﷽ تقویم شیعه🗓
✅ امروز پنجشنبه 🔰
🌞 ۱۲ مرداد ۱۴۰۲
🌝 ۱۶ محرم الحرام ۱۴۴۵
🎄 ۳ اوت ۲۰۲۳
🗓 روزشمارتاریخ شیعه🔰
🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
🕋دینی 🕌اسلامی 🇮🇷ایرانی🇮🇷
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد.
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
💠تعیین بیت المقدس به عنوان اولین قبله مسلمانان سال اول بعثت.
🌙 احکام دینی و اسلامی.
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست:
📛مسافرت.
📛و از حرکات و جابجایی پرهیز شود.
👶 زایمان: نوزاد بعدازظهر اعمال و رفتارش صالح باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز معالجه و درمان.
✳️افتتاح شغل و کسب و کار.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️دادن سفارشات تجاری
✳️و آغاز آموزش نیک است.
🔵مناسب نگارش حرز و ادعیه نیست.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات #اصلاح_مو در این روز از ماه قمری، باعث حزن و اندوه می شود.
💉حجامت،فصد،زالوانداختن یا خون دادن در این روز از ماه قمری، باعث فرج و نشاط می شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
👩❤️👨 مجامعت و مباشرت.
💑 امروز: فرزند هنگام زوال ظهر عاقل و دانا و بزرگوار خواهد بود.
👩❤️👨 امشب: (شب جمعه)،امید است فرزند از یاران امام زمان علیه السلام و از ابدال باشد.
😴😴 تعبیر خواب امشب :
خوابی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از آیه ی ۱۷ سوره مبارکه "بنی اسرائیل" است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح ...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ــ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
تقویم شیعه🗓
✅ امروز شنبه 🔰
🌞 ۱۴ مرداد ۱۴۰۲
🌝 ۱۸ محرم الحرام ۱۴۴۵
🎄 ۵ اوت ۲۰۲۳
🗓 روزشمارتاریخ شیعه🔰
🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
🕋دینی 🕌اسلامی 🇮🇷ایرانی
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🕊 فرستادن هدهد به سوی ملکه سبا توسط حضرت سلیمان علیه السلام .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر مناسب است:
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅مسافرت.
✅خرید دکان و محل کسب.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅داد و ستد و تجارت.
✅و خرید رفتن خوب است.
📛ازدواج خیر ندارد.
👶 زایمان مناسب و نوزاد زندگی خوبی دارد و خوب تربیت شود.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ختنه نوزاد.
✳️خرید لوازم و ما یحتاج منزل.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️صید و شکار و دام گذاری.
✳️و دیدار با مسولین نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات #اصلاح_مو در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود.
💉حجامت،فصد،زالوانداختن یا #خون_دادن در این روز از ماه قمری، باعث قوت بدن می شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
👩❤️👨 مجامعت و مباشرت.
👩❤️👨 امشب: برای صحت بدن خوب است.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خوابی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ۱۹ سوره مبارکه "مریم"علیها السلام است.
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما..
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد و چیزی در این موضوعات قیاس شود.شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی انشاءالله🌸
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
•|🥀﷽🥀|•
#آفتـاب_درحجاب🏴
#پارت_۱۵
بہقلم #سیدمهدۍشجاعۍ
ریش سپید واسطه، متوسل شده بود به همان کلام پیامبر که پیامبر با اشاره به فرزندان جعفر فرموده است:《دختران ما از آن پسران ما و پسران ما از ان دختران ما》
و برای برانگیختن عاطفه علی، گفته بود: 《در مهر هم اگر اصلاح بدانید، تبعیت کنیم از مهریه صدیقهکبری سلاماللهعلیها.》
ازدواج اما برای تو مقولهای نبود مثل دیگر دختران.
تو را فقط یک انگیزه، حیات میبخشید و یک بهانه زنده نگاهمیداشت و آن حسین بود.
