🏴
آجرکَ الله یاصاحبَ الزمان
فی مصیبةِ جدِّکَ الحسین علیهالسلام
اَعْظَمَ اللّهُ اُجوُرَنا وَ اُجوُرَکُم بِمُصابِنا بِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وجَعَلنا وَ اِیّاکُم مِنَ الطّالبینَ بِثارِه مَعَ وَلیِّهِ الاِمامَ الْمَهدی مِن الِ مُحَّمَدٍ عَلَیهِمُ السَّلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مرا به آن بانویی که در اغتشاشات مظلومانه و در همهمه مثل مادرمان زهرا(س) کتک خورد و مثل اسرای کربلا معجر از سرش کشیدند، مرا
به آن بانویی که در گرمای سوزان تابستان مجاهدانه چادر سر میکند، مرا به آن خانم های که حرمت جلسه را حفظ کردند، به خانم هایی میخوان به حجاب پناه ببرند و امانتدار امانت حضرت زهرا(س) باشند #ببخش.
🔰مرا به لحظه هایی که بسیجی هایی مثل آرمان، روح الله و... وسط خیابان از یک مشت حرومی کتک خوردند #ببخش.
🔶مرا به لحظه های بیخوابی رفقای مجاهد فضای مجازیم #ببخش
✅مرا به هرکسی که به این کشور و مردم حسینی خدمت میکند #ببخش
.
💢کانال شیخ فرهاد فتحی👇❌
http://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1
🏷️ عضو شوید☝️💢
🔴 ناگفتههایی از شهادت آرمان علیوردی که فقط در عاشورا قابل انتشار است. ان شاء الله مادرش ندیده باشه این پیامو، البته بعید میدونم، چون چند روزه که منتشر شده، ولی نذارید ببینه 😭
🔹چند روز قبل یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتههایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفتههایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.
روایت ماجرا از زبان دوست شهید علیوردی:
🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک میشویم یک سری از ناگفتههای شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنهای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.
🔹با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگزارد و روی بدنش پتو میاندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
غریب گیر آوردنت....
صلی الله علیک یااباعبدالله
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
@hosein_darabi
eykash.mp3
10.92M
🏴ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود ...
🏴این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود
🏴ای کاش این روایت پر غم سند نداشت
🏴بر نیزه ها نشاندن قرآن دروغ بود
🏴ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز
🏴مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود
🏴حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش
🏴بر جان باغ داغ زمستان دروغ بود ...
🎶 میثم مطیعی
🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب
@s_a_razavi
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
⭐️شروع تبادلات گسترده تایم⭐️
👇🏻شرایط عضویت👇🏻
1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻
2⃣آمارتون ۸۰۰+ باشه💪🏻
3⃣در اینفو تب عضوباشید✌️🏻
جذب بستگی به بنرتون داره💥
بیشتر از ۴۰۰جذب هم داشتم😳🔥
برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفو تبادلات عضو باشید"سنجاقه"
🕹https://eitaa.com/joinchat/1134493859Ceb9628fd81🕹
بعد از مطالعه شرایط اگر شرایط رو داشتید
پی وی در خدمتتونم✋🏻
🌺 @Time_Manager 🌺
یاعلی✌️🏻
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
-
همجوونبود . .
همعاشقعکاسیبود . . .
همبچهمذهبیبود . . .
هممثلشیرپشتکشورشموند . . .
#شهیدیکهعکاسحشدالشعبیبود🥺🤍¡
-🤍
{https://eitaa.com/joinchat/912392243C69b4c3d99c . . }
تنهاکانالرسمی#شهیداحمدمهنه |🌸👀
- https://eitaa.com/joinchat/912392243C69b4c3d99c
#عکسهایبروزبرادراحمدروازاینجابردار👀'¡
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
🦋و ﺧدا گفتـ: نا امێد ݩشۆێد مَݩ با شما ھسٺم🦋
کاݩاڵ دﺧتࢪا ۆ پسࢪاێ ﻤذهبـﮱ اﯾﻧجاسـت😍👇🏻
🌸✨@FADAEI_312_1✨🌸
ﯾه ڪانال ﻤﺨصوص ﺨود دخٺࢪ خاݩما ۆ آقا پسࢪا😍🍁
#مداﺣﮱ #سوپࢪاﯾز #پࢪوفاﯾل #ڪلـﯾپ #ﻤطالب_مذهبۍ🍫💖
عاشق کانالشون میشی 😻
✨🌸@FADAEI_312_1🌸✨
پس زود عضو شو ڪه از ﻋمل به قول ها و سوپࢪاﯾز هاﻤوטּ جا ﻧﻤوﻧـۍ...!✨🍁
ﻤنتظࢪتوﻧﯾم ها❤️👇🏻
🦋💙@FADAEI_312_1💙🦋
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
✨کانال اختصاصی#کربلایی_وحید_شکری
⚠️تحت نظر خود آقای وحید شکری.
♦️ منبع #استوری ها ی فوق العاده وحید شکری
✅فعالیت قابل قبول
فقط کافیه بیاید توی این کانال یه نگاه بندازید تا بیدرنگ عضو شید 😊🙏🏻
💢کانالاختصاصیکربلاییوحیدشکری.👇🏻
https://eitaa.com/ChannelVahidshokri_118
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
🎧بسم الله الرحمن الرحیم 🎧
کانال ریمیکس ابوتراب ❤️❤️
ریمیکس های امام حسینی ریمیکس های مستی و .........
🎤🎧میکس انواع مولودی ها و مداحی ها از تمامی مداحان معروف کشور
🔹 #REMIX 🔹
🔹 #ABOTORAB 🔹
#ریمیکس_ابوتراب
#عضویت_واجب
#فعالیت_روزانه
#مستی_حلال
👇👇زود عضو شو تا پاک نشده👇👇
👉@REMIX_ABOTORAB110 👈
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
تا حالا چند کتاب غیر درسی داشتی؟!
یکی..دوتا..سه تا..بیست تا😍
بخشی از کتاب...:
✨جملاتی از کتاب چایت را من شیرین میکنم
آن روزها من یکساله بودم و برادرم دانیال پنجساله. مادرم همیشه نقطهی مقابل پدر قرار داشت، اما بیصدا و جنجال. او تنها برای حفظ من و برادرم بود که تن به دوری از وطن و زندگی با پدرم داد؛ مردی که از مبارزه، تنها بدمستی و شعارهایش نصیبمان شد. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای دوران نوجوانی من و دانیال را تباه کرد؛ و اگر نبود، زندگیمان شکل دیگری میشد. پدرم با اینکه توهم توطئه داشت اما زیرک بود، و پلهای بازگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت «باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد بهراحتی برگردم و برای استواری ستونهای سازمان، خنجر از پشت بکوبم.»
یه رمان امنیتی عاشقانه..با پاسخ به کلی شبهه😍😍 جلد دوم کتاب امنیتی این رمان هست...
'https://eitaa.com/joinchat/1155399796C74fc3063a8