بسم الله
📝روضه ي فامیلی
🔻 هنوز کار تبلیغ در موسسه #کتابپردازان شروع نشده بود که یک تماس تلفنی داشتم.
🔻گفتن ما میخواهیم یک هیات فامیلی راه بندازیم برای نوجوانان پسرمون، اگه میشه یه جلسه بیایید مارو راهنمایی کنید.
🔻 وجه این که به من زنگ زدنم این بود که دغدغه تربیتی داشتن.
🔻قرار گذاشتیم و تو راه کمی از سابقه ی هیات تو فامیلشون و نکات دیگه صحبت کردیم.
🔻از در که وارد شدم صفا و صمیمیتی خاص تو همه ی افراد خانواده موج میزد. از پدرها گرفته تا بچه ها و تا مادران. انگار همه منتظر بودند. یه تعدادی از اهل فامیلم رفته بودند مراسم شب اول محرم را آماده کنند.
✳️اول از همه از این پدر و مادرهای دغدغه مند تشکر کردم که در این اوضاع که کسی کمتر سراغ این بحث ها میره، این تصمیم مهم رو گرفتن.
✳️ کمی سعی کردم بزرگی و ادامه ی این تصمیم رو براشون ترسیم کنم که این هیات چند نفره میتونه در طول زمان یک پایگاه فرهنگی در سطح محل بشه. لذا کار رو کوچیک نبینید.
✳️ گفتم که هیات رو هفتگی برگزار کنید و مسئولیت برگزاریش هم به عهده ی خود همین نوجوون ها بگذارید و شما ناظر باشید.
✳️ یکی از رفقای مشهدیمون هم بهشون معرفی کردم که برای سخنرانی و این مباحث کمکشون باشه.
✳️ بعد از مقداری گفت و گو، از بنده خواستن که یک منبر نوجوانانه هم برای بچه ها برم که خب بچه ها خیلی خوششون اومده بود
✳️ در آخر هم با کلی اصرار من رو شام نگه داشتن و قول گرفتن اومدم مشهد به هیات حتما سر بزنم
🌿 راستی همه ی اون نوجوون ها و بیشتر اهل خانه از سادات بودند. رزق خوبی بود.
#پرونده_محرم_1444
#روایت_هفتم
🆔 https://eitaa.com/zeekra