eitaa logo
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
914 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
51 فایل
به تنها مسیر آرامش زنجان خوش آمدید.🌼 کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج مولا ، آزاد میباشد.🌱🌱 آیدی ادمین @meraj1_313 لینک کانال با ما همراه باشید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1759117344C4166aadb31
مشاهده در ایتا
دانلود
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ التَّدْبيرِ... 🌱سلام بر تو ای تدبیرگر عالم هستی، ای مولایی که ظهورت چاره ی همه ی بیچارگان است. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها 💥ما‌را‌معرفی‌کنید 🌹@zanjan_tanhamasir
سلااااااام صبح برفی تون بخیر❄️⛄️🌧
🌱 💠وَ اِن یُرِدکَ بِخَیرِِ فَلَا رَادَّ لِفَضلِهِ ❤️اگر خدا برای تو خیری بخواهد کسی نمی تواند مانع لطفش شود. 🔅سوره یونس.آیه ۱۰۷ 💥ما‌را‌معرفی‌کنید👇 🌹@zanjan_tanhamasir
شکر18.mp3
6.89M
۱۸ لئن شَکَرتُم لَأ‌زیدَنَّکُُم ... یادت باشه؛ اگـه زیبائیِ نعمتی رو نبینی و زبان و قلبت به شکر باز نشه؛ به ازدیاد نعمتت، فکر نکن! رزق زیاد، در گروی شکـــــر بیشتره. 🎤 تنها مسیر...🦋 🌹 @Zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
recording-20211210-134225.mp3
2.3M
🔶🌹 ازدواج یعنی برطرف کردن نقاط ضعف روحی خودمون ✅ اگه خانمی دچار شکست در ازدواج شد نباید زندگی خودش رو رها کنه... حاج آقا حسینی 🌹@Zanjan_tanhamasir
❤️💥 برخی مخاطبین کانال که جوان های مجرد هستند و میخوان ازدواج کنند اما مورد مناسب سراغ ندارند. در کانال زیر اطلاعات خوبی در مورد ازدواج تقدیم حضورتون میشه. ان شالله که براتون مفید واقع بشه:👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/528351277C7fc860bfc5 ❇️🔸 به لطف خدا تا حالا ازدواج های زیادی بین جوانان تنهامسیری انجام شده که به همشون تبریک میگیم و امیدواریم ازدواج های بیشتری صورت بگیره
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
🔶🌹 ازدواج یعنی برطرف کردن نقاط ضعف روحی خودمون ✅ اگه خانمی دچار شکست در ازدواج شد نباید زندگی خودش
👆🏼 این فایل رو همه عزیزان با دقت گوش بدن ادامش رو الان تقدیم حضورتون میکنم. انصافا فوق العاده زیباست...👇🏼👇🏼
021.mp3
1.65M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیست و یکم" 🌹 روش درست توجه بخشی به اطرافیان 💥 دکتر حمید 🌹@Zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ خلاصه اطلاعیه مدیریت بحران استان|وضعیت زنجان تا پایان هفته مشخص شد 🔹کودکستان ها: تعطیل 🔹مدارس ابتدایی: مجازی 🔹مدارس راهنمایی که آزمون هماهنگ استانی ندارند: مجازی 🔹دبیرستان ها: حضوری 🔹دانشگاه ها: حضوری 🔹ادارات: شروع از ۹:۳۰ صبح 🔹آخرین خبر زنجان👇 🌹@zanjan_tanhamasir
♦️ اصلاحیه۱| خلاصه اطلاعیه مدیریت بحران استان: 🔹کودکستان ها: تعطیل تا پایان هفته 🔹مدارس ابتدایی: مجازی تا پایان هفته 🔹مدارس راهنمایی که آزمون هماهنگ استانی ندارند: مجازی تا پایان هفته 🔹 دانشگاه ها: حضوری 🔹 دبیرستان ها: فقط فردا افرادی که امتحان نهایی ندارند غیر حضوری هستند 🔹ادارات: شروع از ۹:۳۰ صبح تا پایان هفته 🔹آخرین اخبار زنجان👇 🌹@zanjan_tanhamasir
