eitaa logo
مبيــــن✨ | ختم یاسین
41 دنبال‌کننده
192 عکس
105 ویدیو
0 فایل
سلام قولا من رب الرحیم✨ ✅ دورهمـــیِ خاصمون: ختم یاسین. ✅ حفظ قـــــ❤️ـــلب قرآن و حفظ قرآن. + تلاش های روزانه یه حافظ برای تثبیت😇 اینجام: @Zeanoaa و اینجا: https://abzarek.ir/service-p/msg/2017509
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ آیات ١-۵ سوره نبأ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات ۶-٩ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات ١٠ و ١١ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات ١٢ و ۱۳ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات
١۴- ١۶
👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅آیات ١٧ و ١٨ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات ١٩ و ٢٠ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید ✅ آیات ٢١ و ٢٢ 👈 مفاهیم 👈 حفظ جدید https://eitaa.com/ayatebayenatt
در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفته‌‌‌اید، همان‌‌‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌‌‌ی کارها به شما متوجه است.  [..مقام معظم رهبری ❤️🇮🇷..]
التماس دعا
8.1 انسان ۲۵۰ساله - 13790126.mp3
4.23M
🔖 حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام از زبان مقام معظّم رهبری در تاریخ ۱۳۷۹/۱/۲۶ ╭────── 📱 @sahba_nashr ╰────────────
‌‌سلام عزاداری هاتون قبول... 🖤 مدتی میشه فعالیت نداشتم... نگران نباشید ناامید نشدم🥲 اما متاسفانــه فعلا هم برنامه‌ای برای تولید محتوای خاص حفظ ندارم🥲 ‌
مبيــــن✨ | ختم یاسین
‌ این سربرگ برنامه های روزانه‌ی این دوره ۶٠ روزه تثبیته... ✅ می تونم بگم توی برنامه ریزی تجربه زی
اینو یادتونه🙃 سرمست از دانش و تجربه‌ی برنامه ریزی بودم که شکست خورد. اما مسیری نیست مگر اینکه به موفقیت برسه... ‌ ان شاء الله 🙂 به این میگن
اینو چند روز پیش از دیوار نویس های دوران کنکورم پیدا کردم... جانم به 🖤 تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکــــــل بایدش👌 ‌ پ‌ن: اون روزا هنوز با هنر خوشنویسی آشنا نبودم در تباهی بودم🙈
‌دوباره سلام و عرض تسلیت 🖤 این مدت غیبتم، امتحانات فشرده، نفس‌گیر و خسته کننده دانشگاه بود که بنده رو دچار فرسودگی کرد😢 من برای خودم یه راه حل بیرون اومدن از این حالت تجویز کردم... شما راه حلتون برای این وقتا چیه؟؟ ‌
مبيــــن✨ | ختم یاسین
🌱'٢' #معرفی از سال ٩٣ حفظ رو شروع کردم. و سال ٩٧ حافظ شدم. و هم اکنون هم در حال تثبیت هستم توی
1' اینجا یادتونه از یه تابوت تاریک گفتم؟؟ خب، من با قرآنــم نجات پیدا کردم... اما... منِ دلمرده‌یِ دفن شده در تابوت، -حافظ قرآن- بود!!! ‌
2' در یک محفظه تاریک، که در اون فضای تنگ، با خاک ها و سنگ ها احاطه شده بودم... دستهام، ذهنم، مجرای تنفس و قلبم... -جایی که قرآنم میهمان بود- در حال سنگی شدن بودن... ممکنه بپرسی توانی برای حرکت نبود؟ نه! حتی میلی هم برای کنار زدن دَر نبود!! تنها چیزی که انگار با با علاقه و عشق، برای خودم ساخته بودم، اون تابوت بود!!! ‌
‌نگران نباش! 🌱 این یه ماجرای ناامید کننده نیست!!! چه طور می تونه ناامید کننده باشه وقتی از تابش نور صحبت می کنه؟ و این ماجرا جدای از قرآن نیست!!! این ماجرا خودِ زنده بودنِ قرآنه! شما هم خیلی جاها - معجزه- دیدید! پس شاید خوندن ماجرای من تابش این نور رو براتون گرم تر کنه! ‌