eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹 مامان:نمیدونم‌چی‌بگم،هرچی‌بگم‌بازتو کاره.خودتومیکنی -خیلی‌ممنونم مامان:خوب‌تواین‌دوهفته‌ای،خونه‌پیدا کردین؟ -نه‌دلم‌میخوادباعزیزجون‌زندگی‌کنم مامان:وااییی‌رها،توروخدا،میرم‌سرمو میکوبم‌به‌دیوارااااااا ‍ بابا:نمیخوادمن‌خودم‌یه‌آپارتمان.براتون میخرم -نه‌باباجون،رضاخودش‌هم‌میخواست‌یه خونه‌بگیریم‌ولی‌من‌نزاشتم،کلادوست‌دارمهمونجاباشم مامان:پس‌جهازتوکجامیخوای‌بزاری؟ _چیزمهمی‌نمیخوام،یه‌کم‌وسیله‌های‌ جزئی.میخوام بابا:پولشوبهتون‌میدیم،بعدهرموقع‌اگه‌ خواستین،مستقل‌بشین،بری‌بخری‌واسه خودت مامان:واییی‌خدای‌من،مردم‌چی‌میگن￾قبول مردم،همون‌ مردم‌قدیمن‌مامان،حرفاشون‌هیچوقت‌ تموم‌شدنی‌نیست،الهی‌قربونتون‌بشم،مهمخوشبختی‌منه‌که‌خوشبخت‌میشم‌درکنار رضا مامان:انشاء الله تواتاقم‌درازکشیده‌بودم،گوشیم‌زنگ‌خورد، نرگس‌بود -جونم‌خواهرشوهر نرگس:رها،تومیدونستی؟ -چیوو؟ نرگس:قضیه‌خواستگاری‌آقامرتضی؟ -واااییی‌مامانش‌زنگ‌زد؟ نرگس:پس‌میدونستی،مگه.اینکه.دستم بهت‌نرسه!