🔺در دنیایی که خیلی راحت به نماز و قران و مقدسات توهین میکنند تو مثل این کادر پرواز با خدا باش ! 🌹 @zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ یگان ویژه خودروهای زرهی خود را به خیابان آورد، البته برای خدمت به مردم... 🔹اینجا سمیرم است. مشابه این فیلم از نقاط مختلف منتشر شده است. 🔹اینجا یگان ویژه دارد در مدیریت وضعیت معابر یخ زده به مردم خدمت رسانی میکند. دم مدافعان امنیت گرم... 🌹 @zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_دهم نگاهش کردم گفتم: انداختیم یا انداختی لیلا خانم!؟ نگاه
... اما خانم حسینی که پشت میز نشسته بود با دیدن ما خیلی عادی یک لبخند زد و تعارف کرد بشینیم... نشستیم روی صندلی و گفت: بفرمایید در خدمتم خانم ها... از قبل به لیلا گفته بودم که ایندفعه خودم صحبت می کنم تا دوباره خرابکاری نکنه! گفتم: ما از طرف آقای صالحی مزاحمتون میشیم، تا اسم سعید رو آوردم گفت: به به، پس شما تحقیق داشتید منتظرتون بودم دخترهای گلم! حتما از دانشگاه اومدید چای یا قهوه تا نفستون تازه بشه... ما که اصلا انتظار چنین برخوردی رو نداشتیم جا خوردیم وکمی مِن مِن کردیم و در نهایت گفتیم: چای خوبه... خانم حسینی گفت: خوب کمی از خودتون بگید! اسمتون چیه! چی می خونید؟ گفتم: من نازنبن هستم، دوستم هم اسمش لیلاست من فلسفه می خونم و دوستم... که لیلا پرید وسط حرفم و گفت: منم حالا خودم رو با یک چیزی مشغول کردم بعد هم یکی از اون لبخندهای خبیثانش رو لبش نشست خانم حسینی گفت: احسنت چقدر خوب! بعد ادامه داد: حالا چی شد این موضوع را انتخاب کردید؟! نگاهی به لیلا انداختم و گفتم: بعضی وقتها یک اتفاقاتی می افته که دست ما نیست! یا بهتر بگم هست خودمون ناخواسته باعثش می شیم این تحقیق هم از همین نوعه! خانم حسینی سرش رو تکون ‌داد گفت: عجب پس توفیق اجباری نصیبتون شده! بهر حال در هر اتفاقی خوبی هایی هست که بعدها از اتفاق افتادن چنین چیزهایی آدم ها خوشحال میشن! سینی چای که رسید خودش هم اومد کنار ما نشست خیلی صمیمی! لیلا یه کم جمع و جورتر نشست و اخم هایش رو کشید تو هم! مثل برج زهر مار! خانم حسینی شروع کرد به حرف زدن اینکه هیچ چیز بی حکمت نیست و حتما خیرتی بوده بالاخره بعضی تحقیق ها هم نتایجش را بعدها نشون میده! لیلا بی توجه فنجون چایی را برداشت و قند را گذاشت توی دهنش... خانم حسینی ادام داد: مثل داستانی که میخوام براتون بگم بعد هم نیم نگاهی به لیلا کرد و با لبخندی گفت: البته تا شما چای تون رو بخورید... لیلا اما بی توجه چایش رو سر کشید! منم به جای چای فقط حرص می خوردم و لبخند مصنوعی که روی لبم خشک شده بود! خانم حسینی ادامه داد: میگن سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت، تکه کلام وزیر همیشه این بود که: هر اتفاقی رخ میده به صلاح ماست. یه روز پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی برداشت اما از قضا در حین بریدن میوه انگشتش رو برید، وزیر هم که شاهد ماجرا بود مثل همیشه گفت: که اصلا نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میده در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این حرف وزیر عصبانی شد و از رفتارش در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد! چند روز بعد پادشاه