکمگرفتمتاگمنشه
روبهرویگنبدایستادیم،بهنشانهادب
سلامیکردم
فاطمههمبادیدنسلامکردنمندستش
گذاشترویسینهاشوسلامکرد
نشستیمرویفرشداخلحیاط
یهمهرگرفتموتسبحخودمودادمدستفاطمهکجایینره،بتونمنمازموبخونم
بعدازخوندن.نمازفاطمهسرشوگذاشتروی
پاهاموخوابشبرد
منم شروعکردمبهدردودلکردن
-سلامآقاجان،دلممیخواستباردومیکه
میاماینجاهمراهبچهامونباشمولیاینبار،یهفرقیهست،بچهاموآوردم،
ولیباباشونیاوردم،
شمامیدونینکجاست؟
البتهکهمیدونین،چونسپردمشدستشما
شماضامنهمهمیشین
مگهمیشهکسیکه ضامنخوبیهامانتدارهخوبینباشه
آقاجان،تورابهجوادت،رضاموبرگردن
تورابهجوادتبهدخترمرحمکن
تورابهچشمانتظاریخودتکهمنتظر
جوادتبودی،منوبیشترازاینچشمانتظارم
نزار
دوروزمثلبرقوبادگذشت
موقعوداعرسید
چشمانمگریانبودودلمپرازحرف
بافاطمهرفتیمسمتپنجرهفولاد
فاطمهروبغلکردموواردجمعیتشدم
رسیدمبهپنجرهفولاد
#روزانهچهارپارت_هرشبساعت۲۱