فقط گفتی: 《به این شرط که ازدواج، مرا از حسینم جدا نکند.》
گفتند: 《نمیکند》
گفتی: 《اقامت در هردیار که حسین اقامت میکند.》
گفتند: 《قبول》
گفتی: 《به هر سفر که حسین رفت، من با او همراه و همسفر باشم.》
گفتند: 《قبول.》
گفتی: 《قبول.》
و علی گفت: 《قبول حضرت حق.》
پیش و بیش از همه فقرا و مساکین شهر از این خبر، مطلع و مسرور شدند. چرا که عطر ولیمه ازدواج تو، اول سحوری در خانه آنها را نواخت و پس از آن دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارک را تهنیت گفتند.
دو نوجوانی که اکنون به سوی تو پیش میآیند، ثمره همین ازدواجند.
گرچه از مقام حسین میآیند، اما مایوس و خسته و دلشکستهاند.
هردو یلی شدهاند برای خودشان.
به شاخههای شمشاد میمانند. هیچگاه به دیده فروشنده، اینسان به آنها نگاه نکرده بودی. چه بزرگشدهاند، چه قدکشیدهاند، چه به کمال رسیدهاند. جان میدهند برای قربانی کردن پیش پای حسین، برای باز پس دادن به خدا. برای عرضه در بازار عشق.
علت خستگی و شکستگیشان را میدانی. حسین به آنها رخصت میدان رفتن نداده است.
ازصبح، بیتاب و قرار بودهاند و مکرر پاسخ منفی شنیدهاند.
پیش از علیاکبر بار سفر بستهاند، اما امام پروانه پرواز را به علیاکبر داده است و این آنها را بیتابتر کرده است.
علت بیتابیشان را میدانی، اما آب در دلت تکان نمیخورد. میدانی که قرار نیست اینها دنیای پس از حسین را ببینند و ترتیب و توالی رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است.
لوحی که پیش چشم توست.
و اصلا اگر بنا بر فدیه کردن نبود، غرض از زادن چه بود؟
این همه سال، پای دو گل نشستهای تا به محبوبت هدیهاش کنی. همه آن رنجها برای امروز سپری شده است و حالا مگر میشود که نشود.
در مدینه هم وقتی قصد حسین از سفر، به گوش تو رسید، این دو در شهر نبودند. اما معطلشان نشدی. میدانستی که هرکجا باشند، نهم محرم، جایشان در کربلاست!!
بی درنگ از عبدالله خداحافظی کردی و به خانه حسین در آمدی.
بهانه زیستن پدید آمده بود، و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن، غنیمت بود.
هر دو وقتی در منزلی بین راه، به کاروان رسیدند و تورا از دیدارشان متعجب ندیدند، شگفتزده شدند. گمان میکردند که تو را ناگهان غافلگیر خواهند کرد و بهت و حیرتت را برخواهند برانگیخت. اما وقتی در نگاه و تبسم تو جز آرامش نیافتند، با تعجب پرسیدند: 《مگر از آمدن ما خبر داشتید؟》
و تو گفتی:《شما برای همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر میشد امام من جایی باشد و عون و محمد من جای دیگر؟ این روزها باید جاده همه عشقهای من به یک نقطه منتهی شود. بدون شما دو پاره تن، این ماجرا چگونه ممکن میشد؟》
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
#آفتـاب_درحجاب🏴
#پارت_۱۶
بہقلم #سیدمهدۍشجاعۍ
اکنون هر دو بغض کرده و لب برچیده آمدهاند که:《مادر!! امام رخصت میدان نمیدهد، کاری بکن.》
محمد میگوید: 《چرا مادر؟! تو خواهر امامی! عزیزترین محبوب اویی》
و تو میگویی: 《به همین دلیل نباید پای مرا به میان کشید. نمیخواهم امام گمان کند که من شما را راهی میدان کردهام. نمیخواهم امام گمان کند که من دارم عزیزانم را فدایش میکنم. گمان کند که من بیشتر از شما شائقم به این ماجرا. گمان کند... چه می گویم. او امام است، در وادی معرفت او گمان راه ندارد.
