²
یادم نیست.
شاید روز ورود حضرت معصومه به قم بود.
همراه با مراسم نمادین استقبال وارد حرم حضرت معصومه شدم.
به غریبی و غربت، این واژههای زخم زننده به غرور و غیرتم فکر می کردم.
به بانویی معصومه و از نسل معصومان که غریبی برادر رو تاب نیاوُرد و حرکت کرد به سمت طوس.
درمیانه راه به قم رسید و مردم به استقبال ذریه رسول خدا دهکده رو چراغونی کردن...
به درهای منبت کاری شده نگاه می کردم.
به دیوار هایی از آینه.
به چهلچراغ های رویایی و رنگارنگ.
اذن ورود خوندم.
من به زیارت دخترِ فرزندِ امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مشرف میشدم..
وسط این کشمکش واژهها، درها و دیوارها و [شاید گلها] بغضی شکست.
زیارت دخترِ علی....
غربت، معنی شد.
و من برای غربت دو نفر گریه میکردم...
شاید سه نفر.
نه پنج نفر...
شاید هم بیشتر.
مبيــــن✨ | ختم یاسین
به وقت روضهی غربت...
حرم؛
منو دارید که به یادتونم❣
دعای ام داوود.
هدایت شده از مبيــــن✨ | ختم یاسین
056.mp3
11.48M
هدایت شده از مبيــــن✨ | ختم یاسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس صبر می کنیم و توکل.
و چرا توکل نکنیم بر خـــدا
که خودِ او مــــــا را به این
مسیر هدایت کرده است؟
سوره #ابراهیم آیه ١٢
#چالش #چله
#نَوَد_روز_نکته
مبيــــن✨ | ختم یاسین
پس صبر می کنیم و توکل. و چرا توکل نکنیم بر خـــدا که خودِ او مــــــا را به این مسیر هدایت کرده ا
دیشب خواب این آیه رو دیدم... 🥲
#یاسین اولمون ❤️
چهل روز تا ماه رمضان📆
هدیه به شهیدِ حاضر امروز ما.
شهید سید حسن نصرالله 💔