با همراهاش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خودش دور افتاد،در حالی که دنبال راه بازگشت بود به قبیله ای رسید که مردم اونجا در حال تدارک قربانی برای مراسمشون بودند، وقتی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدن خوشحال شدند چون تصور کردند او بهترین قربانی در مراسم برای تقدیم به خدای آنهاست! بعد پادشاه را در برابر تندیس الهه بستند تا او را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد می زنه: چگونه این مرد را برای قربانی کردن انتخاب می کنید در حالی که او بدنی ناقص دارد، به انگشتش نگاه کنید! به همین دلیل از کشتنش منصرف شدن او را قربانی نکردند و آزاد شد . پادشاه که به قصر رسید وزیر را احضار کرد و گفت: حالا فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میده به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی‌ام نجات پیدا کند اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود! لیلا فنجون چایی اش را که نصفه خورده بود گذاشت داخل سینی و با حالت کنایه آمیزی به خانم حسینی نگاه کرد و گفت: بله حتما یه سری اتفاقات خوب می افته! شاید یکیش هم این باشه که بعد از این همه سال بفهمیم برای ما خانمها حجاب محدودیته! بعد هم خیلی طلبکارانه پرسید.... نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋💚 📖 السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک... 🌱سلام بر تو ای مولایی که در شب تیره‌ی غیبت، همه از تو نور می جویند؛ و در روز ظهورت، همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند. سلام بر تو و بر روز ظهورت🌱 أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🌹@Zanjan_tanhamasir
سلام🤚 صبحتون پر از امید و نور💐 روزتون سرشار از مهربانی🌼 سفره تون پر از خیر و برکت🌸 ان شاءالله که دوشنبه خوبی رو در پیش داشته باشید، در مصرف گاز هم صرفه جویی کنیم خدا خیرتون بده☺️ پر از انرژی و امید بریم به استقبال یه روز عالی😊 به امروز خوش اومدید 👌 🌹@Zanjan_tanhamasir
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ⁉️ 🔸خیلی خودمانی به خدا بگو: خدایا غمگینم، شادم کن، خدا این را خیلی بهتر می‌پسندد. 🌸 انبیاء اینطور بودند. مثلاً گرسنه‌ای بود، می‌گفت: خدایا گرسنه‌ام. همینطوری به همین سادگی مثل این آیه: 🌹 «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ خدایا! بی تردید من به خیری که تو بر من فرو می فرستی نیازمند». 🔸با خدا باید مثل یک بچه که با مادرش حرف می‌زند، حرف بزنیم. در روایت داریم که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله دستش را بالا می‌برد، مثل بچه‌ای بود که به پدر و مادرش التماس می‌کند. اینطور دعا می کرد. ما عادت نکرده ایم با خدا اینطوری حرف بزنیم. ❌ متأسفانه هم خودشیفته هستیم و هم متکبر. بلد نیستیم خوب دعا کنیم. ❤ خدا این حالت خودمانی بودن را خیلی دوست دارد. چون در واقع، حقیقت خودت که عین فقر مطلق است را به خدا نشان می‌دهی. 🔸علت این که دعا اجابت نمی‌شود، این است که چیزی را پیش خدا می‌بریم. مثلا دیپلم داشتن، دکترا داشتن، مهندس بودن، مقامات، دارایی و توانایی­ها را با خود می بریم، بعد هم به خدا می‌گوییم: 🔸حالا یک کمکی به من کن. پیامبران و ائمه اصلا اینطور نبودند. وقتی می‌رفتند نزد خدا، هیچ چیزی نمی‌بردند و کاملاً با دست خالی دعا می کردند. فقر مطلق خود را اظهار می کردند. 