رمان آنلاین سرزمین عشق🌹✨
#پارت_پایانی
ولیخداروشکرکردم،کهبازهمکنارمه
ونفسمیکشه
_کجابودیبیمعرفت،ماکهمردیم
ازدلتنگی
رضا:سلامخانومم ،شرمندم
خودمخواستمکهچیزیبهتوننگن
_داشتیمآقارضاقرارنبودهرچیاتفاقافتادهبههمبگیم؟
رضا:نهدیگه،الانیک،یکمساویشدیم،ازاینبعدچشم
بلندشدمورفتموضوگرفتم
سجادههامونوپهنکردم
نگاهشکردم
_آقایینمیایبندگیکنیم
رضا:چشششم
(بااینکهدستهایترا،درسرزمینعشقجا
گذاشتی،بازهمخداروشاکرمکهکنارمهستی،بازهمعاشقانهترازقبلدوستتدارممردمن)
《پایان》