eitaa logo
مبيــــن✨ | ختم یاسین
40 دنبال‌کننده
192 عکس
105 ویدیو
0 فایل
سلام قولا من رب الرحیم✨ ✅ دورهمـــیِ خاصمون: ختم یاسین. ✅ حفظ قـــــ❤️ـــلب قرآن و حفظ قرآن. + تلاش های روزانه یه حافظ برای تثبیت😇 اینجام: @Zeanoaa و اینجا: https://abzarek.ir/service-p/msg/2017509
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام 😷 روز چهل و سوم؛ از حرم محروم شدم😭 جز‌ء ۹ برنامه امروزه فقط می‌تونم گوش بدم👂 چقد گوشامو دوست دارم🥲
‌ وقتی به خـــــــودم و قــــــرآن خوندنم فـــــــــــکر می کنم، حقیقتا شگفت‌زده میشم. 😳 من فقط یه مخلوق معمــــــــــولی‌ام که همش در حال تلاشه. بین بهشت و جهنم در تردده.🏃 اسیر بازی دنیا میشه، 🎮 گول شیطون رو می‌خوره، 👺 کار خوب خودشو زیاد و 😇 کار بدش رو کم می بینه. 🤫 و کلی چیزای دیگه🤷 اما... همین مخلوقِ عادیِ ساده،می تونه کتابی رو بخونه، به دست 🖐 بگیره و یا بشنوه، که👂 به قلب والاترین مخلوق نازل شده....... به دست مولود کعبه تحریر شده. این کتاب، همین کتابِ بی نهایت خاصِ بی همتا، دستِ منم هست! دست ما هم هست! کتابی که شده پیوند 🤝 دستای ما عادی‌ترین‌ها با خاص‌ترین‌ دست‌ها❤️ ‌ به امید خدا، قرآنم رو توی دستام محکم تر نگه میدارم. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌امام باقر عليه السّلام فرمودند: آيۀ "اَلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ‌ بِالْكِتٰابِ‌" دربارۀ آل محمد و پيروان آنها نازل شده است.... - ''پیرو" هستیم؟ 🧐
مبيــــن✨ | ختم یاسین
‌‌امام باقر عليه السّلام فرمودند: آيۀ "اَلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ‌ بِالْكِتٰابِ‌" دربارۀ آل محمد و پ
معنی تمسک، اصلا توی یه واژه نمی گنجه... ⭕️تمسک، فقط محکم گرفتن و چسبیدن به کاغذ و جلد نیست! ‌
سلام از وسط جاده🛣 روز چهل و چهارمه و به قم برمیگردیم 🕌 طبق برنامه‌ امروز جزء ١٠ ولی احتمالا باید این دو سه تا جز‌ء که خورد به بیماری رو دوباره بخونم😇
‌ رسیدیم😮‍💨 امروز فهمیدم یه اشتباه محاسباتی جالب داشتم. من پایان این نود روز رو ⏱ ١۵ آبان پیشبینی کرده بودم. دقیقا سه ماه بعد از شروع. حالا جالبیش چیه؟ 🧐 ماه مرداد و شهریور ٣١ روزه‌ان😂 ینی دو روز اضافه دارم😂😂 حقیقتش می خواستم این دو سه روزِ قبل مهر رو یه فرصت تأمل برای خودم قرار بدم و برنامه ریزی و این داستان ها. 📆 پس دو تا آیه قشنگ از جزء ده و یازده طلبتون💫 ⭕️ برم مرخصی😅 📌خداحافظ تا اول مهر
همینطوری صلوات 🌙🍀
می دونم می دونم🙂 قرار بود نباشم؛ پی تأمل و تفکر و این صحبتا باشم😬 ولی خدایی نمیشه برا ماه امشب ننوشت😅 با یه صلوات خوشگل بخونش😍 👇👇👇
طلوع می کنم. غوغایی رو بین ستاره ها می بینم. همه ستاره های ریز و درشت کهکشونای دور و نزدیک رقابتی دارن که نورشون به امشب برسه. دلیلش رو نمی دونم. همه‌ این ذرات هم به اینجا که می رسن، از من می پرسن چه خبر از ماه؟ تعجب می کنم! دیگه داشتم مطمئن می شدم که امشب شب منه! من چقد خفنم که این همه نور از همه جای کیهان اومدن برای درخشش شب من! من که مست نور خودمم، یه ندا می شنوم: من ماه رو نیافریدم به جز محبت "آنها"... یادم اومد آره ماه اومده.. همه دنبال رسیدن به مکه‌ان. از لابه لای همه نورا، می رم و می رسم به خونه عبدالمطلب. ماه واقعی رو پیدا می کنم! زیر لب زمزمه می کنم "قمرٌ، قمرٌ سدناالنبی قمر‌ٌ" حس غرور و افتخار تموم وجودم رو گرفت. منم اینجام که چراغونیِ آسمون مکه باشم! ماهی رو پیدا کردم که از من ماه تره. یه ماه به زیبایی نبی، در آسمون آغوش آمنه. من خوشحالم. خوشحالم که از سالی یه بار ظاهر شدنم، شب میلاد نبی رسیدم! می بینم؛ انگار زمین ایستاده و خورشید دورش می گرده. انگار زمین ایستاده و نمی خواد زمان از این ثانیه عبور کنه. دل کندن سخته. بالاخره زمین چرخید و همه رو در حسرت یک ثانیه بیشتر دیدن مولود گذاشت. من که از اول اینجا بودم، همه‌ی اون نور دل انگیز تموم نشدنیِ حسرت‌بر انگیز رو، من دیدم! من خوشحال‌ترین بودم. یهو باد ابر های سفید و درخشان زمین رو دور من چید. خورشید، نور بیشتری رو روانه من کرد. ستاره‌ها نورشون رو یادگاری گذاشتن و من به خودم اومدم. دیدم شدم یادگار قشنگ ترین شب دنیا. چند سال بعد؛ دوباره نورانی شدم. نورم رو از مدینه می‌گیرم. همون خونه آشنا. خاطره ها تازه می شن. "قمرٌ"
سلام 🌱 روز اول مهرتون بخیر😅 اول مهر من، دوم مهر شروع میشه😂 (از فردا باید برم دانشگاه) 🙄 اما خب طبق برنامه امروز روز چهل و ششم از ختمه و شروع نیمه‌ی دوم نود روزمون 💪 تو چهل و پنج روز اول اینا رو خوندم:👇 چهار جز‌ء از آخر و یازده جز‌ء اول ‌