🔸 تعقیب نماز عصر داریم: «لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضار 🌹 خدایا من هیچ چیزی ندارم، نه عرضه دارم نفعی به خودم برسانم، نه عرضه دارم ضرری را دفع کنم، نه می‌توانم جلوی مرگم را بگیرم، نه اختیار زندگی‌ام را دارم، هیچ چیزی دست خودم نیست. 👌وقتی آدم اینطوری به درگاه خدا می‌رود، اینجاست که در به رویش باز می‌شود و غیب به کمک انسان می‌آید. 🌹@Zanjan_tanhamasir
شکر19.mp3
7.04M
۱۹ میـزان رضایت ما، از زندگی مستقیماً به این بستگی داره کـه؛ چقدر اهل دیدن نعمتها و شکرِ اونها هستیم! ناراضایتی و ناسپاسی، یکی از نشونه های اهل کفـــرانه. 🎤 تنها مسیر...🦋 🌹 @Zanjan_tanhamasir
✨تمام دعاهای دنیا در چهار کلمه هست. 🌹@Zanjan_tanhamasir
سلام دوستان عزیز ✋🏻 ان‌شالله که حالتون خوب باشه 🤲 ممنون از شما که مطالب رو دنبال میکنید🌹 بریم سراغ ادامه مبحث 👇🏻👇🏻👇🏻
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم ٥٠ اول باید عظمت خدا تو دلت بشینه یا عظمت غیر خدا از دلت برود بیرون؟ 🔹🔶🔹
٥١ عظمت خدا تو دلت بشینه نتیجه اش چی میشه؟ 🔶✅🔶✅ اول عظمت خدارو پیش خودت جا بنداز . ✅ نماز مودبانه بخون ، خودت معرفت داشته باش . حساب ببر ،خدا که به قلبت نشست ، نتیجه ش چی میشه ؟ ⁉️‼️⁉️ او انگار بهشت رو می بینه ... «اصلا می بینه » 🔴جهنم رو انگار داره می بینه ... 🔴جهنم وبهشت و می بینه... ✅اونوقت شمامیگید ،تو دل من و می بینه ؟ 🔰🔰🔰 اون که چیزی نیست ،اون ور دیوار رو می بینه... ⚠️⚠️ آخر عمر من و می بینه... ⁉️‼️⁉️ آخرت رو می بینه، آخر عمر تو رو نبینه...؟ 🔴🔷🔴🔷 اون آقای خوب ، رفت پیش اون عارف خوب بزور ،اون عارف کسی رو راه نمی داد . کسی که تو جلسه بود می فرمود؛ اون عارف به ایشون ذکری دادن ، فرمودن : این برنامه رو تا هفت ماه اجرا کن. به خیلی از نتایج می رسی . ✅🔰✅🔰 گفت آقا بعداز هفت ماه چی ؟ گفت حالا شما فعلا این هفت ماه رو اجرا کن و رفت، ⁉️‼️‼️‼️ ایشون که تو جلسه حاضر بود می گفت من به اون عارف بزرگوار گفتم که : آقا ایشون که شمارو به این سادگی گیر نمیاره که ...چرا ذکر هفت ماهه بهش دادی؟ 💢⭕️💢 خب ، می گفتی برای یکی دوسال برنامش و برداره ببره فرموده بود آخه ایشون که بیشتراز هفت ماه زندگی نمی کنه. ⭕️ من چه جوری ذکر یک ساله بهش بدم ؟ 💢⭕️❌ 《اینا دیگه چیزیه》؟ 🚫🚫🚫🚫 حاج سید احمد آقا با چند تن از نزدیکان حضرت امام ، اومدن خدمت حضرت آیه الله بهاءالدینی رسیدند. ☘🌺☘ بعداز رحلت حضرت امام عرضه داشتند ، خانم حضرت امام ناراحتند ، غمگین اند برای امام ، یه چیزی بگید ⚫️☘⚫️ ما به ایشون بگیم تسلا پیدا کنند . ✅❎✅ آقای بهاءالدینی فرموده بودند ، نه اتفاقا من دیروز سه ساعت با امام جلسه داشتم . 💠✅💠 حالا امام تو بهشت ... ایشون تو اینجا ... ⁉️‼️⁉️ کاری نداره ، اهمیت نده به دنیا ؛ ببین دنیا چه جوری جلوی چشمت خوار میشه به زمین میفته ... اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌹@Zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_یازدهم اما خانم حسینی که پشت میز نشسته بود با دیدن ما خیلی