او چون آینه همهدلها را میبیند و همه نیتها را میخواند. اما... اما من این گونه دلخوشترم. این دلخوشی را از مادرتان دریغ نکنید.》
عون میگوید: 《امر، امر شماست مادر! اما اگر چارهای جز این نباشد چه؟ ما همه تلاشمان را کردیم. پیداست که امام نمیخواهند شما را داغدار ببینند. اندوه شما را تاب نمیآورند. این را آشکارا از نگاهشان میشود فهمید.》
محمد میگوید: 《ماندن پیش از این قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت!》
تو چشم به آسمان میدوزی، قامت دو نوجوانت را دوره میکنی و میگویی: 《رمز این کار را به شما میگویم تا ببینم خودتان چه میکنید.》
عون و محمد هر دو با تعجب میپرسند: 《رمز؟!》
و تو میگویی: 《آری، قفل رضایت امام به رمز این کلام، گشوده میشود. بروید بروید و امام را به مادرش #فاطمهزهرا قسم بدهید. همین. به مقصود میرسید... اما...》
هر دوبار هم میگویند: 《اما چه مادر؟!》
بغضت را فرو میخوری و میگویی: 《غبطه میخورم به حالتان. در آن سوی هستی، جای مرا پیش حسین خالی کنید. و از خدای حسین، آمدن و پیوستنم را بخواهید.》
هر دو نگاهشان را به حلقه اشک چشمهای تو می دوزند و پاهایشان سست میشود برای رفتن.
مادرانه تشر میزنی: 《بروید دیگر، چرا ایستادهاید؟!》
چند قدمی که میروند، صدا میزنی:
- راستی!
و سرهای هر دو برمیگردد.
سعی میکنی محکم و آمرانه سخن بگویی:
- همین وداعمان باشد. برنگردید برای وداع با من، پیش چشم حسین. و برمیگردی و خودت را درون خیمه میاندازی و تازه نفس اجازه مییابد. برای رها شدن و بغض مجال پیدا میکند برای ترکیدن و اشک راه میگشاید برای آمدن.
چقدر به گریه میگذرد؟
از کجا بدانی؟
فقط وقتی طنین فریاد عون - به رجز - در میدان میپیچد، به خودت میآیی و میفهمی که کلام رمز، کار خودش را کرده است و پروانه شهادت از سوی امام صادر شده است...
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
#آفتـاب_درحجاب🏴
#پارت_۱۷
بہقلم #سیدمهدۍشجاعۍ
شاید این اولین بار باشد که صدای فریاد عون را میشنوی، از آنجا که همیشه باتو و دیگران، آرام و به مهر سخن میگفته نمیتوانستی تصور کنی که ذخیره و ظرفیتی از فریاد هم در حنجره داشته باشد. فریادش، دل تو را که از خودی و مادری؛ میلرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روی او ایستاده است:
- آهای دشمن! اگر مرا نمیشناسید، بشناسید! این منم فرزند جعفر طیار، شهید صادقی که بر تارک بهشت میدرخشد و با بالهای سبزش در فردوس پرواز میکند. و در روز حشر چه افتخاری برتر از این؟!
ذوق میکنی و از اینهمه استواری و صلابت و این اشک که میخواهد از پشت پلکها سرریز شود، اشکشوق است، اما اشکو شیون و آه، همان چیزهایی هستند که در این لحظات نباید خودی نشان دهند. حتی بنا نداری پا را از خیمه بیرون بگذاری. آن هنگام که بر تل پشت خیمهها میرفتی و حسین و میدان را نظاره میکردی، فرزند تو در میدان نبود. اکنون از خیمه در آمدن و در پیشِ چشم حسین ظاهر شدن یعنی به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
و این دو گل نورسته چه قابل دارد پیش پای حسین!
اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، همه را فدای یک نگاه حسین میکردی و عذر میخواستی. اکنون شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقی نگاه تو را با حسین پرهیز دهد.
•••
یال خیمه افتادهاست و هیچگوشهای از میدان پیدا نیست. اما این اختفا نه برای توست که پرده های ظلمت و نور را دریدهای و نگاهت بهراههای آسمان آشناتر است تا زمین.
میبینی که سه سوار و هجده پیاده، به شمشیر عون، راهی دیار عدم میشوند و خدا نیامرزد عبداللهبنقطبه نبهانی را که با ضربهای نامردانه، عون را از اسب به زیر میکشد.
هنوز بدن عون به زمین نرسیده، فریاد محمد است که در آسمان میپیچد:
- شکایت به درگاه خدا باید برد از قساوت این قوم کوردل امام ناشناس؛ قومی که معالم قرآن و محکمات تنزیل و تبیان را به تحریف و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را آشکار کردند.
تعجیل محمد شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت میهراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست، رغبت میورزد.
دهپیاده او را دوره میکنند و او با شمشیرش میان جسم و جان هر ده نفر فاصله میاندازد.
یازدهمی عامربننهشل تمیمی است که شمشیرش کینهاش را از خون محمد سیراب میکند.
عذاب جاودانه خدا نثار عامر باد.
ای وای!! این کسی که پیکر عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته و چشمهای گریان، آن دو را به سوی خیمه میکشاند #حسین است. جان عالم به فدایت حسینجان، رها کن این دو قربانی کوچک را خسته میشوی!
از خستگی و خمیدگی توست که پاهایشان به زمین کشیده میشود.
رهایشان کن حسینجان! اینها برای همین خاک آفریده شدهاند.
آنقدر به من فکر نکن. من که این دو ستاره کوچک را در مقابل خورشید وجود تو اصلا نمیبینم. وای وای وای! حسین جان! رها کن اندیشه مرا.
زینب! کاش از خیمه بیرون میزدی و خودت را به حسین نشان میدادی تا او ببیند که خم به ابرو نداری و نم اشکی هم حتی مژگان تو را تر نکرده است. تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر خوشحالی و فقط شرم از احساس قصور بر دلت چنگ میزند. تا او ببیند که زخم علیاکبر، بر دلت عمیقتر است تا این دو خراش کوچک.
تا او... اما نه، چه نیازی به این نمایش معلوم؟
بمان! در همین خیمه بمان! دل تو چون آینه در دستهای حسین است. این دل تو و دستهای حسین! این قلب تو و نگاه حسین...!
#ادامہدارد
پل ارتباطی ما، براۍ پیشنهاد و انتقادهای شما:
@Didar505
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
تقویم شیعه🗓
✅ امروز یکشنبه 🔰
🌞 ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
🌝 ۱۹ محرم الحرام ۱۴۴۵
🎄 ۶ اوت ۲۰۲۳
🗓 روزشمارتاریخ شیعه🔰
🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
🕋دینی 🕌اسلامی 🇮🇷ایرانی
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
نوشاندن سم به امام مجتبی علیه السلام توسط همسرش جعده ملعونه.
🐪 حرکت دادن کاروان اسرای کربلا به شام.
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅مقدمات ازدواج.
✅خرید وسیله سواری و حیوان.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅مسافرت.
✅آغاز آموزش و امور یاد گیری.
✅آغاز کتابت و نگارش کتاب و پایان نامه.
✅ارسال نامه به دوستان.
✅شاگرد گرفتن.
✅و صید و شکار و دام گذاری خوب است.
👼 مناسب زایمان و نوزاد خوش قدم و از او خیر انتظار می رود.
✈️ مسافرت:مسافرت خوب است.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️ختنه نوزاد.
✳️خرید لوازم و ضروریات منزل.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️ارسال کالاهای تجاری.
✳️صید و شکار و دام گذاری.
✳️و دیدار مسولین خوب است.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
💇♀💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات #اصلاح_مو در این روز از ماه قمری ، باعث توانگری می شود.
