eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
40 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان آنلاین سرزمین عشق ✨🌹 رضا:خوب،خواهرشوهرتوشناختیااا (گوشیم‌زنگ‌خورد) _بیاحلال‌زاده‌اس _جونم‌نرگسی نرگس:کجایی‌رها،خوبه‌گفتم‌زودبیای،نکنه همراه‌طرف‌دومادمیخوای‌بیای _داریم‌میایم‌نرگس‌جون،توراهیم نرگس:وسیله‌هایادتون‌نره _چشم‌گلم،توحرص‌نخور،واسه‌پوستت‌ خوب‌نیست نرگس:دیونه،زودبیاین _رضاجان،بریم‌وسیله‌بخریم،یادمون‌بره نرگسه‌منوکشته رضا:خریدم‌صندلی‌عقب‌ماشینونگاه‌کن _ا‌ی‌وااایی،اصلامتوجه‌نشدم رضا:ازبس‌که‌من‌اینقدرجذابم،فقط‌محو تماشای‌من‌شدی _نکن‌بابا،اعتمادبه‌نفست‌داره.میخوره‌به سقف‌ماشین رسیدم‌خونه‌عزیزجون،درحیاطوبازکردیم،نرگس‌داشت‌توحیاط‌رژه‌میرفت _یعنی‌توسرگیجه‌نگرفتی‌اینقدرراه‌رفتی‌تودختر رضا(خندید):علیک‌سلام‌نرگس‌خانم نرگس.ازخجالت‌فرارکردرفت‌توخونه وسیله‌هاروآشپزخونه‌بردیم،رضاهم‌رفت توی‌ا تاق منم‌رفتم‌توی‌اتاق‌نرگس _وااییی‌فکرنمیکردم‌اینقدرخجالتی‌باشی‌ تودختر نرگس:مگه‌تو‌فکرم‌میکنی