... اصلا مگه خدا خودش غریزه زیبایی را به ما نداده! پس چرا ازش استفاده نکنیم؟! من دلم میخواد زیبا باشم، زیبا بپوشم ولی حجاب مانع این غریزه یی هست که خود خدا به من داده درست نمی گم! من که از حرفهای لیلا داشتم سکته قلبی می کردم! توی دلم گفتم خوبه بهش گفته بودم حرف نزنه نگاه کن حالا داره چطور نطق میکنه! عه! عه! هرلحظه منتظر بودم خانم حسینی یه چیزی بگه یا پرتمون کنه بیرون! انگار این دختر جلوی زبونش رو نمی تونه بگیره! با آرنج دستم چنان زدم به پهلوش که خانم حسینی هم فهمید! تا اومدم چیزی بگم زودتر از من شروع کرد: احسنت لیلا خانم آفرین که سوال دقیقی پرسیدی! بعد هم گفت: ببین دخترم اول یک سوال می پرسم بعد جواب سوالت را میدم... شما حق ارضای نیازها و غرایز رو به همه میدی؟! یا فقط این حق را برای خودت می دونی؟! لیلا با قاطعیت گفت: معلومه این حق رو به همه میدم! همه ی دخترها و خانم ها حق دارند نیازهاشون رو بر طرف کنن... خانم حسینی لبخندی زد و گفت: آفرین فقط اینکه این حق ارضای غرایز و نیازها باید شامل همه ی انسانها بشه! یعنی مرد و زن درسته! لیلا کمی جا خورد و سری تکون داد! خانم حسینی ادامه داد حالا لیلا جان ، نازنین جان فرض کنید در جامعه ایی زندگی می کنید که هر کسی هر کاری دلش میخواد انجام میده! مثلا من برای ارضای هیجاناتم دلم میخواد خیلی با سرعت رانندگی کنم ماشین خودمه کاری هم با کسی ندارم دلم میخواد با سرعت صد و هشتاد برم!! یا من میخوام برای ارضای غریزه مالکیتم کنارخونه شما خونه بسازم حالا خونه ی شما هم خراب شد مهم نیست من دلم میخواد بسازم چون من این نیاز رو دارم و باید بهش پاسخ بدم !! یا اینکه من دلم میخواد پول در بیارم حتی با گول زدن شما یا دزدیدن مال شما بالاخره این جز غریزه منه و باید بهش پاسخ بدم!! ببینید دخترهای گلم آیا با اینکه من این توانایی ها رو دارم و خود خدا این غرایز را بهم داده حق انجام این کارها را دارم؟؟ من گفتم: خوب معلومه که نه!ما باید حقی را که برای خودمون قائلیم برای دیگران هم قائل باشیم... خانم حسینی سری به نشانه تایید تکان داد و گفت: آفرین و این احترام به حق دیگران همینجوری ممکن نیست! چراااا؟ چون خیلی ها رعایتش نمی کنند مگر اینکه یک سری قوانین وجود داشته باشه درسته! لیلا شتاب زده گفت: احترام به قوانین چه ربطی داره به بحث ارضای غریزه ی زیبایی ! تازه اگر هم قانونی باشه حتما به من میگه این نیازها را ارضا کن و زیر حجاب سرکوب نکن! خانم حسینی خیلی صبورانه گفت: ربطش اینکه شما الان دارید از طرف خودتون حرف می زنید! اگر یک آقایی اینجا بود می گفت پس ما هم باید به غریزه ایی که در وجودمون هست پاسخ بدیم و به قول شما باید این نیاز پاسخ داده بشه و سرکوب نشه! اونوقت چی! اینکه من هم به عنوان یک پسر جوان دلم میخواد هر نوع رابطه ای با دخترای اطرافم داشته باشم خوب غریزه ایی که خود خدا داده دیگه غیر از اینه! بعد خانم حسینی آروم دست لیلا رو گرفت توی دستش و ادامه داد اینجوری میشه دنیایی که هر کس هر طور دلش خواست رفتار کنه! مثل همون راننده ای که هر طور دلش بخواد رانندگی کنه یا هرکس هر طور دلش خواست خونه بسازه یا از هر طریقی پول در بیاره و... آیا دیگه با این وضعیت زندگی ممکنه!؟ نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا