بېگار بود٘ و کار بود٘ و اشتنو منگال، از شېله ته ورمال
خے خار و چغک تندور جانوٓنه وَ تۏ بود٘، هامون پر اۏ بود٘
دلزنده بوده کشتهگر از دیدن خرمن٘، چاربېتی ته بےگهْ
یاد دمئ کہ تیشهی پنمېخه وَ دۏ بود٘، هامون پر اۏ بود٘
فُر کردن قالی بوده از کنجە وَ خوٓنه، خے دستوک و شوٓنه
تلاش سر و شهرکشو تا دلِ شۏ بود٘ ، (وقتئ)هامون پر اۏ بود٘
میراث تو کشتی بوده از رستم و سهراب، در شۏ مهتاب
از یک سو کودّی بوده از یک سو خُسۏ بود٘، (وقتئ) هامون پر اۏ بود٘
خے قوپقوپ باد و خولک و توتّک و نیزار ، صیاد مه وَ شکار
صیاد وَ رد مرغون تیری وَ بودۏ بود٘، (وقتئ) هامون پر اۏ بود٘
تمّک پر گندم بوده نو سفره پر نوٓ، ور مردم سیستوٓ
از شادی و ترخندهشو کۏلک وَ لکۏ بود٘ ، (وقتئ) هامون پر اۏ بود٘
از محلئ کہ هامون مه محتاج وَ اۏ شد٘، دنیای ما شۏ شد٘
خاکستر و خاک از دل سیستون مه پۏ بود٘، هامون پر اۏ بود٘
کے بخت پراستارهِ مه زېر دمّل تندور ، جْقٰرے مه وَ گورگور
کے مردم دلزندهِ مه اعراض و دلۏ بود هامون پر اۏ بود٘ ؟
کے لوٓله بلاپېش بوده وَ کمر دوزّ اۏ، از زابل بےاۏ ؟!
کے دسپۏِ مردون ما همطو و بخۏ بود٘ هامون پر اۏ بود٘ ؟!
حقآبہ مه وَ مْیوٓ بوده تا کابل و تهروٓ ، کو رستم دستوٓ ؟
وعدهِ سر خرمن٘ بوده نو خرخر خۏ بود٘، هامون پر اۏ بود٘
سطح #سه
@ZaboliSistani 🌸🍃