eitaa logo
دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
192 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
418 فایل
بـسـم رب شــهیـده💔 دخـترانی از تـبـار زهـراس🧕🏻 وسـربازان جنگ نرم ✌️ مادختران ‌نیز پای کار حسین میمانیم💚 رهبرم‌فرمان‌دهد‌جان‌رانثارش میکنم✌️ کپی؟: حلال به‌شرط‌یک‌صلوات‌برای‌ظهور‌آقا💚 @Zhdjdvzk آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~🕊 🌿💌 -بدونید که ما لیاقتِ شهادتو نداشتیم - بود، درِ رحمت خدا خیلی باز بود..! . ♥️🕊 ‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌
از هر قطرھ خون شھید ما کھ بھ زمین می‌ریزد، انسان‌های مصمم‌تر و مبارزی بھ‌وجود می‌آیند. -خمینۍڪبیر ؛🌿
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بَعد اَز شَهنشهِ نَجفُ شاهِ ڪـَربَلا دَر طالِعم نِوشتِه خدا، عبدِ سامِرا امام هادی🥀
نام رمان : راهیان عشق mohaddese_f : نویسنده انگار دوباره شیطون شد:چشم چی؟ _چشم جواب مثبت نمیدم،اقا طاها _دیگه کاری ندارید؟ _نه خدانگهدار _خدا حافظتون چه احساس خوبی از حرف زدن با طاها بهم دست داده بود،مخصوصا وقتی اخرش بهم گفت خداحافظتون،حس کردم برام دعا کرده،انگار که از خدا خواسته باشه حافظم باشه،خدایا چقدر من این بشر رو دوست دارم،یعنی میرسه روزی که ما بهم برسیم؟؟؟!!! صبح بالفاصله بعد از خوردن صبجانه رفتم خونه ی خودمون،خدا رو شکر،انگار بابا خونه بود،پس میتونستم باهاش حرف بزنم... مامان و بابا مشغول خوردن صبحانه بودن،سالم کردم که بی جواب موند و بعد هم روی کاناپه نشستم تا صبحانشون تموم بشه... یک ربع بعد از اشپزخونه اومدند بیرون،داشتند می رفتن سمت اتاقشون که گفتم:بابا،مامان باید باهاتون صحبت کنم. بابا بدون اینکه بهم نگاه کنه با لحن عصبی گفت:ما باهات هیچ حرفی نداریم،االنم برو همون جایی که دیشب رفته بودی... _ولی بابا من میخوام با طاها ازدواج کنم،من اونو دوست دارم نه ارمانو _غلط کردی اونو دوست داری! من صد سال به اون خانواده ی امل دختر نمیدم... _بابا امل چیه؟خانواده ی طاها فقط مذهبی و معتقدن ،منم مثل اونام...راهیم که من انتخاب کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارت‌به‌زودی😍🌱