eitaa logo
ذهن‌شناخت
242 دنبال‌کننده
396 عکس
37 ویدیو
39 فایل
نگاشته ها و مطالبی در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه نفس و علوم شناختي ارتباط با مدیر: @Dargahifar_reza
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فلسفه ذهن
یا ؟ 🍀 واژۀ از pan‌ به معنای همه و psyche به معنای روان یا روح، و پسوند -ism كه نشانگر نظریه یا آموزه است، مركب است. با نگاه به همین سه جزء، ممكن است به نظر برسد كه ترجمۀ دقیق این اصطلاح، همه‌روان‌انگاری است، دراین‌صورت بیان‌گر این آموزه است كه همه چیز روح و روان‌اند. ☘️ در سال 1398 پایانه‌نامه‌ای با عنوان «همه روان‌انگاری در فلسفه ذهن معاصر» دفاع شده است https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/d9aa5a792d61c0992348d4cb232f5cc9 در ص3 گفته است: «همه‌روان‌انگاری در لغت به‌معنای اعتقاد به روح و روان بودن همه اشیاست» و در ص4 از دیوید چالمرز نقل می‌كند: «همه‌روان‌انگاری این برنهاد است كه برخی از هویات بنیادین فیزیكی آگاه هستند». مقاله‌ای نیز برگرفته از همین پایان‌نامه در 1401در مجله پژوهش‌های فلسفی و كلامی چاپ شده است با عنوان «بررسی استدلال از طریق نفی نوخاستگی آگاهی بر دیدگاه همه‌روان‌انگاری». https://pfk.qom.ac.ir/article_2366.html 🌿 اما به‌رغم ترجمۀ تحت‌اللفظی، برابرنهاد بهتر این اصطلاح، چنان‌كه رایج و جاافتاده است، همه‌روان‌دارانگاری است. مطابق این آموزه، همه چیز دارای روح و روان است. در مدخل panpsychism دانشنامه استنفورد در تعریف این واژه آمده است: The word “panpsychism” literally means that everything has a mind 🌱 باید توجه كرد كه این آموزه ویژگی خاصی را برای اشیای طبیعی در بر دارد و مفادش این است كه اشیای طبیعی روان یا ذهن یا آگاهی یا ... دارند، نه اینكه روان یا ... هستند. نباید واژۀ «همه» را بسیار وسیع و مطلق نگریست. مراد این است كه همۀ اشیای طبیعی (هر طور كه شیء طبیعی را تفسیر كنیم) روان یا ... دارند یا روان‌مند، ذهن‌مند یا آگاهی‌مندند. غالباً این نظریه در دایرۀ فیزیكالیزم غیرتحویل‌گرا قرار می‌گیرد، بنابراین نوعی دوگانگی میان شیء فیزیكی و روان آن را می‌پذیرد. 🎄 لزوماً با شناسایی اجزای لفظی یك اصطلاح مركب و در نظر گرفتن معناهای آنها، نمی‌توان به معنای دقیق آن اصطلاح رسید. هرچند به‌صورت تحت‌اللفظی، همه‌روان‌انگاری برابرنهاد درستی برای panpsychism به نظر می‌رسد، معنای دقیق اصطلاحی آن متفاوت است. به تعبیر یكی از نویسندگان: the etymology of a concept does not necessarily determine its meaning. اصطلاح فلسفی كوته‌واژه‌ای است برای اشاره به معنایی دقیق و نمی‌توان حضور تمام ظرائف را در آن انتظار داشت. 🌳 دیوید كلارك در فصل درآمد از كتابش (همه‌روان‌دارانگاری و نگرش دینی) تصریح می‌كند كه ریشه‌شناسی این واژه تا حدی می‌تواند ما را به معنایش برساند (ص1): The etymology of “panpsychism” provides us some suggestions of its meaning. به همین ترتیب، pancognitivsm را نباید همه‌شناختی‌انگاری ترجمه كرد، بلكه مثلاً «همه‌شناخت‌مندانگاری» می‌تواند معادل مناسبی باشد. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
هدایت شده از فلسفه ذهن
و ⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا و گونه‌ها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، می‌توان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحث‌هایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود. ⛵️ پساانسان‌گروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسان‌محوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوق‌العاده وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسان‌محورانه و نگرش انسان به‌سان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیده‌ها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود. ⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسان‌گروی را می‌توان ایده‌ای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً می‌توان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش می‌تواند با استفاده از سامانه‌ای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزن‌ها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمی‎‌کند، آن‌سان که برای خفاش‌ها می‌کند. به همین وزان، چرا باید خصیصه‌ای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمی‌دانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان می‌دهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاش‌ها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسان‌ها هم این توانایی را دارند، که به‌وضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی می‌تواند خصیصه‌ای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسان‌گروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح می‌کند. ⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمی‌توانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریف‌ناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسان‌گروی بنابراین مستلزم گونه‌ای است. 🖋️رضا درگاهی‌فر 📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022). @PhilMind