💉حجامت،فصد،زالوانداختن یا #خون_دادن در این روز، از ماه قمری، باعث رفع درد بدن می شود.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند به تقدیر و قسمت خود راضی و مباشرت برای سلامتی مفید است.
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب "دوشنبه" دیده شود طبق آیه ی ۲۰ سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی ...
و چنین استفاده میشود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ
•|🥀﷽🥀|•
#آفتـاب_درحجاب🏴
#پارت_۱۸
بہقلم #سیدمهدۍشجاعۍ
قصه غریبی است این ماجرای عطش. و از آن غریبتر، قصه کسی است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد و بخواهد دیگران را در مصیبت تشنگی، التیام و دلداری دهد.
گفتن درد، تحمل آن را آسان تر میکند، اما نهفتنش و به رو نیاوردنش، توان از کف میرباید و نهال طاقت را میسوزاند، چه رسد به این که علاوه بر هموار کردن بار اندوه بر پشت خویش، بخواهی به تسلای دیگران بایستی و به تحمل و صبوری دعوتشان کنی.
باری که بر پشت توست، ستون فقراتت را خم کرده است، صدای استخوانهایت را در آورده است، پیشانیات را چروک انداخته است، چشمهایت را از حدقه بیرون نشانده است، میان مفصلهایت، فاصله انداخته است، تنت را خیس عرق کرده است و چهرهات را به کبودی کشانده است و ... تو در این حال باید بخندی و به آرامش و آسایش تظاهر کنی تا دیگران اولا سنگینی بار تو را در نیابند و ثانیا بار سبکتر خویش را تاب بیاورند.
این، حال و روز توست در کربلا.
در کربلا، شاید هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد.
بچهها که فریاد العطش سر دادهاند، همگی در سایهسار خیمه بودهاند.
معجر و مقنعه و عبا و دشداشه و لباس کامل، در زیر آفتاب سوزنده نینوا، حتی خون رگهای تو را تبخیر کرده است.
تو اگر با همین حجاب، در عرصه نینوا مینشستی، عطش تمام وجودت را به آتش میکشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است.
ندویده است، هروله نکرده است _ مگر البته خود حسین.
و اکنون تو با این حال و روز باید فریاد العطش بچهها را بشنوی و تاب بیاوری. باید تشنگی را در تار و پود جوانان بنیهاشم ببینی و به تسلایشان برخیزی. باید زبانههای عطش را در چشمهای کودکان نظاره کنی و زبان به کام بگیری و دم بر نیاوری.
باید تصویر کوثر را در آینه نگاهت بخشکانی تا بچهها با دیدن چشمهای تو به یاد آب نیفتند.
باید آوندهای خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیاری کنی تا تصویر پژمردگی در خیال دشمن بخشکد و گلهای باغ رسوالله را شادابتر از همیشه ببیند.
اما از همه اینها مهمتر و در عین حال سختتر و شکنندهتر، کار دیگری است و آن این که نگذاری آتش عطش بچهها از در و دیوار خیمهها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد، نگذاری طنین تشنگی بچهها به گوش عباس برسد.
چرا که تو عباس را میشناسی و از تُردی و نازکی دلش باخبری.
میدانی که تمام صلابت و استواری و دلیری او، در مقابل دشمن است.
و میدانی که دلش در پیش دوست، تاب کمترین لرزشی را ندارد.
پس او نباید از تشنگی بچهها باخبر شود، او علمدار لشکر است و پشت و پناه برادر. او اگر دلش بلرزد، طنین زلزله در کائنات میپیچد.
او اگر از تشنگی بچه های حسین باخبر شود، آنی طاقت نمیآورد، خود را به آب و آتش میزند تا ریشه عطش را در جهان بخشکاند.
ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـ ـ
💭.! - ڪٰانـٰالِاطلٰاعرسٰانۍٖ
🌿.! - زمینھسٰازانِظهُــورْ